بارک الله یا نسیبه

نسیبه از اولین بیعت کنندگان با رسول خدا بود در مدینه از میان زنان. او در جنگ احد، اول آب رسان بود ولی بعدا که کار دشوار شد و سپاهیان گریختند و پیامبر را تنها گذاشتند، خود را سپر رسول خدا کرد تا آنجا که ایشان به وی فرمود: بارک الله علیک یا نسیبه.

0

جنگ احد از مشکل ترین جنگ هایی بود که رسول خدا خود در آن شرکت داشت. یکی از مهم ترین مشکلاتش این که سپاهیان به دستور فرمانده جنگ یعنی پیامبر بی توجهی کردن و به هوای جمع آوری غنیمت میدان جنگ و رسول خدا را رها کردند.

 

بیعت در لیله العقبه

نسیبه شیر زنی از قبیله بنی تجار بود و پدرش فردی به نام کعب نام داشت. كعب دخترانش را مثل بقیه اعراب به چشم برده نمی دید و در آن زنان که برای  زن ارزش و اهمیّت و حقی قائل نبودند، آن­ها را آزاد می گذاشت. در ماجرای «لیلة العقبه ی دوم» نسیبه همراه خواهرش به پای سخنان رسول خدا رفتند و بعد از گوش دادن به سخنان وی، با او به عنوان اولین بیعت کنندگان زن از مدینه، همچون مردان بیعت کردند.

 

آب رسانی در جنگ احد

نسیبه در جنگ احد آب رسان بود و به مجروحان می رسید. همسر و دو پسرش هم در این جنگ شرکت داشتند. در گرمای آن روز جنگ کار نسیبه شده بود آب رسانی تا همگامی که دید بر اثر غفلت عده ای از نگهبانان دشمن از پشت به سپاه شبیخون زد و عده­ی زیادی از مسلمانان فرار می­کنند و رسول خدا را در میدان نبرد تنها می­گذارند. آن گاه مشک آبش را به گوشه ای انداخت و خود را به پیامبر (ص) رساند تا از ایشان در برابر کفار دفاع کند.

 

خود را سپر رسول خدا کرد

شمشیر به دست با سپاه دشمن می­جنگید؛ در این میان یکی از مشکرکان به نام “ابن حمیه” فریاد کشید:

خود محمد کجاست؟

 نسیبه تا این سخن را از او شنید بدون آن که زره­ای داشته باشد که از او محافظت کند، به سوی ابن حمیه حمله کرد و او را وادار به فرار از آنجا نمود.

در این هنگام پیامبر خدا به او فرمود: «بارک الله علیک ِ یا نسیبه»

در گیر و دار نبرد بود که می بیند عبدالله پسرش هم جز همان کسانی است که قصد ترک میدان را دارد. سریع خود را به او می­رساند و به او می­گوید از پیامبر خدا فرار می­کنی! عبدالله منصرف می­شود و به میدان نبرد باز می­گردد و آن قدر می جنگد تا این که به شهادت می­رسد. پیامبر بعد از شهادت فرزندش قاتل او را به نسیبه نشان می­دهد. سپس نسیبه به او حمله می‌کند و او را به هلاکت می‌رساند. آن گاه پیامبر شکر الهی به جا می‌آورد و نسیبه را دعا می‌نماید.

 

جنگاور مقاوم

در جنگ احد نسیبه جزو ده نفری بود که در میدان نبرد باقی ماندند و همراه امیرالمومنین به حفاظت از جان رسول خدا می پرداختند. زمانی هم که ابن قمئه ضربتی به شانه رسول خدا زد و فریاد برآورد به لات و عزی قسم محمد را کشتم؛ این نسیبه بود که بر او حمله کرد و ضرباتی به او زد؛ ولی چون آن مشرک دو  زره بر تن داشت، ضربات نسیبه در آن اثر کرد و او ضربه‌ای با شمشیر به شانه نسیبه زد که تا آخر عمر این بانوی شجاع اثر آن باقی بود.

 پیامبر وقتی از شدت جراحت نسیبه باخبر گردید، پسرش عبدالله را صدا زد و به او دستور داد تا به مادرش رسیدگی کند.

عبدالله نقل می‌کند که پیامبر به من فرمود: پسر «أم عماره» هستى؟ عرض کردم: آری، فرمود: مادرت! مادرت را دریاب و زخمش را ببند، خدا به شما خانواده بركت (و پاداش خیر) دهد.

نسیبه بعد از جنگ احد نیز همواره همراه پیامبر بود و در غزوه بنی قریظه، سفر عمره حدیبیّه و پیمان رضوان، سفر عمره القضاء، جنگ خیبر، فتح مکه، جنگ حنین به آب رسانی و مداوای مجروحان و حتی نبرد و ستیز با کفار می پرداخت.

 

بعد از رسول خدا

بعد از رحلت رسول خدا(ص) مسیلمه به دروغ ادعای پیامبری کرده بود و با چهل هزار مرد جنگجو بزرگترین تهدید برای اسلام به شمار می­آمد. نسیبه وقتی خبر حرکت سپاه مسلمانان را شنید که به جنگ مسیلمه می‌روند، بی‌درنگ به جمع سپاه پیوست و در این جنگ نیز زخم‌های فراوانی برداشت و یک دست خود را از دست داد  سرانجام در سال 14 قمری، دار فانی را وداع گفت و به جوار رحمت حق پیوست.

منابع:

سیره ابن هاشم

طبقات کبری ج8

بحار الانوار ج2

الاستیعاب ج4

درج نظر