شنل، نمایشی ضعیف از مشکلات زنان افغانستانی مهاجر

فیلم شنل به کارگردانی “حسین کندری” از آثار حاضر در جشنواره سی و پنجم فجر به موضوع ظلم به افغانستانی ها در ایران، رنجی که از بی شناسنامه بودن فرزندان شان و محرومیت از تحصیل آنها می برند، می پردازد بی این که در نمایشی بی اغراق و واقعی از این موضوع موفق باشد.

0

مریم معیری/

فیلم شنل به کارگردانی “حسین کندری” و تهیه کنندگی “علیرضا شجاع نوری” یکی از آثار حاضر در جشنواره سی و پنجم فجر بود؛ فیلمی که می توانست یک داستان هیجان آور داشته باشد و مخاطب را با قصه ای گرم میخکوب کند اما عملا چنین نشد.

خلاصه داستان
صحرا دختر دو رگه افغانستانی ایرانی است که شوهرش پنج سال پیش وقتی او باران را باردار بوده و در کابل زندگی می کرده اند، در همانجا کشته می شود. صحرا برای ادامه زندگی به ایران می گریزد و با مردی مسن ازدواج می کند. او به نام فامیل شوهر به عنوان پدر فرزندش احتیاج دارد، اما شوهرش به دلیل داشتن زن اول و فرزندانش نمی تواند با شناسنامه خود با صحرا ازدواج کند. او با شناسنامه یکی از کارگرانش به نام شعبان همسر صحرا می شود.(البته صحرا و همسرش مدام عقد موقت می کردند تا محرم باشند.) حالا شوهر مرده و صحرا مانده با شناسنامه اش و مردی به نام شعبان که از نظر قانون شوهر اوست و فرزندی که هنوز شناسنامه ندارد.

صحرا
صحرا با بازی باران کوثری، پرستاری  که عطر مارک شنل می زند، تودار است،  با صورتی بی احساس و خشک و به هیچ کسی نگفته که پدرش افغانستانی است و پنج سال است ازدواج کرده حتی به دوستش آیدا. همه فکر می کنند که او بیوه است و گویا در بین همکارانش نیز یک نفر خاطر خواه اوست.
او مادریست که به زعم خود با این ازدواج پنهانی (صحرا می دانسته که دارد با یک شناسنامه جعلی که برای فرد دیگری است ازدواج می کند) می خواهد آینده فرزندش را تامین کند تا رنج هایی را که او در کودکی کشیده، باران نکشد.
صحراخانه ای به قیمت 400 میلیون دارد و یک ماشین و می خواهد باران در ناز و نعمت بزرگ شود. با کسی صمیمی نیست به جز آیدا  همکارش و همسرش هامون که تازه به آنها نیز به طور کامل اعتماد ندارد.
او از پدرش که فردی خودرای و مستبد و خشن بوده و مادرش که مظلومانه مطیع خواسته های پدر شده، بیزار است و حاضر نیست با آنها معاشرت کند.
او در نهایت بعد از ماجراهایی که در مسیر پیدا کردن مردی به عنوان شوهر قانونی برای گرفتن شناسنامه برای باران برایش پیش می آید، به سیم آخر می زند و با سبکی توامان فیلم فارسی و فیلم هندی بچه شش ساله به بغل مصمم می شود که قید خیلی چیزها را بزند و در راهی نا معلوم با آینده ای مبهم قدم بر دارد.  مخاطب اصلا متوجه نمی شود که چنین تحول شخصیتی با چه مقدمه ای در صحرا ایجاد می شود. تحولی از ترس و اطاعت تا تمرد و سرکشی.

آیدا
دوست و همکار صحراست؛ زنی که عاشق بچه است و مدام حرف بچه را جلوی همسرش پیش می کشد. هامون شوهر آیدا مشکل دارد و آنها نمی توانند فرزند دار شوند. در میانه داستان متوجه می شویم که چهار سال پیش آیدا باردار بوده اما چون فرزند نمی خواسته بدون اطلاع به هامون و پنهانی با کمک صحرا فرزندش را سقط می کند. آیدا در همه این سال ها فکر می کرده که هامون اطلاعی از این جریان ندارد و سرکوفت مشکل داشتن را به هامون می زند اما هامون می گوید که چهار سال پیش تو نخواستی بچه داشته باشیم و حالا هم من نمی خواهم.
آیدا خودخواه و غرغروست. می خواهد به صحرا کمک کند اما او را نصیحت می کند. چشم او و هامون به دنبال باران است. آنها می خواهند در شرایط بد صحرا باران را به فرزندی بپذیرند. برای همین صحرا از آنها هم می برد.

مادر صحرا
زنی ایرانی که به زور به عقد یک افغانستانی درش آورده اند. مطیع شوهر و بساز.

مردان دیو سیرت زنان بدبخت
مردان این فیلم از پدر غایب افغانستانی صحرا گرفته تا شعبان و هامون همه ظالم و خودخواهند. حتی هامون هم که مثلا هوای صحرا را دارد در نهایت به او پیشنهاد می کند که فرزندش را به او و آیدا بسپارد؛ الگویی از مردان بد زنان مظلوم و رنج کشیده و فاقد آزادی.

شنل در یک نگاه
شنل از ظلمی که به افغانستانی ها در ایران می شود، می گوید و از رنجی که آنها از بی شناسنامه بودن می برند و فرزندان شان از تحصیل محروم می شوند. اما در این راه زیاده روی می کند. مثلا دلیلی ندارد که یک زن ایرانی را نشان بدهید که مطیع شوهر افغانستانی خویش است. این اتفاق از نظر نمادشناسی به معنای تقدیم میهن به کشور بیگانه است و یا دلیلی ندارد صحرا اینگونه در ایران مورد ظلم واقع شود.
شنل می توانست با پرداخت صحیح داستان و شخصیت پیدا کردن نقش ها ، با موضوع خاصش به فیلمی قابل قبول بدل شود. اما فیلمنامه ضعیف و بدون استحکام حمیدرضا بابا بیگی، بازی بد بازیگران به غیر از رضا بهبودی و کارگردانی ضعیف از شنل اثری غیر قابل قبول با امتیاز پایین می سازد.  

/انتهای متن/

 

درج نظر