ماراتن تجمل گرایی در سیسمونی هم

مدتی است که شاهدیم ماراتن تجمل گرایی و طلایی کردن همه چیز! به سیسمونی هم رسیده است: سر شیشه ها، پستانک ها و جغجغه های طلایی! راستی تاکنون کدامیک از ما به چنین ماراتن چندش آوری اعتراض کرده ایم؟

0

فاطمه قاسم آبادی/

مردم کشور ما مثل بیشتر مردم شرقی، طلا را جزئی جدایی ناپذیر از زندگی و پس انداز خانواده می دانند؛ البته که این فلز خوشرنگ و ارزشمند به نوعی برای محافظت از روزهای رکود اقتصادی و بر طرف کردن نیاز های ناخواسته ی مادی بسیار مهم است؛ منتها مساله ای که در این میان پیش می آید این است که استفاده و اندوختن طلا باید چه سقفی داشته باشد و اینکه آیا حد معقولی برای چنین پس اندازی وجود دارد؟

 

پشتوانه ی اقتصادی

طلا در بین مردم ما همیشه به عنوان فلزی که هم جنبه ی زیبایی دارد و هم از نظر اقتصادی ارزشمند است مورد توجه بوده است. این فلز ارزشمند در بین عامه مردم در بسیاری از مواقع بسیار گره گشا بوده است و با فروشش مردم را صاحب خانه کرده است یا باعث رفع مشکلات نا خواسته ی اقتصادی شده است و به خاطر همین هم این ضرب المثل در بین مردم رواج پیدا کرده است:

” زر سرخ برای روز سیاه است”

در کل طلا در زندگی مردم ما از نظر اقتصادی نقش مهمی را ایفا می کند و به نوعی برای سرمایه گذاری خریداری می شود وبرای تبدیل به احسن فروخته می شود.

 

رفاه و تجمل طلبی افراطی

هر چند که خرید طلا و اندوختن آن حرکتی اقتصادی محسوب می شود ولی وقتی این حرکت به سمت و سوهای غیر قابل قبول پیش می رود نباید نسبت به آن بی توجه بود. وارد کردن طلا در مصارف مختلف زندگی روزمره حرکتی بی مورد و ویرانگر است. اینکه صرفا به خاطر به رخ کشیدن و تجمل پرستی سعی در طلایی کردن زندگی مان کنیم آن هم در شرایطی که در صد بالایی از مردم مدام در حال مقابله با مشکلات مالی زندگی معمولی خود هستند، این حرکات نه تنها افراطی گری که غیر اخلاقی به حساب می آید.

 

سسیسمونی با سرشیشه های طلایی!؟

متاسفانه چند سالی است که مسابقه ی تجمل گرایی به مراحل جدیدی رسیده است؛ ورود طلا در برخی از وسایل جهیزیه کم بود، حالا باید شاهد ورود طلا به سیسمونی ها باشیم: سرشیشه ها و پستانک ها و جغجغه های طلایی!

خیلی دردناک است که به عنوان مردمی که خود را صاحب اندیشه و تمدن غنی می دانیم و می شناسیم، نسبت به ورود چنین اتفاقاتی بی تفاوت عمل می کنیم. شاید بعضی بگویند که ما جزو آن دسته ی افراطی در استفاده از طلا نیستیم ولی این کافی نیست. متاسفانه خیلی از ما جزو دسته ی معترضین به این حرکات بی محتوا که کم کم دارد به نوعی رسم تبدیل می شود هم نیستیم.

 

به کجا چنین شتابان؟!

وقتی یک یا چند تن از اعضای یک خانواده دچار مشکلی می شوند علاوه بر کمک های مادی بقیه ی اعضای آن خانواده باید افرادی که به مشکل برخورد کرده اند، حمایت های معنوی هم بکنند.

اگر جامعه را قسمی از یک خانواده بزرگ تصور کنیم، می بینیم که برخی به رخ کشیدن ها و تجمل گرایی ها باعث سقوط اخلاقی و از بین رفتن امید به زندگی در خیلی از اعضای خانواده بزرگ ما درجامعه می شود.

اتفاقی مثل به دنیا آمدن یک کودک برای هر خانواده ای شادی غیر قابل وصفی دارد؛ چرا باید اجازه دهیم این تجمل گرایی ها و نگاه های غیر انسانی این اتفاق را به ماراتنی برای خودنمایی ها تبدیل کند؟

/انتهای متن/

درج نظر