خسته شدم از این همه بی احترامی

آقای فرهادی می گوید که دیگر حاضر به ادامه زندگی مشترک نیست به خاطر بی احترامی های زیادی که همسرش به او می کند.

0

 آقای فرهادی با حالتی  حیران و درمانده  روی صندلی نشست و شروع به صحبت کرد:

خانمم رفته و مهریه اش را اجرا گذاشته و من را محکوم به پرداخت 150 سکه کرده است.

 پرسیدم: من چه کمکی می توانم به شما بکنم؟ قصد دارید تقاضای اعسار از پرداخت یک جای مهریه بدهید؟

گفت: نه، من نمی خواهم هیچ اعتراضی بکنم فقط می خواهم از دست سیمین و مادرش راحت شوم.13 سال است که ازدواج کرده ایم و در این مدت هرچیزی که در زندگی لازم داشت، برایش تهیه کرده ام. خانه در بهترین جای تهران برایش خریدم و سه دانگ را به نامش زدم. دو تا ماشین داشتم که هر دو به نام سیمین بود. بهترین مسافرت های داخل و خارج از کشور را رفتیم. سالی دو بار خارج از کشور می بردمش که هرچه لازم دارد از آنجا بخرد. سفرهای داخل کشور که خیلی زیاد می رفتیم.

 برای کارهای خانه اجازه نمی دادم به زحمت بیفتد. سیمین تابه حال یک بار غذا نپخته و لباس نشسته، کارهای خانه را که هیچ وقت انجام نمی داده.  لباس ها را بیرون می برم برای شستن. همیشه با پدر و مادرش با احترام رفتار می کنم. با همه این ها همسرم به من و زندگی ام بی اعتناست و نه تنها احترام نمی گذارد بلکه پیش همه به من بی احترامی و توهین می کند و شخصیت مرا خراب می کند. به کرات قهر کرده و رفته و رفته ام با احترام و صحبت با اقوام او را به زندگی برگرداندم. ولی سیمین نمی تواند به من احترام بگذارد. هروقت به خانه می آیم در خانه نیست. اصلا نه خبر می دهد کجا می رود و نه وقتی برمی گردد توضیح منطقی و دلیل درستی ارائه می دهد. هر چه از او می خواهم بی خبر بیرون نرود به خرجش نمی رود و بیرون از خانه هم که هست هرچه به او زنگ می زنم گوشی اش را جواب نمی دهد. گاهی از دلشوره و ناراحتی به همه جای شهر سر می زنم و خبری از او پیدا نمی کنم. بعد از مدتی طولانی با بچه به خانه بر می گردد و باز هم هیچ تو ضیحی نمی دهد. به او اخطار کرده ام که حق ندارد بچه را بدون اجازه من از خانه بیرون ببرد که در جواب توهین کرده و جلوی بچه به من فحاشی می کند. انگار من در این خانه یک نوکر و مستخدم و یا از آن هم کمترم. هر اتفاقی پیش می آید، هر چه می خریم و هر چه می پوشیم، همان وقت زنگ می زند و همه را به مادرش گزارش می کند و در صحبت کردن با مادر و خواهرش دائم مرا مسخره و تحقیر می کند و می خندند. خسته شدم از این همه بی احترامی .

سیمین با همه این رفتارها و اخلاق های بد باز هم خود را حق به جانب دانسته و هر چند وقت یک بار قهر می کند و نزد مادرش می رود. در سال های اول همیشه با واسطه قرار دادن بزرگتر ها از جمله عمویش، برش می گرداندم و هرچه می خواست برایش فراهم می کردم. الان هم حاضرم همه چیز برای او فراهم کنم به شرطی که به من و پدر و مادرم بی احترامی نکند. سیمین تابه حال هیچ عمل مثبتی در جهت بهبود روال بدش نداشته است.

 علاوه بر سه دانگ خانه، دوماشین مدل بالا خریدم و هر دو را به نام او زدم که شاید دلش نرم شود و تغییری در اخلاق و رفتارش پیدا شود و زندگی ام گرم شود. متاسفانه همه این ها را سیمین  قدر ندانسته و با کارهایی که کرده و بی احترامی هایی که به من و خانواده ام می کند مرا نسبت به  زندگی دلسرد کرده است.

مثلا یک بار به خاطر مشکل کاری که برایم پیش آمده بود و ناچاراً ضمانت یکی از دوستانم را کرده بودم، بازداشت شده و به زندان افتادم، که باید سند می گذاشتم و آزد می شدم ولی سیمین حاضر نشد سند بیاورد و مرا آزاد کند. پدرم شبانه به خانه ام رفت تا از خانمم سند ماشین را بگیرد و بفروشد و مشکل را حل کند تا آزد شوم ولی او حاضر نشد همکاری کند. به ناچار من در زندان ماندم تا پدرم سند آورد و با فروش اموالش مرا آزاد کرد.

