کاش عنوان جذاب تری برای “موزه عبرت” انتخاب می شد؟

“موزه عبرت” در زمان شاه، زندان زنان بوده و بعد هم زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری که افراد سرشناسی را در خود جای داده بود. حالا اما نمایشگاهی است برای نشان دادن اوج مقاومت و ایمان عجیب مبارزان و هم خشونت و سفاکی رژیم پهلوی. اکثر بازدید گنندگان بعد از دیدن صحنه های تاثیرگذار در آن،معتقدند نام بهتری می شد برایش در نظر گرفت.

0

 موزه عبرت، ساختمانی در باغ ملی تهران است که در زمان حکومت پهلوی، زندان زنان و بعد زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری بوده است.

این بنا پس از پیروزی انقلاب، بازداشتگاه توحید نام گرفت و در سال ۱۳۸۱ هم  تبدیل شد به موزه ای به نام “موزه عبرت” .

زندان مخوف

در زمان شاه زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری شامل بخش های مختلفی از جمله اتاق نگهداری البسه، محوطه اصلی، محل ملاقات زندانیان، زیر هشت یا اتاق تمشیت (در این اتاق شوک برقی برای شکنجه به زندانیان داده می‌شده‌است) و اتاق شکنجه و شکنجه گران بود.

 از جمله شخصیت های بنام زندانی در این زندان، می توان به سید علی خامنه ای، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی شریعتی، محمد علی رجایی، محمدجواد باهنر ، مرضیه حدیدچی و چندی دیگر از افراد سرشناس کشور اشاره کرد.

آنچه در زیر می خوانید صحبت های گزارشگر به دخت با چند تن از بانوان بازدیدکننده ی موزه با طرح این سوال بوده که پس از بازدید از موزه چه زوایایی از تاریخ دوران انقلاب و رژیم طاغوت برای تان روشن شد؟

اگر کسی سختی های آن دوران را بداند

خانم اقلیمی از حس و حالش پس از بازدید حرف زد:

” فیلمی که در داخل موزه به نمایش درآمد، واقعا متاثرم کرد. بیشتر از قبل با اتفاقات آن دوران آشنا شدم و فشارها و شکنجه ها و خفقان سیاسی آن دوران را از نزدیک حس کردم. سختی هایی که انقلابی های آن زمان برای تغییر رژیم کشیدند، خیلی قابل توجه است؛ وقتی کسی از آن سختی ها اطلاعی ندارد نمی تواند قدر شرایط الانش را بداند. پس بهتر است هر کس حداقل یک بار به این موزه برود تا خودش با تمام وجود اوضاع آن دوران را درک و در حفظ و نگهداری میهنش و آزادی ای که دارد، تلاش کند. آنقدر شرایط شکنجه و اسارت توسط رژیم سخت و دور از باور است که حتی بعد از بازدید از موزه هم نتوانستم درک کنم که زندانی ها چطور توانستند زیر بار شکنجه ها دوام بیاورند. حتما باورها و اهدافشان خیلی درونی شده بوده که آن اوضاع سخت را تحمل کردند و اهداف قوی ای داشتند که تا آخرین لحظه طاقت آورده و ایستاده اند. پس از بازدید از موزه من به این باور قلبی رسیدم که زور و قدرت عامل پایدار بودن یک نظام و رژیم نیست مردم چون شرایط موجود را قبول نداشتند، بنابراین با رژیم همراه نشدند. به بیانی پایه های یک حکومت باید مطابق خواست مردم باشد تا استوار بماند، زور و شکنجه و خفقان آن دوران باعث شده بوده که کم کم مردم علیه زورگویی رژیم قیام کنند و بالاخره پیروز شوند.”

 

به مبارزان احساس قدردانی مضاعف داشته باشیم

خانم خاضع هم که دبیر ادبیات است و بارها به همراه شاگردانش از موزه بازدید کرده، در ابتدای صحبتش ضمن انتقاد از نام موزه، از اولین احساسش، بعد از بازدید از موزه گفت:

“از نظر من عنوان موزه با معنی است اما می توانستند اسامی بهتری برایش انتخاب کنند که معنای ارتباطی بیشتری با شکنجه، انقلاب، آزادی وعدم وابستگی داشته باشد.

