هشت و نیم دقیقه، تصویری از زنان صبور و عاشق

سریال “هشت و نیم دقیقه” به کارگردانی “شهرام شاه حسینی” یک ملودرام اجتماعی است با موضوع بازنمایی نقش محوری زنان در خانواده با هر نوع شخصیت و موقعیتی که داشته باشند.

0

نفیسه ترابنده/

سریال “هشت و نیم دقیقه” به کارگردانی “شهرام شاه حسینی” ، نویسندگی “علی دادرس” و “آزیتا ایرایی” و تهیه کنندگی “بهروز مفید” از شبکه دو سیما به روی آنتن رفت؛ سریالی که با داستان پرکشش و جذاب خود توانست نظر بسیاری از بینندگان را به خود جلب نماید.
“هشت و نیم دقیقه” موضوعی خانوادگی را با به تصویر کشیدن نقش مهم و تاثیرگذار زن  به عنوان سرپرست خانواده در بستر یک قصه ملودرام اجتماعی روایت می کند.

خلاصه داستان
امیر(پژمان بازغی) و احسان(سام درخشانی) در کارخانه پدرشان- تاجیک بزرگ(سیامک اطلسی)- مشغول به کار هستند.  با فوت امیر و پدر به طور همزمان خانواده آنها درگیر مشکلات فراوانی می شود. یکتا – (شبنم قلی خانی) همسر امیر- بیشترین سختی را بعد از مرگ عزیزانش متحمل می شود. فرزین(بهرنگ توفیقی) که برادر عروس کوچک خانواده- فروغ(آشا محرابی) –  می باشد، به دنبال کینه ای قدیمی از یکتا برای گرفتن انتقام در راه نابودی زندگی او دست به هر کاری می زند.

شخصیت های خاکستری
در این سریال شخصیت ها  اغلب خاکستری اند و نیمه ای تاریک و نیمه ای ‌روشن‌ دارند؛ از فرزین گرفته تا فروغ، مهران و حتی اخوان. همین ویژگی است که موجب می شود مخاطب با شخصیت های داستان همذات پنداری کند. مخاطب به فرزین  به سبب گذشته تلخش حق می‌دهد و از سوی دیگر از خوی انتقامجوی او متنفر می‌شود؛ به خاطر بچه دار نشدن فروغ دلش به حال او می سوزد اما توانایی تحمل نیش و کنایه های او به یکتا و یلدا را ندارد. مهران را به خاطر بی مهری نسبت به پسر معلولش سرزنش می کند اما در عین حال حس می کند که چقدر خود او در عذاب است.

سریالی مملو از شخصیت های محوری زن
“هشت و نیم دقیقه”داستانی تو در تو و پیچیده دارد که به درستی به یکدیگر وصل شده اند. قهرمان داستان اصلی و خرده داستان های این سریال اغلب زنان هستند.
شخصیت اصلی و محوری داستان یکتاست. همانطور که نام سریال در ابتدا یکتا بود  و بنا به دلایلی به هشت و نیم دقیقه تغییر کرد.
“یکتا”زنی قوی، با اراده و  دلسوز است که پس از مرگ همسرش بار سرپرستی خانواده خود را به دوش می کشد. یکتا نه تنها سرپرست پسر کوچکش طاهاست، بلکه خواهر و برادر خود را نیز زیر بال و پر خود می گیرد.

زنی  از جنس مخاطب عام، توانا و صبور
یکتا از لحاظ مالی خانواده ای فقیر و کم بضاعت داشته است. او با تکیه بر توانایی و استعداد خود وارد کارخانه آقای تاجیک می شود و با جلب اعتماد و محبت او به همسری پسر بزرگش در می آید. پیشینه خانوادگی یکتا موجب می شود تا از جنس مخاطب عام باشد نه دختری از خانواده ای متمول و بی درد. یکتا در نبود پدر سرپرستی مادر و خواهرش را به عهده دارد، او در بزنگاه گرفتاری برادرش هم از تمام دارایی خود می گذرد تا نیما در کنار همسر و دخترش زندگی راحتی داشته باشد.
رابطه یکتا با شوهرش- امیر- هم رابطه ای عاشقانه و توأم با احترام و اعتماد است. یادمان بیاید تکاپوی این دو نفر را برای تدارک سالگرد ازدواج شان.
مهمترین ویژگی یکتا ایستادگی و ناامید نشدن در اوج درماندگی است؛ از دست دادن همسر، بی مهری خانواده همسر، مورد تهمت و افترا قرار گرفتن در محیط کار، آواره شدن از خانه و زندگی راحت و .. می تواند یک انسان را از پای بیندازد اما یکتا با صبر و بردباری و در عین حال تلاش و ایستادگی در مقابل همه مشکلات یک تنه می ایستد و سعی می کند در این شرایط سخت پسرش را بدون عقده بزرگ کند. همین صبر یکتاست که در آخر موجب فاش شدن حقیقت می شود و تمام عوامل دست به دست هم می دهند تا این زن به حق خود برسد.

