نقش زنان ایرانی در نبرد مدافعین حرم

عده‌ای دانشجو می‌خواهند کار همان زنان زمان جنگ را احیا کنند. اینها هم می‌خواهند از حلاوت نام مدافعان حرم سهمی داشته باشند. هرچند اندک و هرچند ساده در هم جمع شدند تا اقلامی را بسته‌بندی کنند اما این بار مقصد کالاهای زنان پشت جبهه شلمچه و مجنون نیست، سوریه است.

0

دهه ۶۰ بود که زنان تصمیم گرفتند مانند مردانشان سهمی از نبرد و مبارزه داشته باشند . کارشان را از میان مساجد و پایگاه‌های محل شروع کردند و بسته‌هایی را برای رزمندگان درون جبهه‌ آماده می‌کردند. 

وسایلی از هر نوع و از هر جنس … از کلاه بافتنی و دستکش گرفته تا قوطی‌های کنسرو. انواع خوراکی‌ها… حالا ۲۷ سال از آن زمان‌ها می‌گذرد و به گمان خیلی‌ها جنگ تمام شد و فعالیت‌های پشت جبهه هم خاطره.

خوب یادمان هست آهنگران شعری خواند با این مضمون «در باغ شهادت باز باز است» بعد از ۲۷ سال دوباره نبرد شروع ‌شده آن ‌هم در خاک همسایه، جنگ برای به خاک نشاندن تکفیری‌هایی که داعیه اسلام دارند و برای نابود کردن چهره روحانی این دین آدم می‌کشند.

حالا عده‌ای دانشجو می‌خواهند کار همان زنان زمان جنگ را احیا کنند. اینها هم می‌خواهند از حلاوت نام مدافعان حرم سهمی داشته باشند. هرچند اندک و هرچند ساده در هم جمع شدند تا اقلامی را بسته‌بندی کنند اما این بار مقصد کالاهای زنان پشت جبهه شلمچه و مجنون نیست، سوریه است.

بسته‌هایشان بیشتر جنبه فرهنگی دارد. کوچک است در حد یک چفیه، مهر و تسبیح، دعای آیت‌الکرسی، بسته کوچکی آجیل و عکس رهبرشان. البته این جمع زنانه کوچک میهمانی داشت از دیار هرات، میهمانی که می‌گفت همسرش با انتخابی آگاهانه این راه را انتخاب کرده و به او گفته تا هر وقت که زنده است سرباز بی‌بی زینب است. دختر کوچکی را به همراه داشت که می‌گفت تازگی بهانه بابا مرتضی‌اش را می‌گیرد. می‌گفت می‌خواهم جزئی کوچک باشم میان خیل آنهایی که گفتند این الفاطمیون.

به گزارش روزنامه صبح نو، دخترانی که در این گروه باهم تلاش می‌کردند همه‌شان با یک هدف آمده بودند آن‌ هم جلب رضایت حق بود و صاحب حرم دمشق.

یکی‌شان می‌گفت: این گروهی که تشکیل داده‌ایم فقط در تهران نیست. خیلی از مردم کشور در شهرهای گوناگون این کار را انجام می‌دهند و این چندمین سری است که این بسته‌ها به سوریه فرستاده می‌شود. می‌گفت حتی برخی اقلام در خود سوریه و به دست همان رزمندگان بسته‌بندی می‌شود که آخرین بارش در خان طومان بود که به دست تکفیری‌ها افتاد.

یکی دیگر از بچه‌های این جمع می‌گفت: نخستین جرقه تشکیل این جمع و کمک به رزمندگان در میدان سوریه در بهشت‌زهرا و در میان خانواده‌های شهدای مدافع حرم زده شد. اینها کارشان اما محدود به ارسال بسته‌ای فرهنگی نیست. رسیدگی به خانواده‌های مدافع حرم ازجمله وظایف این گروه بود .

رسیدگی‌هایی از جنس مالی گرفته تا درمانی و کمک‌های عاطفی و روحی برای بازماندگان شهدا اما میان جهادگران فاطمیون و حتی نیروهای جان‌برکف کشورمان هستند کسانی که داوطلبانه از پاکستان به سوریه می‌روند و نام زینبیون را یدک می‌کشند.   شاید شهدای‌شان خیلی معروف و شناخته‌شده نباشند اما به قول یکی از دختران، مظلومیت‌شان اجر شهادت را چند برابر می‌کند.

میان همهمه‌ای که در این جمع از شادی به راه افتاده بود یکی نامه‌ای خواند از کودکی که پدرش در سوریه است و مفقودالاثراست. نامه‌های کودکانه با نقاشی‌هایی رنگارنگ که شاید هرکسی می‌دید اشک‌هایش سهمی از ابراز هم‌دردی با آن دختر کوچک بود. 

شاید نامه‌هایش وقتی به مقصد می‌رسد، کسی نباشد که آنها را دریافت کند، شاید میان درگیری‌ها و صدای توپ و تفنگ، آهنگ کودکانه این نامه گم شود اما آنچه زیبا بود آرزوی سلامتی بود که برای بابایش داشت. موقع خداحافظی از این جمع همه‌شان خوشحال بودند و تنها آرزویشان الهم عجل لولیک الفرج بود و با اینکه شادی و رضایت این جمع را دوست داشتند و می‌خواستند کمک‌های‌شان هرچند با عنوان دلگرمی برای رزمندگان ادامه داشته باشد اما دیگر جنگی نباشد.

منبع: مشرق/انتهای متن/

 

درج نظر