نور چشم عزیزم! فرشته محترم

وقتی فرزند امام، فریده خانم باردار شد،نزدیک به زمان وضع حمل مشکلی پزشکی برای شان پیش آمد که اطبای متخصص در یک جلسه شورای پزشکی به این نتیجه رسیدند که چون شرایط بسیار حادی اتفاق افتاده اگر بچه سقط نشود، مادر جان خود را از دست می دهد…

1

در میان نوه های دختری، امام خمینی(ره) علاقه ویژه ای به «فرشته» خانم اعرابی داشت. علاقه ای که از میان واژه ای که امام ایشان را در نامه هایشان مخاطب قرار داده، معلوم است. واژه هایی چون «دختر عزیزم، فرشته محترم» و یا «نور چشم عزیزم» و…

اما شاید ماجرای این علاقه عجیب به داستان معجزه گون تولد این نوه عزیز امام برمی گردد. ماجرایی که عنایت بزرگ پروردگار و توکل عمیق رهبر کبیر انقلاب به خداوند در آن عیان است…

فریده مصطفوی دختر دوم امام خمینی در سال 1333.ش با محمدحسن اعرابی ازدواج کرد. همسر ایشان فرزند آیت الله محمدجواد قمی و از خاندانی متدین و عارف منش بود.

این زوج ده سال از داشتن فرزند محروم بودند تا اینکه با عنایت خداوند، فریده خانم باردار شد. با فرا رسیدن زمان وضع حمل مشکلی پزشکی برای شان پیش آمد که اطبای متخصص در یک جلسه شورای پزشکی به این نتیجه رسیدند که چون شرایط بسیار حادی اتفاق افتاده اگر بچه سقط نشود، مادر جان خود را از دست می دهد. پس آقای اعرابی باید میان حفظ جان همسر و فرزند یکی را انتخاب می کرد. ایشان تصمیم بر حفظ جان همسر می گیرد ولی از آنجا که مقلد امام خمینی(ره) بود، برای گرفتن اجازه سقطِ بچه به نزد ایشان می رود.

وقتی نزد امام می رسد، زمان برای تصمیم گیری بسیار کم بوده و بعد از تعریف ماجرا، امام که در حال وضو گرفتن به سخنان دامادشان گوش می دادند، درحالی که برای خواندن نماز آماده می شدند، به آقای اعرابی می گوید: «از من نخواهید برای حفظ جان دختر خودم، جان فرزند دیگری را فدا کنم. شما بروید بیمارستان…» آقای اعرابی که نتوانسته بود امام را برای سقط بچه قانع کند، با حالتی بسیار پریشان به بیمارستان می رود.

اما امام بعد از خواندن نماز و توسل به درگاه خداوند، توسط یکی از طلاب به آیت الله میرزاعلی احمدی میانجی پیغام می دهند که اگر ممکن است در مجلسی که آیت الله سیدحسین قاضی (از روحانیون عارف و صاحب نفس) حضور دارند، ختم «امن یجیب…» برای شفای حال دختر و نوه ایشان گرفته شود. بعد از توسل خود حضرت امام و آقایان علما، ساعتی بعد آقای اعرابی از بیمارستان نکویی(قم) تماس می گیرد که معجزه ای رخ داده و به لطف پروردگار مشکل حل شده است. هم حال فریده خانم خوب است و هم نیازی به سقط بچه نیست.

 به این ترتیب «فرشته» خانم به دنیا می آید. البته خداوند دیگر به فریده خانم و آقای اعرابی فرزندی عنایت نکرد ولی این نوه امام که به این شکل به دنیا آمده بود، به شدت مورد توجه خاص پدربزرگش قرار داشت…

 

نمونه هایی از محبت شدید امام به فرشته خانم

امام در تبعید نجف اشرف به سر می بردند که از قضیه عقد «فرشته» خانم مطلع می شوند. در تاریخ 21 مهر 1353.ش در نامه ای به فرشته خانم، خوشحالی خود را از این وصلت اینگونه بیان می کنند:

«بسمه تعالی‌؛ 26 شهر صیام 94؛ دختر عزیزم، فرشته محترم !از خبر خوش وصلت میمون و سعادتمند شما خوشوقت شدم. الحق ازدواج بسیار مناسب و خوبی بود. خداوند تعالی برای شماها سعادت و سلامت و نیکبختی مقدر فرماید و این امر خیر را مبارک قرار دهد. به شما و جناب آقای اعرابی و فریده عزیزم تبریک می‌گویم، و سلامت همه را از خداوند تعالی خواستارم. ماها بحمد الله تعالی سلامت هستیم و از شماها امید دعای خیر داریم. والسلام علیکِ و رحمة الله. پدرت[1]»

و یا مثل نامه ای که امام در تاریخ 23 خرداد 1355ش. از نجف خطاب به دخترشان فریده خانم بعد از شنیدن خبر برگزاری مراسم عروسی فرشته خانم نوشته اند:

«بسمه تعالی؛ دختر عزیزم! مرقوم شریف که بشارت سلامت وجود شریف و عروسی دختر عزیزم را می‌داد واصل و موجب مسرت گردید. سلامت و سعادت همه را از خداوند تعالی خواستارم. ماها بحمدالله تعالی سلامت هستیم. از خداوند تعالی خواهانم که در این آخر عمر به دیدار عزیزانم نایل شوم. خدمت جناب آقای اعرابی  و خانم فرشته سلام برسانید. از سلامت خودتان مطلعم کنید. والسلام علیکم. پدرت[2]

و یا نامه به فرشته خانم در دی ماه 1356ش.

«بسمه تعالی؛ ‌محرّم 98؛ نور چشم عزیزم‌! مرقوم شما واصل، از تفقد شما متشکر شدم. از خداوند تعالی سلامت شما را خواستارم. امید است با خوشی و خرّمی به سر برید. خدمت همسر محترم[3] سلام برسانید، از تفقد ایشان نیز متشکرم. و السلام علیکم. روح الله الموسوی الخمینی[4]‌»

*براساس روایت شفاهی حجت الاسلام دکتر سیدحمید روحانی از قول مرحوم محمدحسن اعرابی

و برگرفته از کتاب «اسوه پارسایان»-شرح حال و نکته هایی عرفانی و اخلاقی از زندگی آیت الله میرزاعلی احمدی میانجی، نوشته صادق حسن زاده، نشر آل علی(ع)-قم-، چاپ اول 1379.ش، فصل شانزدهم

 

[1] -صحیفه امام، ج 3، ص 50

[2] -صحیفه امام، ج3، ص 148

[3] -آقای سیدمرتضی طباطبائی

[4] -صحیفه امام، ج3، ص 288

/انتهای متن/

نمایش نظرات (1)