زنی در ظاهر بدجنس اما صادق
در طرف دیگر ماجرا “فروغ” قرار دارد. هشت و نیم دقیقه محملی برای جدال فروغ با یکتاست. فروغ از یکتا کینه ای دیرینه در دل دارد، از زمان اخراج پدر و بردارش توسط یکتا از کارخانه تاجیک تا اعتماد تاجیک به یکتا و سپردن کارهای کارخانه به او. فروغ دلیل مخالفت با یکتا و پدرشوهرش را خود احسان می داند و به او می گوید:«من خیلی دوستت دارم. همین گاهی مشکل ساز میشه میام ازت دفاع کنم همه چیز رو خراب می کنم.»
فروغ شاید در ظاهر زنی بدجنس و حسود باشد اما علت تمامی کارهای او عشق و علاقه اش به خانواده  و همسرش است.فروغ مصرانه با ازدواج فرزین با یلدا مخالف است و می پندارد یلدا برای برادرش تور پهن کرده است اما زمانی که با نامردی برادرش نسبت به یلدا روبه رو می شود، با بیان اینکه خجالت می کشد برادری چون فرزین دارد، غرورش را زیرپا گذاشته به دیدن یلدای مات و مبهوت می رود و صادقانه به او می گوید:«دلم برای تو نمی سوزه، دلم برای فرزین می سوزه که تو رو از دست داد، فرزین بعد از تو دیگه رنگ خوشبختی رو نمی بینه، مطمئنم»

شکست عاطفی راهی برای پختگی
“یلدا”دختری است از جنس دختران امروزی با آرزوهای رویایی و زیباست. دختری که فکر می کند حالا زمان آن رسیده که خودش رای زندگی اش تصمیم بگیرد. فقدان پدر و وضعیت نامناسب مالی موجب می شود جذب محبت های دروغین فرزین شود. مخاطب از دست یلدا حرص می خورد که چگونه خام فرزین شده اما روح پاک و صداقت وجودی یلدا جایی برای شک و تردید او باقی نمی گذارد. یلدا با تمامی وجود عاشق فرزین می شود و به خاطر او با همه می جنگد. این یلدای ساده بعد از شکست عاطفی یک شبه پخته می شود. یلدا که پس از روز محضر با کسی صحبت نکرده است با فرار از ماشین نیما به سراغ فرزین می آید. یلدا با شکستن سکوت چند روزه خود به فرزین می گوید:«از روز محضر تا حالا هزار راه رو رفتم از انتقام و کینه گرفته تا خودکشی و فرار . اما فهمیدم هیچ عشق و علاقه ای ارزش خودکشی رو نداره و فقط یک تجربه است. امروز اومدم سخت ترین کار دنیا رو انجام بدم،اومدم ببخشمت آقای فرزین نعیمی. نه به خاطر اینکه تو لایقشی به خاطر اینکه خودم آروم بشم .وقتی آروم باشم می تونم دوباره رویا سازم و آرزو کنم و منتظر مردی باشم که لیاقت عشق من رو داشته باشه.» تصمیم یلدا تصمیمی بزرگ بود، یلدا که از نظر مخاطب بچه گانه می اندیشید گویی با این شکست بزرگ شد. در حالی که اکثری مخاطبین خودکشی یلدا را پیش بینی می کردند، فیلمساز با این تصمیم به دختران احساساتی و فریب خورده ای همچون یلدا نشان داد که بهترین راه بخشش است و فراموش کردن. چراکه جان انسان ارزشمند تر از آن است که به خاطر عشقی نافرجام از دست برود.

حس مادری برتر از همه چیز
“نسرین”نمونه ای از زنان فعال در جامعه است که نمی گذارد کار و فعالیت اجتماعی خللی به زندگی خانوادگی او وارد کند. او با اینکه وکیلی موفق است به خاطر نگهداری از پسر معلولش حیطه کاری خود را کمرنگ می کند اما در انجام این مسئولیت سخت تنهاست و بدون همراهی همسر. نسرین مصرانه در مقابل خواست همسرش-مهران- برای سپردن شایان به بهزیستی می ایستد. از نظر نسرین یک مادر با قلب خود تصمیم می گیرد و هیچ گاه راضی نمی شود جگرگوشه اش را از خود دور کند اما مهران با عقل خود می اندیشد و شایان را مانعی بر سر راه زندگی عادی خود می داند. نسرین می داند که مهران هم به شایان علاقه دارد پس صبوری می کند تا مهران بتواند با او کنار بیاید. ربوده شدن شایان تلنگری است تا مهران قدر این نعمت الهی را بداند.

وجدان بیدار
“بهاره”- همسر اخوان- نمونه ای از زنان بیدار جامعه است؛زنی که با وجود دست و پنجه نرم کردن با بیماری سخت حاظر نیست پول حرام وارد زندگی اش شود. او از داروهایش استفاده نمی کند چون نمی داند پول آن از کجا آمده است. بهاره با سماجت بالاخره حقیقت را در می یابد. سکانس رویارویی او با یکتا و بی تابی اش برای حلالیت گرفتن از او بسیار دیدنی است. فیلمساز با روایت این خرده داستان تلنگری به وجدان آدم ها دارد تا بگوید پول حرام دوای درمان مشکلات نیست. بهاره در پایان با وجدانی آسوده از افشای حقیقت آرام می میرد.
“مریم” زن مرموز داستان است که پس از فوت تاجیک وارد قصه می شود، مادری که برای آسایش و آرامش پسرش از او می گذرد. مریم قربانی بی مهری همسرش می شود که به خاطر جذام او را ترک کرده است. او از حق مادری اش می گذرد تا احسان زندگی بهتری داشته باشد. او زمانی که احسان را یتیم می بیند به دنبال او می آید تا حس مادری خود را ارضا کند.

کلام آخر
“هشت و نیم دقیقه”؛ عبارتی است که کنجکاوی مخاطب را برای روایت داستانی پر قصه برمی انگیزد . این سریال به مدد فیلمنامه ای منسجم، شخصیت پردازی قوی، بازی های درخشان و کارگردانی ماهرانه توانست مخاطب را با خود همراه سازد. “هشت و نیم دقیقه” ضمن به تصویر کشیدن عاقبت پیروزمندانه صبر و ایستادگی و سرانجام انتقام جویی و کینه و اثر تخریبی انتقام روی فرد و جامعه به دنبال آگاهی بخشی به جامعه در خصوص قانون ارث است.

/انتهای متن/

درج نظر