می شود حرفه ای نوشت با حفظ حریم ها
جایگاه زنان نویسنده در ادبیات داستانی امروز ما کجاست؟ به مناسبت 14 تیر روز قلم به سراغ تنی از زنان نویسنده خوش ذوق و توانمند رفتیم تا در مورد نویسندگی برای مان بگوید و از راهی که برای رسیدن به جایگاه امروزی طی کرده، از گله مندی ها، دغدغه ها، انتظاراتش و …
زنان بخصوص بعد از انقلاب اسلامی در زمینه نویسندگی و ادبیات بسیار پیشتاز بوده اند و توانسته اند با موفقیت به این عرصه ورود پیدا کنند. به مناسبت روز قلم گفت و گویی صمیمانه داشتیم با سودابه حمزه ای در جایگاه زنان نویسنده در ادبیات امروز ایران.
سودابه حمزه ای از دوران نوجوانی به نویسندگی علاقمند بوده است ولی مشغله های انقلاب و جنگ و خانواده، باعث شده که او فقط بعد از بزرگ شدن سه فرزندش به صورت تخصصی بتواند به سراغ نویسندگی حرفه ای برود. داستان های آقایA ، شق القمر ، بهترین هدیه ، هفت سلام (که در مورد استقامت زنان شهدای مدافع حرم) و… نوشته شده، از نمونه های موفق داستانی او در جشنواره ها بوده است. چندین داستان برگزیده دیگر از این نویسنده هم به زبان های مختلف ترجمه شده است.
مادرم اولین مشوقم به کتابخوانی بود
سودابه حمزه ای از خودش این طور می گوید:
من در خانواده ای به دنیا آمدم که علاقه به ادبیات در آن فراگیر بود . مادرم وقتی که ما بچه بودیم برای تقویت زبان فارسی مان مجلاتی مثل کیهان بچه ها و… را به ما می داد و از ما می خواست که دور هم بنشینیم و با هم و برای همدیگر بخوانیم.
خوشبختانه این روش خیلی برای ما بچه ها مفید و جذاب بود و باعث شد تا ما در آن دوران هم خواندن مان روان شود و هم ساعات مان را با کاری جذاب و خاطره انگیز پر کنیم.
مادرم همیشه ما را به خواندن کتاب تشویق می کرد و برای ما کتاب های مناسب سن مان را تهیه می کرد تا بخوانیم و ما هم از همان سنین کتاب خواندن را جزئی از زندگی مان قرار دادیم.
انقلاب و ازدواج در نویسندگی کمکم کردند
از شروع کار نویسندگی که می پرسم، توضیح می دهد:
وقتی انقلاب شد من به خاطر اعتقاداتم وارد جو انقلابی شدم و در پشت جبهه ها شروع به کار کردم. من در سال 59 ازدواج کردم و چون همسرم نظامی بود و ما در خانه های سازمانی زندگی می کردیم. من مدام با بچه ها و نوجوانان، تئاتر و سرود مذهبی کار می کردم و برای مناسباتی مثل تولد حضرت زهرا (س) و دهه فجر و… برنامه آماده می کردم.
درست است که در آن سال ها به صورت حرفه ای در نویسندگی ورود پیدا نکردم ولی همان تجربیات به کارم آمد و باعث شد که بتوانم بدون ترس تجربه کنم و جسارت نوشتن پیدا کنم.
ورود حرفه ای
از نحوه ورود حرفه ایش به کار نویسندگی تعریف می کند:
من وقتی فرزندانم بزرگ شدند به صورت حرفه ای به سراغ نوشتن رفتم و در سال 87 با کلاس های حوزه هنری پا به دنیای نویسندگی حرفه ای گذاشتم.
در همان کلاس ها بود که بعد از مدتی حضور فهمیدم که داستان نویسی مدرن چه فرم و شکلی دارد و بعد از نقد هر کدام از کارهایم که گاهی خیلی تند نقد می شد، در نهایت توانستم داستان های قابل قبولی بنویسم و در جشنواره های معتبر شرکت کردم و اغلب داستان هایم بین کارهای برگزیده انتخاب شده اند.
نقد های غیر منصفانه
اما در راه نویسنده شدن و رشد کردن در عرصه ادبیات داستانی مشکلاتی هم بوده که خانم حمزه ای این طور توصیف شان می کند:
من در راه نویسندگی، خیلی وقت ها هم اذیت شدم، چون بسیاری از منتقدان بعد از یک بازه مشخص دیگر نقد تکنیکی به کارهایم وارد نمی کردند و بر عکس، بیشتر تیر نقدشان سمت تفکر دینی موجود در کارهایم بود.
