پنج شنبه ی فیروزه ای، جوان پسند و جذاب

کتاب پنجشنبه فیروزه ای یکی از معدود کتاب هایی است که با لحنی امروزی به سراغ بیان داستانی جوان پسند و دانشجویی می رود که در بستر سفر به مشهد و زیارت امام رضا (ع) اتفاق می افتد، بی این که اسیر کلیشه شود یا به ابتذال مبتلا گردد.

1

فاطمه قاسم آبادی/

“پنجشنبه فیروزه ‌ای”، جدیدترین اثر سارا عرفانی را می توان یک تجربه ی قابل اعتنا و خوب در حرکت به سمت تولید آثار مذهبی دانست؛ آثاری داستانی که پیش از هر چیز سعی دارند به دور از هر نوع قضاوت و یا ظاهرالصلاح نشان دادن بخشی از شخصیت های داستانی و ترسیم فضاهای سفید و سیاه در داستان، سبک های مختلف از زندگی انسانی را پیش روی مخاطب  قرار داده و او را به هم ذات پنداری با آنها وادارند.

 

شروع غافلگیر کننده

پنجشنبه فیروزه‌ای، با یک داستان سریع و سرضرب آغاز می شود. با روایتی از یک دانشجو که مخاطب می تواند به سادگی با آن هم‌ذات پنداری کند؛ دانشجویی که اهل ادا در آوردن نیست.

 اما رمان پس از این پیش درآمد وارد رابطه ی ظریف چند دختر دانشجو می شود که برای زیارت به مشهد مقدس وارد شده اند. شاید اوج رفتار عرفانی در نگارش این رمان و رو در رو قرار دادن سبک های مختلف زیستی در رمان را بتوان در این بخش جستجو کرد.

عرفانی با زیرکی و در عین حال رعایت جنبه های مختلف عفاف، مخاطب را به درون تو در توی ذهن دختران جوان دانشجویی می برد که  در این سفر همراه همند.

 

توصیفات دقیق

توصیف دقیق پوشش، چهره و حتی شرح لحن آنها در کنار دیالوگ ‌های به کار رفته توسط آنها و نیز شیوه و اکشن های جسمی آنها در بیان برخی جملات و عکس العمل نشان دادن به آنها، یکی از نقاط قوت وی در ترسیم شخصیت های این رمان است.

این فرم نمایشی یکی از نقاط قوت  این رمان به حساب می آید که باعث می شود مخاطب به راحتی با محیط و شخصیت ها ارتباط بر قرار کند.

 با وجود این همه حرکت و حس مشترکی که در کتاب بین مخاطب و شخصیت ها ایجاد می شود، نویسنده توانسته  به ترسیمی ظریف و زیبا از اندیشه و نگاه و زندگی مؤمنانه، از زاویه ی یک دختر جوان در بستر رویدادهایی که داستان پیش پای او می گذارد، دست بیابد.

 

فضای متفاوت

پنجشنبه فیروزه‌ ای از حیث بیان رویدادهای داستانی اثری بشدت امروزی است. به عبارت ساده ‌تر این رمان در زمره ی  آثار آپارتمانی و لوکس و شبه روشنفکرانه است و نه آثاری که به تمامی در مسجد و مکان های مذهبی می گذرد. ساختار روایت دینی این رمان شکل گرفته در ساختارهای عادی و روزمره و قابل دسترسی زندگی امروزین همه ی ماست و همین مسئله است که این داستان را برای خواندن و پی گرفتن قابل تأمل می کند.

 

نظر منتقدین

مسعود صادقی، مشاور مدیرکل ورزش و جوانان و مدرس دانشگاه، از نگاه جزئی نگرانه به عنوان ویژگی شاخص این اثر یاد کرد و گفت: فصل وصل به تعبیری شاهکار این اثر و تعداد فصول کتاب (هشت فصل) در پیوند با امام هشتم قابل تحسین است.

صادقی ادامه داد: اگر بخواهم توصیفی از این کتاب بدهم، می گویم یک زیارتنامه ی دراماتیک یا از جهاتی رمانتیک است، که فراز و فرود دارد. میزان خلوص در آن فراز و نشیب دارد و این وجه تمایز اثر است با بسیاری آثار دیگر.

زمانی  چندان طولانی نگذشته از ورود دوربین سینما به فضای حرم امام هشتم، اما معذوراتی برای فیلمبرداری وجود دارد. اما خیال یک نویسنده این محدودیت را ندارد. این اتفاق بدی بوده که اثر شاخصی که قدم به زیارت امام رضا بگذارد، نداشته ایم یا اگر بوده قلم قدَری نبوده است. از این جهت کتاب «پنجشنبه فیروزه ای» یک اثر برجسته است و کار بزرگی انجام داده است.

