تهمینه، نماد عشقی قدرتمند در شاهنامه

یکی از زنان شناخته شده ی شاهنامه برای مردم ما، تهمینه همسر رستم است که به نماد زن قهرمان پرور، زن قدرتمند و باشکوه در فرهنگ عامه مردم ایران تبدیل شده است.

2

فاطمه قاسم آبادی/

در شاهنامه ی فردوسی زنان بسیاری وجود دارند که فردوسی از آنها به نیکی یاد کرده است اما تعداد زنانی که بیشتر مردم اسم آنها را می دانند و با آنها آشنایی نسبی دارند، زیاد نیست.

تهمینه یکی از معدود زنان شاهنامه است که مردم او را می شناسند و هرچند به طور کامل داستان زندگی او را ندانند ولی علاقه ی بزرگترین قهرمان شاهنامه، یعنی رستم،  به او باعث شده است که نام تهمینه که به معنای زن قدرتمند و باشکوه است، در بین مردم کشور ما از محبوبیت خاصی برخوردار باشد.

 

شروع داستان

تهمینه، دختر شاه سمنگان همان زنی است که در شاهنامه، نامش به رستم گره خورده است؛ همان زنی که مادر فرزند یگانه ی رستم، سهراب است. ماجرای دلدادگی تهمینه به رستم هر چند داستانی طولانی در شاهنامه نیست، اما با این حال باز هم لطف خود را دارد و مرور آن شیرین است.

ماجرا از این قرار است که یک روز رستم دلش می‌گیرد و برای تغییر ذائقه ی خود سوار بر رخش راهی شکار می‌شود. او نزدیکی شهر سمنگان چند گورخر را شکار می‌کند و می‌خورد. بعد برای رفع خستگی زین را از روی رخش برمی‌دارد تا بتواند به راحتی در صحرا چرا کند و خودش نیز به خواب می‌رود.

عده‌ای از سربازان و مردم شهر سمنگان که در آن حوالی بودند، برای آن که از رخش رستم کره‌ای به دست آورند، رخش را به هر زحمتی با کمند می‌گیرند و می‌برند. رستم که از خواب بیدار می‌شود، هر چه می‌گردد رخش را پیدا نمی‌کند. بسیار غمگین و ناراحت زین اسب بر پشت خود گذاشته و به سمت شهر سمنگان حرکت می‌کند.

 

استقبال از قهرمان

در اینجای داستان است که فردوسی می‌گوید:

چنین است رسم سرای درشت

گهی پشت بر زین گهی زین به پشت

شاه سمنگان از ورود رستم باخبر می‌شود و به استقبال او می‌آید. او را مهمان قصر خود می‌کند و به او اطمینان می‌دهد که رخش را پیدا خواهند کرد. بعد هم برای استراحت و خواب او، مکانی آرام و شاهانه به او می‌دهند تا این که نیمه‌های شب در خوابگاه رستم گشوده می‌شود:

یکی بهره از تیره شب در گذشت

شباهنگ بر چرخ گردان بگشت

سخن گفتن آمد نهفته به راز

در خوابگه نرم کردند باز

 

اولین دیدار و ازدواج

رستم ابتدا خود را به خواب می‌زند، اما تهمینه آرام شروع به سخن گفتن می‌کند. در آن هنگام رستم چشم باز می‌کند و از او می‌پرسد که تو کیستی؟ تهمینه پاسخ می‌دهد:

چنین داد پاسخ که تهمینه‌ام

تو گویی که از غم به دو نیمه‌ام

یکی دخت شاه سمنگان منم

ز پشت هژبر و پلنگان منم

به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست

چو من زیر چرخ کبود اندکی‌ست

کس از پرده بیرون ندیدی مرا

نه هرگز کس آوا شنیدی مرا

سپس می‌گوید از هر کسی وصف پهلوانی‌ات را شنیده‌ام و ندیده عاشق تو شده‌ام و بدان که من عقل را فدای عشق تو کرده‌ام و از خدای جهان آرزو دارم از تو فرزندی به من عطا فرماید که مانند تو باشد. از این گذشته من آمده‌ام که مژده ی یافتن رخش را به تو بدهم. رستم وقتی این سخنان را از تهمینه شنید، موبدی را برای خواستگاری تهمینه از پدرش فرستاد.

پادشاه سمنگان از این وصلت بسیار شادمان بود و بزرگان و پهلوانان سمنگان همه به رستم تبریک گفتند و جشن و شادمانی بزرگی به افتخار عروس و داماد برپا کردند:

بدانست رستم که او برگرفت  

و تهمتن به دل مهرش اندر گرفت

 

روایات دیگر بعد از مرگ سهراب

تهمینه یکی از زنان نامور شاهنامه‌ی فردوسی است و در داستان رستم و سهراب، نقش به سزایی از خود ایفا می‌کند. با این حال در شاهنامه، به سرنوشت تهمینه پس از مرگ سهراب، اشاره‌ای نشده است. این امر سبب شده است که در ادوار بعد، داستان‌پردازان و راویان داستان‌های حماسی، درباره‌ی فرجام کار تهمینه، به آفرینش داستان‌هایی دست بزنند.

این داستان‌ها در دو دسته قرار می‌گیرد: روایت نخست، آن است که بر پایه‌ی آن، تهمینه به سوگواری سهراب می‌پردازد و سرانجام پس از گذشت یک سال، در غم فرزند خود، از دنیا می‌رود.

برپایه‌ی روایت دیگر، تهمینه در کین‌خواهی سهراب، به سیستان حمله‌ور می‌شود؛ امّا سرانجام با رستم آشتی می‌کند و از پیوند آن‌ دو فرامرز به دنیا می‌آید. از تازش تهمینه به سیستان، دو روایت منظوم کوتاه و بلند در دست است که از آن‌ها با نام‌های «تهمینه‌نامه‌ی کوتاه» و «تهمینه‌نامه‌ی بلند» یاد می شود.

ادامه دارد…

/انتهای متن/

نمایش نظرات (2)