متاسفانه در بین نویسندگان در حال حاضر پزهای روشنفکرانه و گرایشات غربی بسیار زیاد شده است. به خاطر همین هم خیلی وقت ها با نویسندگانی مثل ما خیلی خوب برخورد نمی شود.
من خودم در خیلی از کلاس های نویسندگی و نقد داستان شرکت کرده ام و رواج این گرایشات غربی را به وضوح دیده ام . به نظر من در حال حاضرژست نویسندگی در میان بعضی مدعیان نویسندگی بیشتر از هنر و استعداد نویسندگی است، به خاطر همین هم متاسفانه این گونه نویسندگان بیشتر از پز و ظاهرسازی چیزی ندارند.
اخلاقیات برایم مهم بود
وقتی از او می پرسم که اصولا چرا می نویسید، جواب می دهد:
مهم ترین هدف من از نوشتن این بود که یک سری از تجربیات و تفکراتم را در مسائل اجتماعی و اتفاقات محیطی به شکل داستان در اختیار بقیه قرار دهم . به نظر من تجربه برای هر شخصی به سختی به دست می آید ولی استفاده از تجربیات دیگران مجانی است، اگر من بتوانم در این راه حتی یک نفر را هم آگاه کنم برایم بسیار با ارزش است. منتها برای انتقال این تجربیات خیلی هم به حدود و مرزهای اخلاقی اهمیت می دهم. به عقیده من نویسندگانی که فارغ از این حدود می نویسند، هم سطح کار نویسندگی و ارزش قلم را در کل پایین می آورند و هم اثری تولید می کنند که نه تنها ارزش خواندن و توانایی ماندگار شدن ندارد، بلکه ممکن است برای جامعه و مخاطب ضرر هم داشته باشد.
کدام نویسنده با کدام هویت ملی ؟
خانم حمزه ای یک نقد جدی هم دارد به بعضی نویسنده های داستان:
یک مشکل خیلی نویسنده های ما هم این است که وقتی داستان می نویسند، ملیت و هویت ملی نویسنده معلوم نیست، یا این که نمی شود فهمید که شخصیت های این اثر مال چه زمانی و جامعه ای هستند. یعنی مخاطب نمی داند که نویسنده شخصیت هایش داستانش را از کجا آورده است که اینقدر نچسب و غیر قابل باور هستند!
به نظر من وجود ارزش های ملی و اعتقادات، در نوشته های یک نویسنده در حقیقت نشانی از زندگی و نوع دیدگاه ملتی است که آن نویسنده در کنار آن ها زندگی می کند و با توصیف زندگی این مردم، داستانش را می نویسد و از میان آن ها قهرمانانش را پیدا می کند.
سه شنبه ها و کلاس با اخلاق
تجربه کلاس های سه شنبه برای خانم حمزه ای تجربه ای قشنگ است که اینطور از آن یاد می کند:
من خودم به همان اندازه که مهارت و هنر داستان نویسی برایم مهم بوده، همیشه امنیت اخلاقی هم اهمیت داشته است. یعنی این که سر کلاس داستان نویسی هر داستانی با هر محتوای سبک و حتی وقیحانه ای نباید به عنوان داستان مطرح شود و به بهانه نقد، همه حدود اخلاقی را هم راحت زیر پابگذاریم. من برای اولین بار در حدود سال 90 که به کلاس های نویسندگی خانم تجار رفتم، احساس کردم که بر خلاف کلاس های دیگر کار حرفه ای همراه با امنیت اخلاقی با هم وجود دارد. در این کلاس ها که در روزهای سه شنبه بر گزار می شد، من با مراعات حریم ها و خط قرمز های اخلاقی و حفظ ارزش قلم پاک روبرو شدم چیزی که قبل از آن در کلاس های نویسندگی دیگر ندیده بودم.
من از وقتی که به صورت حرفه ای شروع به نوشتن کردم در کلاس های نویسندگی و نقد زیادی شرکت کردم که البته در بیشترشان اخلاق در نویسندگی رعایت نمی شد. متاسفانه گاهی این بی اخلاقیِ در کلام، در رفتار هم بروز پیدا می کرد. زندگی خانوادگی چند تن از همکلاسانم هم به خاطر همین بی اخلاقی ها از هم پاشید.
فمینیست نیستم
در مقابل اتهامی که به او می زنند که یک فمینیست است، اینطور از خودش دفاع می کند:
من خودم به خاطر چند تا از داستان هایم در بین برخی از نویسندگان لقب فمینیست گرفته ام ولی واقعیت این است که من هرگز به دنبال نگرش های اینچنینی نبوده ام و من در واقع فقط حقوقی را که خداوند برای زنان در دینم قرار داده است، مطالبه می کنم .