در کل باید بگویم که سیمین از خانواده ای بسیار بی فرهنگ و از نظر اقتصادی پایین است. البته در زمان خواستگاری و ازدواج خودشان را طور دیگری معرفی کردند و بعد معلوم شد که همه چیز دروغ بوده است و آنها حتی نتوانستند وسایل اولیه جهیزیه را تهیه کنند. همه چیز را خودم خریدم و سیمین خودش به تنهایی وارد زندگی من شد ولی قدر همه این چیزهایی را که الان دارد، نمی داند.

عموی همسرم می گوید: این ها هیچ قدر زندگی و اخلاق شما را نمی دانند و از خوش رویی و صبوری و خوش اخلاقی شما و خانواده تان سوء استفاده می کنند.

حتی چندبار روی من دست بلند کرده و مرا مجروح کرده ولی من حاضر نشدم تلافی کنم و حتی اجازه ندادم کسی از خانواده ام بفهمد.

در این میان متاسفانه مادرش هم زیر بار نمی رود که دختر خود را نصیحت کند که دست از لجبازی و بد رفتاری بردارد. هر بار که از مادر سیمین خواهش کردم که دخترش را به خاطر بچه ها و زندگی مشترک مان نصیحت کند که دست بردرد و زندگی مان را خراب نکند می گوید از دست من خارج است. الان که سیمین مهریه اش را اجرا گذاشته حاضرم همه را بدهم و هر چیز دیگری هم خواست بدهم ولی دیگر با او زندگی نکنم.

ضمنا من  قبل از اینکه سیمین دادخواست مهریه بدهد به دلیل تهدید و فحاشی که داشت من همه اموالم را از نامم خارج کرده و به دیگران انتقال دادم. می خواهم بدانم این کار جرم است و ممکن است برای من دردسر ایجاد شود؟

من نمی دانم چه اشتباهی کرده ام که باید اینقدر تاوان پس بدهم.

از آقای فرهادی دو سوال کردم:

آیا تابه حال با همسرتان ش به مشاور مراجعه کرده اید؟

گفت: حاضر نیست بیاید. هیچ کسی را آدم حساب نمی کند. به عموی خودش و بزرگان فامیل که واسطه شده اند احترام نمی گذارد چه رسد به مشاور که غریبه است.همسرم و مادرش همدست شده اند و زندگی ام را نابود کرده اند. دیگر از منت کشیدن و التماس کردن خسته شده ام. در حال حاضر مهریه اش را اجرا گذاشته و امروز برای مهریه قرار دادگاه دارم. به قاضی خواهم گفت که همه مهریه اش را می دهم و طلاقش می دهم و بچه ام را خواهم گرفت تا این رفتارهای غیر اخلاقی را از مادر و مادربزرگش یاد نگیرد.

پاسخ دکتر فرزانه اژدری:

به ایشان توصیه کردم: باز سعی کنید همسرتان را با مشاوره و روان شناسی آرام کنید. رفتار همسرش ما عادی نیست و با این حالات اگر او را طلاق دهید مشکل شما شاید حل شود ولی مشکل اوبه عنوان مادر فرزند شما حل نمی شود. بخصوص که فرزندتان از مادر تاثیر پذیرفته و به راحتی او را فراموش نمی کند و این رفتار ها برفرزندتان اثر خوبی ندارند.

شما می توانید مهریه همسرتان را هرطور که صلاح می دانید به اقساط یا یک جا بدهید ولی این مشکل همسر شما را حل نمی کند و چون فرزند مشترک دارید ارتباط شما بعد از طلاق هم باقی خواهد ماند. پس بهتر است راه حلی  پیدا کنید؛ طلاق آخرین راه حل است.

 در مورد اموالی که به نام غیر منتقل کرده اید، اگر قبل از اولین اخطار به شما بوده یعنی قبل از اولین اطلاع از اقدام قانونی از طرف همسرتان، مشکلی ندارد و فرار از دِین محسوب نمی شود. ولی اموالی را که به نام همسرتان است نمی توانید بدون رضایت و قصد او به دیگری منتقل نمایید. بنابراین اموال مشترکی را که  دارید را فقط در سهم خود می توانید منتقل کنید ولی حق دخل و تصرف در اموال همسرتان را، هرچند که قبلا به نام شما بوده و به نام اوکرده اید، ندارید.

/انتهای متن/

درج نظر