افاضات داماد گلین جون

حرف طلاق ماری بود و چاره ای که عمه گوهر به دنبالش می گشت. اما ماری درد دل های تازه ای داشت.

0

سرویس ما و زندگی به دخت/

–        آخر فقط این نیست که؟

اینو ماری سرتق گفت که این چند وقته حسابی کرک و پرش ریخته بود. ساکت شده بود انگاری که آسمون کپ کرده روی سرش. راستش از اون دختر پر شر وشور دیگر خبری نبود. این شوهر  خیر ندیده اش معلوم نیست چه کار کرده بود که ماری حتی حوصله خودش را هم نداشت.

عمه گوهر نگاهی عمیق به ماری انداخت و گفت: دیگه چیه؟

–        یک ماه پیش لب تاپم را انداخت زمین و شکست. به روی خودم نیاوردم . عذر خواهی نکرد وگفت با کامپیوتر کار کنم. به او گفتم هر وقت پول دستمون آمد یکی بخریم. برای کارم احتیاج دارم. گفت: لازم نیست. تعجب کردم. گفت:  اصلاً این لب تاپ چیز مزخرفی است. یادت نیست من و تو چه طور با هم آشنا شدیم؟

–        چرا؟!

عمه گوهر چشمانش شده بود عین… سوری جون پایش را روی هم انداخته بود وگفت: از طریق دنیای جدید، با هم چت می کردید یا با ایمیل و مسنجر…؟

ماری سرش را انداخت پایین و سرخ شد عین لبو.

–        دیگر چه افاضاتی دارد این ماه داماد گلین جون؟

–        پسورد و رمز ورود ایمیل و وبلاگم را بلده و تمام پیام هایم را چک می کند. چند بار سر چک کردن پیام های گوشی همراهم مچش را گرفتم.

–        دیگه چه هنرهایی دارد این شکاک میرزای دوم؟

–        یک بار مزاحم تلفنی داشتم که داشت دیوانه ام می کرد، از بس پیام می داد و حرف های چرند پرند می زد. جوک های افتضاح و… مجبور شدم به داداشم بگویم و با او برویم مخابرات. شماره اش از این اعتباری های بی صاحب بود که نمی شد ردیابی کرد. بعداً فهمیدم که شماره او بوده و داشته مرا محک می زده. مادرش لو داد.

–        مادرش دیگر چه گفت از این شازده اعتماد السلطنه اش؟

–        گفت پدرش هم همین طور بوده وقتی اطمینان پیدا کرد ول کرد. می گوید تو هم تحمل کن.

سوری جون گفت:  چند وقت پیش مردی با ضربات چاقو همسرش را کشته بود چون تصور می‌کرد که با همسایه‌شان رابطه دارد. او سوءظن داشت که بچه‌هایش از او نیستند و به همین دلیل همه آنها را برای آزمایش DNA فرستاده بود. آزمایش هم راضیش نکرده بود، فردی را استخدام کرده بود که جاسوسی همسرش را بکند. حتی بعد از اینکه جاسوس به او گزارش داد که همه سوءظن‌هایش بی‌اساس است، باز هم دست از سر زن برنمی‌داشت و مدام درمورد عاشقی که وجود نداشت از او سوال می‌کرد. عاقبت یک روز همسرش را به قتل رساند و سه فرزندش را بی‌مادر کرد.

یکی از دوستان تیمسار هم قربانی سوءظن بود. او مدیر بانک بود. بیشتر وقت‌ها تا دیروقت در بانک می‌ماند و کار می‌کرد. پرتلاش و قابل‌اعتماد بود. با اکثر افراد هم خیلی دوستانه و صمیمی رفتار می‌کرد. فشارهای کاری او و دیر برگشتن‌هایش به خانه کم‌کم زنش را شکاک کرده بود. هر روز با او دعوا داشت و او را به خیانت متهم می‌کرد. با اینکه او به همسرش اطمینان می‌داد که پای هیچ‌کسی در میان نیست، اما او باور نمی‌کرد. یک روز چنان صحنه‌ای جلوی بانک برای او درست کرد که آبروی او را برد و مایه خجالت شد. سه ماه بعد از آن اتفاق، زنش را طلاق داد. این مدت را هم فقط به خاطر بچه‌هایش شک‌ها و بی‌احترامی‌های همسرش را تحمل می‌کرد. اما وقتی همه چیز برایش غیرقابل‌تحمل شد، تصمیم گرفت که تمامش کند.

–        حالا من چه کار کنم؟

نیلا بلا پوزخند مرموزی زد که یعنی دلم خنک شد. آخر هنوز مهریه آن چنانی ماری سرتق، سر دلش سنگینی می کرد.

عمه گوهر نگاه عاقل اندر سفیهی کرد وگفت: شکاک بودن می‌تواند دلایل زیادی داشته باشد، مثل حس عدم امنیت، مالکیت، سوءتفاهم، نداشتن اعتماد و حسادت. وقتی کسی همیشه دنبالتان باشد، زندگی کابوس می‌شود. چقدر  ناراحت‌کننده است، وقتی همسرتان همه تماس‌های تلفنی، پیام‌ها و ایمیل‌های تان را برای اثبات بی‌وفایی و خیانت شما چک کند، مخصوصاً وقتی هیچ کار خطایی نکرده باشید. دفاع کردن از خود در چنین موقعیت‌هایی هم بی‌فایده است. باید ابتدا به همسرتان کمک کنید دلیل شک خود را پیدا کند و به او کمک کنید با آن کنار بیاید.

–        دلیلش آشنایی ما از طریق همین کامپیوتر و ایمیل و… بود!