برای مثال در داستان آقایA ، من زنی را به تصویر کشیدم که از بی مهری و بی توجهی همسرش به عکسی که در آن مرد و زنی را در کنار هم به تصویر کشیده بود، وابسته می شود و بعد از مدتی زن داستان با مرد در تصویر احساس نزدیکی می کند و با او درد دل می کند.
من این داستان را نوشتم چون احساس می کردم که عدم درک شدن زن از طرف همسرش حتی اگر به جدایی و طلاق واقعی هم منجر نشود، باعث طلاق عاطفی می شود و این برای یک زندگی مشترک به هیچ وجه خوب نیست و در این داستان می خواستم به نوعی هشداربدهم.این هشدار برای این مهم است که به نظر من، منِ نوعی به عنوان یک مادر وظیفه دارم که رفتار درست با زنان را به پسران اطرافم یاد بدهم. اگر من بتوانم به برادر و پسرانم حرفم را بزنم شاید نسل بعد، نسل آگاه تری در رابطه با برخورد صحیح با زنان بشوند.
حمایت از نوقلمان لازم است
همه دغدغه این خانم نویسنده به خودش بر نمی گردد، او از مشکلات نوقلمان هم می گوید:
یکی از مشکلات مهم در نویسندگی، عدم امنیت شغلی و درآمد غیر قابل پیش بینی در این هنر است. حقیقت این است که نوشتن یک داستان جذاب و تکنیکی کار بسیار دقیق و سختی است، حتی نویسنده های حرفه ای هم فقط بعد از عمری کار و تمرین، به نقطه ای می رسند که در آن می توانند کار با کیفیت ارائه دهند.
متاسفانه در زمینه حمایت از نویسندگان هیچ ارگان خاصی وجود ندارد؛ بیمه هم تنها نویسندگانی را تحت حمایت خود می پذیرد که حداقل سه یا چهار اثر چاپ شده و مستقل داشته باشند و حتی در این صورت هم مبلغ خاص خود را به عنوان حق بیمه می گیرند که این دیگر خیلی حمایت حساب نمی شود.
در حال حاضر نو قلمان و حتی گاهی نویسندگان قدیمی برای چاپ آثار خود دچار مشکل هستند و حق التحریر های بسیار کمی می گیرند که خب کفاف کاغذ و قلم شان را هم نمی دهد چه برسد به زحمتشان.
البته کارهای سفارشی هم وجود دارد که در این کارها هر چند از نظر مالی برای نویسنده بصرفه هستند ولی جایی برای مانور قصه پردازی و تخیلات برای نویسنده باقی نمی ماند. کاش طرح هایی مثل طرح انجمن قلم که چند سال پیش برای حمایت از نو قلمان 100 عنوان کتاب از آن ها را بدون گرفتن هیچ هزینه ای چاپ کرد و حتی مبلغی را هم به عنوان حق التحریر به آن ها داد، مدام و از طرف انتشارات معتبر تکرار شود تا در این عرصه جایی هم برای استعدادهای جدید باز شود و نو قلمان بتوانند بعد از اینکه به استاندارد های مطلوبی در نوشتن رسیدند بدون دردسرهای چند ساله آثارشان را چاپ و پخش کنند.
خودم را به شهدا مدیون می دانم
در مورد یکی از دغدغه های این روزهایش می گوید:
از مدتها پیش مشغول جمع آوری داستان هایم برای چاپ یک مجموعه داستان بوده ام اما این اواخر موضوع شهدای مدافع حرم وهمسران شان خیلی ذهن مرا درگیر کرده است و چون نسبت به آنها احساس دین خاصی می کنم، دوست دارم که از زندگی این شهدا و همسران شان بنویسم. من هر وقت از این عزیزان می نویسم احساس می کنم کمی از دین بزرگی را که به گردن همه ما دارند، شاید دارم ادا می کنم. بخاطر همین فعلا خیلی دنبال مجموعه داستانم نیستم.
سخن آخر
حرف آخر خانم نویسنده حرف قشنگی است خطاب به همه نویسنده ها مخصوصا تازه به میدان آمده ها که :
امیدوارم هر قلمی که دغدغه ی اخلاق و سلامت دارد، پر برکت باشد و اعتقاد دارم که هست. متاسفانه در جامعه ادبی ما در حال حاضر خیلی از منتقدین از داستان هایی که درونمایه اعتقادی دارند، استقبال نمی کنند و همین باعث شده است نویسندگان مذهبی ما درگیر مشکلات بیشماری بشوند. در کل امیدوارم که آینده نویسندگی در کشور ما بسیار بهتر از حالا و حمایت از نویسندگان در آینده قوی تر از امروز باشد.
/انتهای متن/