مشاوره مجازی/بیماری همسرم بی توانم کرده

گاهی سختی ها و مشکلات زندگی به گونه ای می شود که طاقت و تحمل آدمها تمام می شود. در این مواقع بهترین راه چیست؟ ناله کردن و اظهار نارضایتی یا …؟ این بار کاربر به دخت در این مورد سوال کرده و خانم فرشته نقدی به او پاسخ داده است.

0

سوال:

با سلام خدمت خانم نقدی عزیز

با تشکر از سایت بسیار خوب شما

من 28 ساله هستم و شوهرم 34 ساله یک پسر 7ساله هم دارم.

مشکلات زیادی در زندگی مون گذروندیم، چه در دوران عقد، چه در شروع زندگی.  این ها خیلی منو آزار میدن وقتی به خاطر میارمشون.

با تولد پسرم خونه و ماشین خریدیم. الان مشکل اصلی من بیماری همسرم است. از شروع زندگی گاهی مشکلات جسمی  براش به وجود میومد ولی الان خیلی  بیشترشده.  بعد از 10 سال هر سال به یه دلیلی بستری میشه و عمل داره.  مشکلاته جسمیش یکی دو تا نیست. من خیلی ناراحتم احساس می کنم. ازدواج موفقی نداشتم. خیلی حسرت دیگران رو می خورم؛ کسایی که برام هیچی نبودن. من از نظر ظاهری هیچی کم ندارم شوهرم هم زیبا بود البته الان به خاطر همین مشکلات جسمی خیلی لاغر و نحیف شده.

البته من دوستش دارم ولی همیشه یه چیزی توی ذهنم هست که چرا پدر و مادرم اینقدر عجله کردن. شاید اگه دیر تر ازدواج می کردم،  موقعیت بهتری داشتم. الانم به خاطر بچه ام و ترس از خدا و علاقه ام دارم تحمل می کنم .

شوهرم خیلی اوقات عصبی میشه، وقتی درد داره  و بیماریش عود می کنه و این خیلی من رو رنج میده. شوهرم با بد دهنیاش که دیگه نگاه هم نمی کنه به من و خانواده ام و هر چی دلش می خواد میگه. من وقتی این حرفاش رو می شنوم، از دلم بیرون نمیره و آتیش می گیرم و گاهی حتی نفرین می کنم .اصلا با خودش فکر نمی کنه که این زن چه گناهی داره …

احساس می کنم خانواده شوهرم هم اون طوری که دلم می خواد درکم نمی کنن .

شوهرم  ماشین و خونه داشت ولی از دست دادیم به خاطر بیماریش. همه چیزمون رو از دست دادیم.من خیلی غصه اینها رو هم می خورم که چرا زندگیم اینطوری شد. همه میگن آینده خوبی در انتظارته،  ولی کی؟ مگه آدم چقدر میخواد عمر کنه ؟

شوهرم کلا مریضه. بخدا من تمام سعی مو می کنم شاید گاهی هم ناشکری کنم ولی در عمل همه وظایف از جمله خرید بیرون به طور کامل تمام رسیدگی هایی که یه بیمار می خواد پخت و پز و نظافت و…

حالا سوالم اینه که چکار کنم که دلم آروم بگیره؟  فکر می کنم شوهرم به من نگفته که مشکل داشته. یه بار این رو گفتم، گفت نه و قسم خورد که بعد از ازدواج این مشکلات شروع شده. البته اوایل  خفیف بود.

می ترسم از آینده و از تنهایی خودم. پدر و مادر و خانواده خوبی دارم از نظر مالی خوبن ولی هر انسانی  توی خونه خودش راحت تره. اخلاقی دارم که دلم می خواد روی پای خودم وایستم.

نگران آینده پسرم هستم.الان توی خونه پدر شوهرم زندگی می کنیم .خواهش می کنم کمکم کنین.

 

پاسخ مشاور:

دختر خوبم سلام، یادته 10سال پیش با چه رویاها و آرزوهایی بنای زندگیت رو گذاشتی؟

عزیزم با سن کمت تجارب زیاد و سخت اما با ارزشی رو به دست آوردی ،هرکسی حق داره زندگی با آرامشی را بگذرونه. شما تا به حال سختی های زیادی رو تحمل کردی و درآینده هم اگر نه بیشتر باز هم ادامه خواهد داشت.

صبر و همیاری شما قابل تحسینه. به هر حال روزی که ما بله را می گوییم، عهد می بندیم در سختی و راحتی، شادی و غم، سلامتی و بیماری در کنار همسرمان باشیم.

 شما می تونی انتخاب کنی که ادامه بدی یا این وضعیت را ترک کنی و مسایل و مشکلات جدیدتری را آغاز کنی.

به این مسئله توجه بیشتر کن که فرزندان مان نیاز به وجود هم پدر دارند و هم مادر، آیا دور زدن وتکرار مکررات مرارت های زندگی تا به حال کمکی به حل هیچ یک از مشکلات شما کرده؟ بهتر نیست نیروی تان را صرف پیدا کردن راهی برای حل مشکلات و سبک کردن بار مسائل کنید؟ هرکس در این چند صباح زود رونده به نوعی تحمل مشقت هایی را دارد که خود وخدایش می داند. مسلما اگر اعتقادی به وجودش داشته باشیم خود او هم اجرمان را خواهد داد، فقط صبوری نیاز داریم .

بیا مسئله را بر عکس فرض کنیم.  اگر خدای ناکرده شما این بیماری ها را داشتی و این مشکلات برایت پیش آمده بود، از طرف مقابلت چه انتظاری داشتی؟

 عزیزم خراب کردن یک بنا یا زندگی سریع می تواند صورت بگیرد، ساختن است که هزینه های گزاف مالی، جانی ، فکری و… را می طلبد. پس خوب است الان به فکر راهی  برای حل مسئله  باشی.

مخصوصا شما نباید خودتان را با هیچ کس مقایسه کنید. این توصیه یک فرد دنیا دیده از دانشمندان خارجی است:

 اگر تجارب چندین ساله کارهای پژوهشی وعلمی خود را بخواهم بیان کنم، می گویم هیچگاه باطن زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنید.

باز هم تاکید می کنم که همراهی وتحمل سختی هایت قابل تقدیراست. مسئولیتی که در قبال زندگی فرزندتان حس می کنی قابل تحسینه اما انتخاب باخودته که صبر کنی و انشاءالله ثمره ان را در آینده ای نه چندان دور در کنار فرزند و همسرت ببینی یا مسیر زندگی را به گونه ای دیگر رقم بزنی. در نهایت مطمئن باش که با یاری جستن از خالق هستی وادامه صبوری انشاءالله آینده بهتر و اجر وافر در انتظارت هست.

برایت آرزوی موفقیت و سلامت دارم.

/انتهای متن/

درج نظر