قبل از بازدید اصلا فکر نمی کردم چنین جایی وجود داشته باشد. بیشتر در نظرم یک جای خیالی و غیرواقعی بود ولی بعد از دیدار شاید خیلی بیشتر از آن چیزی بود که حتی فکر می کردم. اتاق های شکنجه، نوع سازه و بنا و سلول ها و اسارت شخصیت های بزرگ…. مرا متحیر کرد. به کسانی که هنوز از موزه بازدید نکردند و اطلاع درستی از دوران انقلاب ندارند، پیشنهاد می دهم که حتما تاریخ قبل انقلاب را دقیق تر بخوانند و نسبت به مبارزان قبل انقلاب احساس تشکر و قدردانی مضاعف داشته باشند. شرایط امروز و قبل انقلاب را با هم مقایسه کنند و ببینند که مردم برای زنده نگه داشتن شعائر دینی و ملی خود چه سختی هایی کشیده اند. بعد از بازدید از موزه مفاهیمی چون اسارت، محدودیت ها و داشتن روحیه بالای استقامت و پایداری شکل تازه ای در نظرم یافت، به طوریکه دریافتم جسم می تواند محبوس و دربند باشد ولی روح هرگز در حصارها نخواهد گنجید.”

رهبران کاریزماتیک هم خیلی مهم بودند

 او ادامه داد: “در تمام لحظه هایی که در موزه بودم خودم را جای مبارزین قرار دادم ولی واقعا حرف زدن درباره ی این مسأله کار سختی است، دعا می کنم خدا مرا هم در جایگاه مبارزانی قرار دهد که شکنجه اهریمن را به هیچ انگاشتند و روح والای شان را به پیروی از امام (ره) تسلی دادند. در مبارزه میان انقلابیون و رژیم خودکامه ی پهلوی همین نیروی ایمان و باور به ایران آزاد و همچنین وجود رهبران کاریزماتیکی  چون امام خمینی، آیت االله مطهری و دکتر شریعتی و …تاثیر شگرفی در پیروزی مردم داشت.”

اگر جای انقلابیون بودم

زینب، فارغ الحصیل رشته ی معارف اسلامی دانشگاه امام صادق است. اولین بار نام موزه عبرت را روی برد دانشگاه دیده و با هیجان از احساس و فکر خود درباره ی موزه صحبت کرد:

“اولین بار که اسم موزه عبرت را روی برد دانشگاه دیدم، خیلی اسم موزه برایم جذاب نبود و تمایلی نداشتم بروم. از چند نفری هم در مورد موزه پرسیدم اما خیلی ها نمی دانستند تا اینکه یک نفر پیدا شد و در موردش برایم حرف زد و بالاخره با چند نفر از دوستانم راغب شدیم و برای بازدید رفتیم.”

این خانم جوان گلایه ای هم داشت:

” به نظر من یا یک عنوان بهتر و جذابتر برای این موزه انتخاب می کردند که مخاطب با شنیدنش متوجه شود این موزه چطور جاییست یا اینکه باید تبلیغات بیشتری در سطح شهر و بخصوص صدا و سیما صورت بگیرد تا مردم آن را بهتر و بیشتر بشناسند. الان در خیلی از شهرستان ها نمی دانند چنین موزه ای هست در صورتی که اگر تبلیغ شود مطمئنا از پایگاه های بسیج، دانشگاه ها و مدارس گروه های زیادی برای بازدید به تهران می آیند.”

وی تحول ذهنی اش بعد از بازدید را اینگونه بازگو کرد:

 “قبل از بازدید اصلا باور نمی کردم چنین شکنجه گاه های وحشتناکی وجود داشته و عمق زحماتی که برای انقلابمون کشیده شده را درک نمی کردم. نمیدانستم تا این حد به مردم ظلم می شده و شاه و اطرافیانش چه جنایاتی کرده اند. بعد از بازدید خیلی بیشتر قدر انقلاب مان را دانستم. آنجا که بودم مدام از خودم سؤال می کردم که اگر آن روزها من جای این افراد بودم زیر شکنجه ها دوام می آوردم و قدمی برای انقلاب و اسلامم بر می داشتم یا نه؟ شکنجه ها و اتفاقاتی که در این زندان افتاده خیلی سخت بوده اما به اعتقاد من ایمان به خدا و وحدت مردم رمز پیروزی آن ها در برابر رژیم به شدت امنیتی طاغوت بوده است.”