وی ادامه داد: اما وارد کردن نقدهایی کلی به اثر برای نقد این کتاب مثبت نیست. لذا به بعضی جزئیات اشاره می کنیم. شروع اثر به لحاظ اتفاقات، درگیر یا آلوده به ابتذال است که اگر قلم اندکی لغزش کند، مبتذل می شود و فضا به لحاظ معنوی دلنشین نیست. اما فصل اول قلم شروع می کند به حرکت به سمت حرم.

نکته ای که می شود به آن اشاره کرد، حافظه ی جزئی نگر زنانه است که بر این اثر سایه انداخته است. توجه به جزئیات به یک استایل تبدیل شده اما در این کتاب پررنگ تر شده است و این همه جا تقریبا خوب است الا یکی دو جا. مثل آنجا که راوی مرد داستان هم همین قدر جزئی نگر است. با اینکه تلاش کرده نگاه کلی نگری داشته باشد… اما باز هم همان نگاه جزئی نگر را شاهد هستیم و باید تفاوت بیشتری بین نگاه مردانه و زنانه می بود.

 

داستانی به روز

بعضی از منتقدین هم معتقدند که این اثر، یک اثر آنلاین است. بسیاری از آثار داستانی ما آفلاین هستند، خاموشند، متصل نیستند به یک اتفاقی که رخ می دهد. این اثر به دو معنا وصل است: یکی اینکه به یک منبع مقدس مثل امام رضا وصل است. دوم  اینکه دیده اید خیلی از افراد جامعه در شرایطی گویی سرگردانند که موبایل خود را باید به کدام وای فای وصل کنند، به این معنا این اثر همگام با مخاطب حرکت می کند و سرگردان نیست.

ما در کمتر اثری می بینیم که نویسنده خودش پدیده ی ایمیل را درک کرده باشد و از آن در اثر خود نام برده باشد.این استفاده ی به روز از تکنولوژی جزئی عادی در داستان است و جنبه ی تصنعی ندارد. اینطور نیست که بگوید حالا که جوان ها خیلی با این مسائل درگیر هستند و مثلا خیلی اهل چت هستند، من هم یک جوری پای چت را به داستان باز کنم.

کاملا سیر داستان، طبیعی و عادی دارد.

امیدواریم نویسنده ی کارهای بعدی شان هم کارهای خوب و متفاوتی باشد در همین مسیر. ما نویسنده ای که بتواند مسائل عرفانی را از مسیر درست، بدون درگیر شدن به تصوف و عرفان های کاذب، مطرح کند، خیلی کم داریم و این نویسنده نشان داده که می تواند با همین نگاه حوزه های دیگری را نیز تجربه کنند.

 

قسمت های زیبا از کتاب

یکی از دختر‌ها به طرفش آمد و گفت: «صبر کن!» جلوتر آمد. به جزوه‌ای که دستش بود اشاره کرد و گفت: «بابا چقدر همه چی رو می‌نویسی! هر چی نیگاه کردم دیدم کم مونده سرفه‌های استادم بنویسی.» خندید.

پسر هم خندید. نفس عمیقی کشید و گذاشت بوی گرم و شیرین ادکلن تمام ریه‌ا‌ش را پر کند. گفت: «مگه یادت نیست؟ جلسه اول گفت توی امتحان از حرفای کلاس سؤال می‌ده.»

دختر گره‌ای به ابروهای پیوسته‌ش انداخت و گفت: «اتفاقاً همین خیلی منو ترسوند. برای همین گفتم جزوه تو رو امانت بگیرم کپی کنم، اگه اجازه می‌دی البته. بچه‌ها گفتن جزوه‌هات از بقیه کامل‌تره.»

پسر چند لحظه مردد ماند.

دختر بی‌معطلی گفت: «نگران نباش! امانت دار خوبی هستم.» سر کج کرد و منتظر ماند. چند بار پلک زد و نگاهش کرد. گفت: «تازه می‌خواستم بگم برای جلسات قبلی رو هم بیاری ازت بگیرم.»

دختر دیگری چند ردیف جلوتر بند کیفش را روی شانه انداخت و وقتی داشت از کلاس بیرون می‌رفت، برایش دست تکان داد. پسر هم دست تکان داد. ورق‌ها را مرتب کرد و جلو دختر گرفت که همچنان لبخند شیطنت آمیزی به لب داشت. گفت: «باشه، بگیر!» دختر که فاتحانه ورقه‌ها را در کوله پشتی می‌گذاشت گفت: «ممنونم! کپی می‌کنم فردا می‌آرم. اگه تو‌ام لطف کنی بقیه‌ شو بیاری خیلی عالی می‌شه…»

/انتهای متن/

نمایش نظرات (1)