داستان زنانی که پسر شاه را کتک زدند!
داستان تحریم تنباکو را همه ما شنیده ایم ولی کمتر درباره نقش بسیار پررنگ زنان آن عصر در پیروزی این قیام گفته اند و نوشته اند. حالا شاید بد نباشد در این مطلب کوتاه، داستان تحریم تنباکو را با آن قسمت کمتر گفته و نوشته شده از نقش زنان در این قیام، دوباره خوانی کنید:
سرویس فرهنگی به دخت/
«میرزای شیرازی» وقتی با تلگرافات علما و مردم از واقعه قرارداد رژی باخبر شد و فهمید که ناصرالدین شاه امتیاز برداشت و فروش تنباکو را به ماژور تالبوت –یهودی انگلیسی الاصل- واگذار کرده؛ ابتدا از در نصیحت وارد شد و تلگرافی به دربار زد و ناصرالدین شاه را به «حفظ ناموس و استقلال کشور و رعایت حق مردم» فرا خواند. اما ناصرالدین شاه هم در مقابل رو به زبان بازی و ریاکاری آورد و در تلگرافی به میرزا، اعلام کرد که «دولت هیچگاه شأن و استقلال و حفظ ناموس و منافع و آزادیی رعیت خود را به دیگران نداده و در کمال سختی نگه داشته است». آنوقت بعدش انگار نه انگار که میرزا تلگراف هشدار به او داده!، نه تنها قرارداد را لغو نکرد که حتی آزادی بیشتری به مأموران شرکت رژی داد.
به خاطر همین میرزا که دید نصیحت در گوش شاه نمیرود، به دو نماینده خود –یعنی میرزای آشتیانی و شیخ فضل الله نوری- در تهران تلگراف زد و حکم معروفش را صادر کرد که «الیوم استعمال تنباکو و توتون بأی نحو کان در حکم محاربه با امام زمان (عج) است».
خبر حکم که به مردم رسید، در لبیک به حکم میرزا، هرچه قلیان در خانه و دکان ها داشتند؛ شکستند. حتی در خود دربار «انیس الدوله» همسر ناصرالدین شاه به نوکرها دستور داد که تمام قلیانها را بشکنند. وقتی هم که شاه به او اعتراض کرد که چه کسی به تو گفته باید قلیانها شکسته شود؟ انیس الدوله پاسخ داد «همان که مرا به تو حلال کرده، اکنون کشیدن قلیان را حرام کرده»
اما فکر نکنید که ناصرالدین شاه در این مرحله کوتاه آمد و قرارداد را لغو کرد!. بلکه رو به فریبکاری آورد و با نقشه کشی سفارت بریتانیای کبیر!! با رشوه دادن به یک روحانی معروف، از وی خواسته شد که در تکیه دولت جلوی مردم قلیان بکشد و حکم میرزا را مورد تشکیک قرار دهد. که البته نقشه مکارانه شان نگرفت و مردم بر حکم نکشیدن قلیان پابرجا ماندند.
پس حالا ناصرالدین شاه باید کار دیگری میکرد؛ آنهم اخراج نماینده میرزای شیرازی از تهران و تبعید او به خاک عثمانی بود. اما وقتی مأموران دربار با ساز و برگ و اسلحه به در خانه میرزای آشتیانی رفتند، طلبه های حاضر در خانه میرزای آشتیانی با سرعت به کوچه های بازار بزرگ رفتند و مردم را خبر کردند. مردم وحشت زده از خبر تبعید میرزای آشتیانی، به شکل خودجوش در بازار جمع شدند.
جمعيت [معترض] تا ظهر به چندين هزار نفر رسيد. نزديك ظهر زنان نيز دسته دسته به منزل ميرزاي آشتياني آمدند و تا وقتي جمعيتشان زياد شد، زنها جلو و مردان از دنبال بطرف قصر سلطنتي روانه شدند. منظره جمعيت زنان كه با روبنده سفيد و پيچه و چاقچور كه اغلب روسري خود را لجن ماليده، شيون و ناله ميكردند و «ياعلي» و «ياحسين» ميگفتند بسيار دلخراش بود. ولوله و جوش و خروش مردم در آن روز غيرقابل توصيف است. زنها وقتي به سبزه ميدان رسيدند، بدون معطلي به بازار ريخته، بعضي از دكانها را كه هنوز باز بود، بستند و اگر كسي از اين دستور سرپيچي ميكرد دكانش در معرض غارت و چپاول زنها قرار ميگرفت. بعد جمعيت زن و مرد به طرف ميدان ارگ رهسپار شدند .زنها گريه و زاري ميكردند و در پيشاپيش مردان حركت ميكردند و فریاد میزدند «یا غریب الغربا – میبرند سرور ما» و سپس جمعیت زنان به سوی محل استقرار شاه روانه شدند تا به میدان ارک رسیدند، در حالیکه فریاد و شیون آنان شدت میگرفت. آنها در حال گریه و زاری ناصرالدین شاه را خطاب قرار میدادند و با ناسزاگویی و تحقیر وی را سرزنش میکردند و او را «شاباجی سیبیلو» می نامیدند. کامران میرزا پسر ناصرالدین شاه برای آرام کردن جمعیت همراه با عده ای سرباز به در ورودی کاخ آمد. ولی زنها با دیدن او به طرفش حمله کردند و شروع به کتک زدن او کردند. مردها که این حرکت زنها را دیدند بر سر غیرت آمده، شروع به درگیری با سربازهای دربار کردند. سربازها که دیدند جمعیت معترضین خشمگین زیاد است، کامران میرزای کتک خورده را از زیر دست و پای جمعیت بیرون کشیدند و به داخل کاخ فرار کردند. و به این ترتیب وقتی ناصرالدین شاه دید که این جمعیت عصبانی ممکن است تا ساعاتی دیگر در ورودی کاخ را بشکنند و به داخل کاخ بریزند، اعلام کرد که نه تنها میرزای آشتیانی را تبعید نمیکند، که قرارداد رژی را هم ملغی میکند.
به این شکل قیامی که با حکم مرجع بزرگ شیعیان آغاز شده بود و با نقش اساسی زنان به پیش رفته بود؛ با ملغی شدن قرارداد، با پیروزی علما و مردم به پایان رسید.
منابع:
1-کتاب «تحریم تنباکو» نوشته محمدرضا زنجانی، چاپ 1328.ش
2-کتاب «تحریم تنباکو»-اولین مقاومت منفی در ایران- نوشته ابراهیم تیموری، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ سوم، 1361.ش
انوشه میرمرعشی/انتهای متن/