با مفهوم همسایگی کنار آمده‌ایم؟

شما با مفهوم همسایگی کنار آمده‌اید، همسایه خوبی برای همسایگانتان هستید و یا گاهی سلامی، لبخندی و شاید یک کمک و دستگیری ساده از آن‌ها می‌کنید، اگر از دست همسایگانتان ناراحت می‌شوید، تابلو اعلانات را عرصه دعوا می‌کنید؟ یا مدارا می‌کنید و احترام می‌گذارید و …

0

نسیم شهسواری/

همه ما درجایی زندگی می‌کنیم، خانه، آپارتمان یک خیابان آرام و یا یک کوچه تنگ که در انتهایش در کوچکی به چشم می‌خورد، فرقی نمی‌کند که در خانه باشیم یا آپارتمان و یا خانه‌مان از کنار یک بزرگراه شلوغ رد شود و یا در محله‌ای آرام یا کوچه‌ای تنگ باشد در هر جا این شهر که زندگی کنیم و هرجایی را که برای زندگی کردن انتخاب کرده باشیم همه ما در کنار زندگی‌مان یک مفهوم مشترک را تجربه می‌کنیم، در هرکجا که باشیم خانه‌ای، خانواده‌ای، فردی و یا افرادی در همسایگی ما زندگی می‌کنند و همسایگی و همسایه داری همیشه و همیشه بخشی از زندگی ما آدم‌ها بوده است و خواهد بود.

همه‌چیزهایی که گفتم، فکرهایی بود که آن شب در فاصله بین تابلوی اعلانات تا آسانسور به ذهنم رسید، آن شب وقتی تابوی اعلانات ساختمان صحنه نبرد همسایگان باهم شده بود و هریک در اهانت به دیگری گوی رقابت را ربوده بود و سعی کرده بود در این نبرد باطل پیروز شود، اولین چیزی که به ذهنم ر سید این بود که ما آدم‌ها هنوز که هنوز است بعد از گذشت سالیان سال از زندگی کردن در کنار یکدیگر و در اجتماعات انسانی در پذیرش همسایگان خود ناتوانیم و هنوز نتوانسته‌ایم مفهوم همسایگی را درک کنیم و با وظایف و حقوقش کنار بیاییم و این عدم پذیرش نسل به نسل و سال و سال و ماه‌به‌ماه بیشتر و بیشتر و بیشتر می‌شود.

قدیم‌ها فاصله خانه‌ها از هم بیشتر بود اما انگار چیزی در این میان بود که دل‌های آدم‌های را بیشتر به هم گره می‌زد، قدیم‌ها آدم‌ها از ابتدای کوچه برای همسایه‌ای که در انتهایی پیچ کوچه بود دست تکان می‌دادند و کلاه برمی‌داشتند و اندک تعظیمی می‌کردند، اما امروز روز ما در فاصله چند متری هم زندگی می‌کنیم و گاهی در آسانسور و پارکینگ و پاگرد ساختمان چشم و در چشم می‌شویم و یا سلامی نمی‌کنیم و یا گر هم سلامی شود در بسیاری از مواقع با سردی پاسخ داده می‌شود.

راستی چرا در زندگی مدرن و امروزی ما، فاصله آدم‌ها هرروز زیادتر و زیادتر می‌شود، چرا ما آدم‌ها در زندگی امروزی‌مان با مفاهیمی چون گذشت، مدارا، دوستی کردن‌های از ته دل، محبت‌های بی‌منت و از سر ذوق ناآشناییم.

 و چرا زندگی مدرن با همه آسایش‌هایش، آرامش ناشی از همدلی و همراهی و دوستی را از ما گرفته است.

هنوز دارم به همه این چیزها فکر می‌کنم که صدای بالا و پایین پریدن پسرک شیطان همسایه بالایی از فکر و خیال درم می‌آورد، خنده‌کنان به سقف خانه نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم خوب بچه است دیگر.

راستی شما با مفهوم همسایگی کنار آمده‌اید، همسایه خوبی برای همسایگانتان هستید و یا گاهی سلامی، لبخندی و شاید یک کمک و دستگیری ساده، اگر از دست همسایگانتان ناراحت می‌شوید، تابلو اعلانات را عرصه دعوا می‌کنید یا مدارا می‌کنید و احترام می‌گذارید و …

نیکو همسایه داری کردن یک عادت خوب است، عادتی که زندگی را برای همه ما حتی کودک پنج‌ساله همسایه بالایی شیرین‌تر می‌کند.

زندگی را شیرین کنیم.

/انتهای متن/

 

درج نظر