قصه جغد سفید برای بچه های ترسو

یکی از ترس های مهم بچه ها ترس از تاریکی است. بزرگترها می توانند با تعریف این قصه جذاب بچه ها را نسبت به ترس شان آگاه کرد و این قدمی است در درمان ترس کودک .

0

فریبا علیزاده/

چاک جغد سفیدی بود که در جنگلی با خانواده اش زندگی می کرد . او هنوز کوچک بود و خیلی چیزها را از پدر و مادرش یاد می گرفت . همان طور که می دانید جغدها روزها کار زیادی انجام نمی دهند . آنها روزها استراحت و شب ها کار می کنند . چاک درباره جنگل چیز زیادی نمی دانست . شب ها تمام جنگل تاریک می شد . در طول روز ، وقتی که خورشید در آسمان بود ، چاک می توانست همه چیز را ببیند و بشنود . وقتی که صدایی می شنید سرش را برمی گرداند و می فهمید صدا از کجا می آید . اما شب ها   نمی توانست این کار را بکند . چون هیچ نوری نبود و او نمی توانست چیزی ببیند . فقط صداها را می شنید. خیلی از این صداها عجیب و غریب بودند و باعث می شدند که او بترسد . یک شب ، صدای عجیبی شنید؛ صدایی که قبلا آن را نشنیده بود . صدا بلند بود . چاک خیلی سعی کرد که ببیند صدا از چیست و کجاست. اما هوا خیلی تاریک بود . چاک کمی ترسیده بود . آن شب او راحت نخوابید و روز بعد خیلی زود بیدار شد . خورشید داشت آرام آرام اشعه های گرم خود را به همه درخت ها و حیوانات جنگل می تابانید . ناگهان  چاک همان صدایی را که شب قبل شنیده بود ، دوباره شنید . خوب که نگاه کرد دید صدا از یک جیرجیرک کوچولو می آید . خیلی تعجب کرد و فهمید صدای شب قبل که او را ترسانده بود از آن جیرجیرک کوچولو بوده نه چیز یعجیب و غریب . از آن به بعد او احساس بهتری داشت و با شادی و خوشحالی زندگی کرد .

 

سوالات پس از قصه گویی

می توانید درباره این داستان از کودک چند سوال بپرسید :

–  چرا چاک می ترسید ؟

– فکر می کنی تاریکی ترس دارد ؟

– تو هم از چیزی می ترسی ؟

  سپس به کودک بگویید :

همه ما ممکن است از چیز هایی بترسیم اما اگر تو هم از چیزی می ترسی ، بهتر است آن را به مامان و بابا بگویی . آن ها حتما راه حلی برای ترس تو پیدا می کنند . یادت باشد پدر و مادر همیشه با تو هستند و با وجود آن ها دلیلی برای ترسیدن نداری .

/انتهای متن/

درج نظر