بانو دختري آورده است!

تولد “فاطمه” که در شهر مکه پيچيد، حسودان طعنه‌ها را شروع کردند که محمد ابتر است اما در برابر جاهلان و فرومايگان. سکوت بهترين راه بود وقتی که خدا پاسخ شان را داد که: ما کوثر را به تو عطا کرديم.

0

خبر تولد “فاطمه” در شهر مکه پيچيد.«در اين سن زاييدن فرزند دشوار است و گاه غير ممکن و بانو دختري آورده است!»

حسودان اما طعنه‌ها را شروع کردند.

– محمّد را پسري نيست. از او نسلي باقي نمي‌ماند و دين او در همين جزيره دفن خواهد شد.

– محمّد ابتر است.

بانو چه گونه بيان کند ماجراي تولّد او و بشارات خداوندي را؟ پيامبر(ص) چگونه بيان کند داستان طينت پاک بهشتي او را؟

پس بايد سکوت کرد. در برابر جاهلان و فرومايگان. سکوت بهترين راه است. و خدا پاسخ خواهد داد:

«به نام خداوند بخشنده مهربان»

«ما کوثر را به تو عطا کرديم»

«پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني کن که بدخواه تو خود ابتر و مقطوع‌النسل است.»(سوره کوثر آيه 3 ـ 1)

آزار و اذيت بدخواهان هم‌چنان ادامه داشت و اين بار وجود پيامبر خدا(ص) را نشانه رفته بودند.”ابوجهل”پيش‌قدم به کشتن ايشان شد.

آن روز همه شاهد بودند. وقتي پيامبر(ص) در کعبه در حال اداي نماز بود. “ابوجهل” به او نزديک شد. سنگي بزرگ در دست داشت. پيامبر(ص) به سجده رفت.” ابوجهل” سنگ را بالا آورد. اما در همان حال ماند. بي حرکت، چون چوبي خشک رنگ گونه‌هايش به زردي گراييد و فريادي کشيد از سر ترس. همه به سويش دويدند.

يکي گفت: ما همراه تو بوديم.

ديگري گفت: ما براي کمک به تو آماده بوديم.

“ابوجهل” نفس بلندي کشيد و گفت: مي‌دانم که براي کمک به من آماده بوديد. اما چون سنگ را بلند کردم در ميان خود و محمد(ص) خندقي پر از آتش ديدم. در همان حال شجاعت و قوت خود را از دست دادم.

رؤساي قريش پوزخند زنان او را نگاه کردند.مردم از خود می پرسيدند: آيا او هم ديوانه شده است؟

بانو در خانه بود که صداي در او را به خود آورد. “ام جميل” بود که سراغ پيامبر(ص) را مي‌گرفت.

ـ شنيده‌اي همسرت چه مي‌گويد؟

بانو آرام گفت: آن چه بر او وحي شده است مي‌دانم! منظورت آيات الهي است.

ام جميل فرياد کشيد: او مرا هيزم‌کش جهنم خوانده است.

بانو آرام جواب داد: خدا ترا اين گونه خوانده است و…

«زود باشد که بر آتشي شعله‌ور درافتد.»

«دست‌هاي ابولهب بريده باد و هلاک بر او باد.»

«دارايي او و آن چه به دست آورده به حالش سودي نکرد.»

«و زنش که هيزم‌کش جهنم است و برگردن ريسماني از خرما دارد.» (سوره مسد آيه 5 ـ 1)

 “ام جميل” فرياد زنان گفت: او را با دستانم خواهم کشت.

هنوز دقايقي از رفتن او نگذشته بود که فرستاده‌اي به سوي بانو آمد تا بگويد: پيامبر خدا(ص) در جمع ياران نشسته بود در کعبه اما “ام جميل” او را نمي‌ديد و از آنها مي‌پرسيد: محمد کجاست؟ وقتي که او رفت پيامبر خدا(ص) گفت: او هرگز مرا نخواهد ديد زيرا من مشغول تلاوت آيات قرآن بودم!

«وقتي که آيات قرآني را تلاوت مي‌کني ميان تو و آنها که به روز رستاخيز ايمان ندارند پرده‌اي مي‌افکنيم که تو را از ديدگان آنها پنهان نگاه دارد»  ( سوره اسرا آيه45 )

/انتهای متن/

درج نظر