دلبند، تصویری هنرمندانه از بردگی زنان سیاهپوست

“دلبند” رمانی برجسته از تونی موریسون است که با وجود همه ی کارشکنی ها و مخالفت ها بالاخره توانست جایزه ادبی نوبل را از آنِ خود کند؛ کتابی که به زیبایی و هنرمندی توانسته عمق ستم بر برده های سیاه پوست مخصوصا زنان را به تصویر بکشد.

0

فاطمه قاسم آبادی/

کتاب دلبند نوشته ی نویسنده ی توانمند، تونی موریسون، در ژانویه ۱۹۸۷ منتشر شد. این کتاب که با نثری زیبا به بیان زندگی یک زن سیاه پوست و سختی های پیرامون آن می پردازد، با چالش های زیادی در زمان خود مواجه شد.

کتاب دلبند پس از انتشار با استقبال منتقدان روبه‌رو شد و پس از آنکه موفق به دریافت جایزه ی ملی کتاب و جایزه ی انجمن ملی منتقدان آمریکا نشد، تعدادی از نویسندگان اعتراض کردند.

در سال 1988، رمان “دلبند” جايزه پوليتزر را از آن خود كرد. البته بعد از چاپ نامه ی سرگشاده 48 نفر از نويسندگان سياه پوست مبني بر عدم لياقت موريسون در كسب جايزه ی كتاب ملي و چاپ آن در نيويورك تايمز، وي از اين جايزه ملي محروم شد.

 

داستان کتاب

داستان کتاب دلبند، برگرفته از داستان زندگی يك زن سياه پوست برده، به نام “مارگارت گارنر” است. اين زن، همراه با شوهرش رابرت، از مزرعه اي كه در آن كار مي كردند، فرار مي كند و به اوهايو پناه مي برد. وقتي برده دار آنها را پيدا مي كند، زن براي اينكه فرزندش بر طبق قانون دست برده دار نيفتد و به بردگي برده نشود، او را مي كشد.

 

نظر نویسنده

موريسون درباره ی اين اثرش مي گويد:

 اول فكر نمي كردم بتوانم اين موضوع را به صورت كتاب بنويسم. اين مسأله ذهنم را مشغول كرده بود. بنابراين، چون دوست داشتم اين ظلم در قالب يك اثر هنري ارائه شود، كتاب را نوشتم. حتي از روي اين كتاب فيلمي به كارگرداني “جاناتان دمي” ساخته شد؛ فيلمي كه جلوه هاي ويژه ی آن بر جنبه ی ترسناك فيلم افزوده است.

 

نظر منتقدین

از نظر منتقدین ، دلبند اثر تونی موریسون در سال 1987، یکی از پرنفوذترین رمان هایی است که تا این زمان به رشته ی تحریر در آمده است. این داستان به دوران فراموش شده ی بردگی و ترحم به بردگان سیاهپوست می پردازد. برجسته ترین عنصر در آن، داستان دردناک یک برده ی زن سیاهپوست به نام «ست» است که دختر خودش را می کشد تا او را از خطر بردگی در امان نگه دارد.

موریسون همواره در خلق شخصیت های زن در داستان هایش احاطه ای کامل داشته است. داستان های او نشان دهنده  ی نوعی پیوستگی میان کاراکترهای زن می باشد. در داستان «دلبند» این پیوستگی میان شخصیت های زن و چند لایه بودن معانی در روابط میان آنها، باعث جذابیت های احساسی در داستان شده است به گونه ای که “داستان حتی عمیق تر از مطالعات تاریخی و روانشناسی می تواند از طریق احساسات ناخودآگاه و نتایج روانی برده داری در ذهن خواننده نفوذ کند.” (شوپاریو، 194). در واقع داستان بیشتر به عناصر اجتماعی، روانشناسانه، فلسفی و ماوراءالطبیعه ی زندگی انسانی می پردازد.

 

موفقیت دلبند

در سال ۲۰۰۶، روزنامه نیویورک تایمز، دلبند را به‌عنوان بهترین رمان ۲۵ سال گذشته آمریکا انتخاب کرد.در سال ۱۹۹۳ موریسون به‌عنوان اولین زن سیاهپوست، جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. در سال ۱۹۹۸ فیلم این رمان با کارگردانی جاناتان دمی و تهیه کنندگی و بازی اپرا وینفری ساخته شد. رمان دلبند توسط شیرین دخت دقیقیان به فارسی ترجمه شده است.

 

قسمتی از کتاب

“روی ساحل رودخانه، در خنکای یک شب تابستانی، دو زن زیر بارشی از نقره آبی‌فام مبارزه کردند. آن‌ها اصلا انتظار دیدن دوباره یکدیگر را در این دنیا نداشتند و در آن لحظه همه چیز برایشان بی‌تفاوت بود. ولی آن‌جا، در آن شب تابستانی، در میان سرخس‌های آبی رنگ با همکاری یکدیگر کار شایسته و خوبی انجام داده بودند.

اگر کسی از آن‌جا می‌گذشت با دیدن آن دو زن بدون آتش و بی‌جا و مکان و همراهی خلاف قانون یک زن برده و زن سفیدی با پاهای برهنه و موهای آشفته که نوزادی 10 دقیقه‌ای را لای لباس‌هایشان پیچیده بودند، آن‌ها را ریشخند می‌کرد.”

“چه خوب می شد اگه در این دنیا جواب خوبی با خوبی بود و چه بهتر بود که همدیگر رو درک می کردیم و با نیش و کنایه و طعنه با هم صحبت نمی کردیم و از ناراحتی دیگران خوشحال نمی شدیم فقط برای اینکه خودمون نتونستیم بعد از سالها به اهدافمون برسیم. چرا وقتی ناراحتی پیش میاد همش به هدف فکر می کنیم نه اون روندی که برای رویارویی با هدف طی کردیم؟ انصاف نیست  انصاف نیست…”

/انتهای متن/

درج نظر