رژیم طاغوت ظلم بسیاری به مردم کرد

خانم رفیعی هم که خانه دار است و تحصیلات دیپلم دارد، با کشیدن آه و اظهار ناراحتی بابت شرایط طاقت فرسای زندان ساواک و اوضاع زندانیان، کرد:

” با توجه به اینکه قبل از بازدید تصور خاص و مشخصی نسبت به شکنجه شدن نداشتم تازه بعد از دیدار از موزه به روحیه ی قوی و ایمان مردم مؤمن آن زمان و روحیه ی وحشیگری رژیم طاغوت پی بردم. حتی دیدن آن صحنه ها و وقایع تلخ اینقدر روحم را آزرد که که تا مدت ها کابوس و خواب های وحشناک می دیدم.”

ساواک شرف و آبرو نمی شناخته

افزود: “بعد از بازدید مهمترین چیزی که دوست داشتم به دوستان و اطرافیانم بگویم این بود که واقعا رژیم طاغوت ظلم بسیاری به مردم مظلوم کردند و تا از این موزه که جزئی از تاریخ ملت ایران ماست دیدن نکنند شکنجه ها و سختی های آن زمان برایشان باور کردنی نیست. در هنگام بازدید بارها خودم را جای افراد دربند و اسیر گذشتم و درک کردم که حتما شرایط دشواری را داشته اند خصوصا خانم ها که حفظ آبرو برایشان مهم است و ساواک شرف و آبرو نمی شناخته. ولی با دیدن و درک همه ی این سختی ها، من هم اگر در شرایط آن ها بودم مطمئنا تمام سعی خودم را برای دفاع از حق می کردم. ایمان آوردم که مردم در مقابل رژیم طاغوت تا پای جان شان ایستادند و نظام شاهنشاهی هم به واقع ترسو و بزدل بود که نتوانست در برابر مردم دیندار و ولایتمدار بایستد و شکست را پذیرفت.”

دیدن موزه به لحاظ روحی آشفته ام کرد

زهرا دختر ٢٢ ساله ای است با حال و هوای جوانان نسل جدید و به قول خودمان دهه ی هفتادی از موزه عبرت اینچنین حرف زد:

” قبل از بازدید از کسانی که رفته بودند شنیده بودم که این موزه به دلیل اینکه زندان ساواک بوده و شکنجه گاه انقلابیون، احساسات غمناک و تلخی را در انسان ایجاد می کند، اتفاقا گفته های دیگران کاملا درست بود و دیدن آن صحنه ها و یادآوری خاطرات ناگوار آن دوران هر لحظه از ذهنم می گذشت و برایم خیلی دردناک بود. یادم می آید پس از بازگشت از موزه اینقدر به لحاظ روحی آشفته بودم که حتی به کسانی که کنجکاو برای رفتن بودند پیشنهاد دادم نروند چون دیدن آن صحنه ها و شکنجه های بی رحمانه دل هر کسی را به درد می آورد.”

شرایط آن زمان برای مان ملموس شد

زهرا همچنین اضافه کرد:

“مشخصه ی اصلی این موزه این است که به همراه فضای فیزیکی زندان، تصاویر، فیلم ها و صداهای ضبط شده انقلابیون و مبارزین نیز به نمایش گذاشته شده و درک شرایط آن زمان را برایمان ملموس تر و تأثیرگذارتر می کند و مفاهیمی چون اسارت، مظلومیت و شکنجه شدن هر لحظه عینی تر می شود . ما شاید بارها صحنه های شکنجه و اسارت را در تلویزیون و رسانه ها دیده و شنیده باشیم اما حضور در موزه ی عبرت این مفاهیم انتزاعی را برایمان واقعی تر می کند. با اینکه پس از بازدید باز به زندگی عادی و جاری زندگی ام بازگشتم اما در لحظات بازدید خودم را بارها جای افراد مبارز قرار دادم و مسأله ای که پس از آن در ذهنم ایجاد شده این است که آیا من هم به عنوان یک جوان حاضرم به خاطر آرمان هایم مانند افراد معتقد و مقاوم آن دوران پای آرمان ها و هدف هایم بایستم؟

 از نظر من متأسفانه نسل امروز ما آرمان های قوی ای ندارد و باید اعتراف کرد که آن نسل انقلابی نسبت به هم نسلی های من دنیای متفاوتی داشتند اما مطمئن هستم که اگر جای آن ها و در آن دوران بودم، من هم برای رسیدن به اهدافم در برابر رژیم طاغوت تا پای جان می جنگیدم . به اعتقاد من هر حکومتی قوانین،  برنامه هایی دارد و به خاطر آن حتما محدودیت هم درست می کند. اما یقینا چیز مهم هماهنگی و اشتراک در آرمان های مردم آن نسل بوده که دلیل اصلی پیروزی شان بر رژیم شاهنشاهی بود.”

/انتهای متن/

درج نظر