–        البته خیانت در ازدواج این روزها شایع شده است. اما این به آن معنی نیست که همه زن و شوهرها به همسرشان خیانت می‌کنند. این مسئله بسیار حساس است و باید با توجه و دقت با آن برخورد شود. فقط به این دلیل که همسرتان دیر به خانه برمی‌گردد یا زمان زیادی را خارج از منزل سپری می‌کند، دلیل بر این نیست که مشغول خیانت است! پس بدون سند و مدرک درست، نتیجه‌گیری نکنید. بنشینید و روی یک تکه کاغذ بنویسید که چرا فکر می‌کنید همسرتان خیانت می‌کند. خودتان را بعنوان یک قاضی عادل در نظر بگیرید و به مواردی که نوشته شده نگاه کنید. اگر متقاعدتان نکرد که همسرتان گناهکار است، پس احتمال دارد که خطایی مرتکب نشده باشد. اما اگر هنوز قانع نشدید، باید برای جمع کردن مدارک بیشتر وارد عمل شود.

مثلاً وجود یک تار مو روی پیرهن شوهرتان به این معنی نیست که با زن دیگری بوده است. ممکن است وقتی یکی از اقوام او را بغل کرده بود، تار مو روی لباسش افتاده باشد. این اتفاق ممکن است دلایل زیادی داشته باشد و قضاوت درمورد کسی بدون تحلیل موقعیت کار اشتباهی است. برای آرام کردن فکرتان می‌توانید مستقیماً از او سوال کنید. اگر دلیل و توضیحی که به شما ارائه کرد، قانع‌کننده بود، مسئله را همان جا تمام کنید. اما اگر هنوز شک داشتید، خودتان موضوع را بررسی کنید تا واقعیت را کشف کنید. بعد از اینکه مدارک محکم در دست داشتید، با همسرتان برخورد کنید.

کار اشتباهی است که درمورد شکتان به همسرتان با همه حرف بزنید. موضوع را پیش خودتان نگه دارید. مشکلات بین زوج‌ها باید بین خودشان بماند و نفر سومی نباید وارد موضوع شود. اگر لازم می‌بینید که با کسی مشورت کنید، فرد مناسب را پیدا کنید که بتواند توصیه‌های مفید و عاقلانه به شما بدهد. اگر دلیل و مدرکتان برای هیچ‌کس به غیر از خودتان قانع‌کننده نبود، احتمال دارد که از یک بیماری روانی شک و سوءظن رنج می‌برید و نیاز به کمک متخصص دارید.

سوری جون گفت: تازه یادتان باشد که  اگر سوءظن به یک اتفاق هر روزه تبدیل شود، می‌تواند مشکل‌ساز شود. فرد شکاک معمولاً احساس ناامنی می‌کند و بدترین چیزها را درمورد همسرش تجسم می‌کند. حتی یک اتفاق ساده مثل برنداشتن تلفن توسط همسرش می‌تواند زندگی فرد شکاک و همچنین همسر و بقیه اطرافیانش را جهنم کند. افراد شکاک آرامش روحی و روانی را از خود و دیگران سلب می‌کنند.

عمه ادامه داد: گاهی اوقات سوءظن به خیانت درست به اندازه همان خیانت می‌تواند به رابطه آسیب بزند. اگر شک‌ها نادرست باشند، همسر فرد شکاک حالت دفاعی گرفته و او را سرزنش خواهد کرد. گاهی‌اوقات حتی ممکن است وسوسه شود که واقعاً خیانت کند.

–        افراد شکاک افرادی شدیداً متزلزل هستند که احساس ناامنی می‌کنند و حتی ممکن است تا جای پیش بروند که دست به کشتن همسرشان بزنند. حتی ممکن است بخاطر حس عدم امنیت و اطمینانشان خودکشی کنند. به همین دلیل اگر فکر می‌کنید که همسرتان بی هیچ دلیلی به شما شک دارد، به او کمک کنید شک‌هایش را برطرف کند. اگر باز درست نشد، قبل از اینکه دیر شود از متخصص کمک بگیرید.

–        اگر نمی توانی با او صحبت کنی بهتر است بروید پیش مشاور و روانشناس و از او کمک بخواهید. در هر صورت بدان طلاق راه یکی مونده به آخر است.

عمه گوهر در برابر دهان های باز ما که مونده بودیم راه آخر چیه گفت: تازه علاوه بر همه اینها توجه داشته باش که تفاوت های خانوادگی را در نظر داشته باشی.

ودر برابر دهان های باز ما که هنوز بسته نشده بود ادامه داد: شنیدی که؛ سه تا زن انگليسي ، فرانسوي و ایرانی با هم قرار مي گذارند كه اعتصاب كنن و ديگه كارهای خانه رو انجام ندهند تا شوهراشون ادب بشوند و بعد از يك هفته نتيجه كارو بهم بگویند.زن فرانسوي گفت:به شوهرم گفتم كه من ديگر خسته شدم بنابراين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه … خلاصه از اينجور كارها ديگر بريدم. خودت يک فكري بكن من كه ديگر نيستم، يعني بريدم!روز بعد خبري نشد ، روز بعدش هم همينطور .روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست كرده بود و آورد تو رختحواب، من هم هنوز خواب بودم ، وقتي بيدار شدم رفته بود .

زن انگليسي گفت:من هم مثل فرانسوي همون حرف ها را گفتم و رفتم كنار.روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرم ليست خريد را كاملاً تهيه كرده بود ، خانه رو تميز كرد و گفت كاري نداري عزيزم، منو بوسيد و رفت.

زن ایرانی گفت :من هم عين شما همون حرف ها رو به شوهرم گفتم. اما روز اول چيزي نديدم. روز دوم هم چيزي نديدم. روز سوم هم چيزي نديدم، شكر خدا روز چهارم يه كمي تونستم با چشم چپم ببينم!!

فریبا انیسی/انتهای متن/

درج نظر