«روزهای ناکوک»، ساز ناکوک زندگی زنان
«روزهای ناکوک» اولین رمان بلند مرضیه صادقی است که به مشکلات و نگرانی های زنان امروز در محیط خانه و اجتماع پرداخته است اما این مشکلات در فضایی نسبتا تیره و سخت به تصویر درآمده است.
فاطمه قاسم آبادی/
شخصیت اصلی این رمان، مریم، زنی است میانسال که می خواهد روی پای خود بایستد و مستقل باشد، اما اول باید موانعی جدی را در زندگی خانوادگی خود از سر راه بردارد.
زن داستان روزهای ناکوک شاغل است. شغل و حضور فعال و موثر زن در جامعه و همچنین نقش زن در اقتصاد خانواده، محوری پررنگ و اصلی در این کتاب است.
صادقی در این رمان، زنی را نشان میدهد که به دنبال برقراری تعادل بین زندگی زناشویی، بچهداری و شغلش است و در این مسیر دچار کشمکشهای شدید بیرونی و درونی میشود. «مریم»، راوی اول شخص رمان، در واگویههایش، از لذتها و سختیهای محیط مردم محور محل کارش میگوید.
اما مشکلاتش تنها به محیط کار خلاصه نمیشود، مشکل دیگرش، همسر و خانواده همسرش هستند که او را بابت کار کردن و سپردن دخترانش به مهدکودک سرزنش میکنند.
مریم که با علاقه و تفاهم ازدواج کرده، حالا پس از سالها و تولد دو فرزند، با تغییرات شدید رفتاری همسرش مواجه میشود.
«منصور» شوهر مریم، اوایل به خاطر نیاز مالی خودش او را به کار کردن تشویق کرده و حالا در راه کار کردن او سنگاندازی میکند، نهتنها با سرکوفت و بداخلاقی، بلکه با دخالت مستقیم در محیط کار او. در این داستان، بخت هم با مریم یار نیست….
او تا آنجا که میتواند سر موضعش میایستد و میجنگد. برخلاف شخصیتهای زن داستانهای امروز ایرانی و در تقابل با شخصیتهای زن خانواده همسرش که دیدگاهی سنتی به جایگاه زن در جامعه دارند، مریم حاضر به پذیرش نقشهای از پیش تعیینشده زنان نیست.
مریم منفعل نیست، طغیانگر و جنگنده است و به راحتی از خواستهها و عقایدش دست نمیکشد. اما گویا جامعهای که صادقی ترسیم میکند، «مریم» را بهعنوان زنی مستقل، بینیاز از درآمد همسر و علاقهمند و موفق در حرفهاش نمیپذیرد، بلکه برایش تنها نقش «مادر» را، آنهم به شیوهای سنتی، غیرخلاقانه پذیراست.
داستانی آشنا
داستان این کتاب با نثری ساده و روان نوشته شده است. روایت آن پیچیدگی خاصی ندارد و به صورت خطی جلو رفته و هرجا لازم بوده فلشبکهایی از گذشته ارائه شده. برخلاف اغلب داستانهای زنانه که روزمرگی محور اصلی روایتشان است و معمولا دچار ملال و اطناب میشوند، صادقی در «روزهای ناکوک»، خیلی مختصر و مفید داستان را بازگو کرده و پیش میبرد.
با اینحال، نبود گره بزرگ داستانی و همینطور عدم ورود عمیق نویسنده به گذشته شخصیتها، باعث شده داستان در سطح باقی بماند. غیر از قرائت سطحی داستان که در آن ارجاع مشخص و صریح به مشکلات اجتماعی مادران شاغل داده شده، لایه عمیقتری در داستان احساس نمیشود.
راوی هر چه را لازم است گفته شود، میگوید، تا حدی که به نوعی شعارزدگی نزدیک میشود. صادقی در این رمان جایی برای کشف و تخیل مخاطب باقی نمیگذارد.
شخصیت باور پذیر
یکی از نقاط قوت کتاب در این است که از همان اول وارد فضای آشفتگی زندگی راوی میشویم و با آوردن تصویری که از صداهای گوناگون زنگهای ساعت به خواننده منتقل میشود، با راوی همذات پنداری میکنیم و درکش میکنیم و بالاخره به خودمان خواهیم گفت که بله، ما هم در همین فضای اضطراب هر روزه بیدار میشویم.
همین همذات پنداری خیلی خوب خواننده را جذب میکند و وارد داستان میکند.
دراین کتاب مسائل چند وجهی میشوند و زن بین نقشهایی که دارد قرار میگیرد. نقشی که در خانه و اجتماع دارد و در حقیقت مشکلاتی که برایش پیش میآید از تقابل این نقشهاست و نپذیرفتن جامعه نسبت به آنچه خود راوی میخواهد به آن تبدیل شود در رمان دیده میشود.
شخصیت اول داستان یعنی مریم همه زندگی را با تمام سختیهایش دوست دارد. یعنی تمام تنشها و چالشهای خانه و اجتماع برایش شیرین است و شخصیت خودش را به عنوان زن شاغلی که میتواند با محبت و درک و فهم و سابقه و تجربهاش مسائل و مشکلات را در محیط کارش مدیریت کند، حفظ کند.
مریم این گونه بودن را دوست دارد اما همسرش برایش مانعتراشی میکند. آنها 15 سال پیش وقتی که عاشقانه با هم ازدواج کردند، مشکلات مالی شدید داشتند و همسر مریم میخواهد که به سر کار برود و این زن هم شروع به رزومه فرستادن میکند و مشغول به کار میشود. حالا 15 سال گذشته و وضع مرد قدری ثبات یافته است و دو بچه دارند که حالا دیگر دلش نمیخواهد زنش کار کند.
نقد های منفی بر کتاب
این کتاب با وجود باورپذیر بودن و موضوع آشنایش که کمابیش بیشتر خانم های شاغل با آن سر و کار داشته اند خالی از اشکال هم نیست، برای مثال نویسنده در جاهایی از کتاب به صورت اغراق آمیز فضای زندگی راوی یا همان مریم ، شخصیت اصلی رمان را نشان می دهد.
در ابتدای داستان ما با زنی روبرو هستیم که با عشق و علاقه همسرش را انتخاب کرده است و به میل خودش برای کمک به خانواده اش قبول می کند که سر کار برود منتها در ادامه همه چیز عوض می شود…
در ادامه ی داستان می بینیم همه مردهای داستان از نگهبان محل کار گرفته تا مدیر و همسرش نه تنها آدمهای خوبی نیستند که به نوعی شیطانی عمل می کنند و مریم با آنها مشکل دارد!
مریم بعد از 15سال زندگی زناشویی یکباره انگار با واقعیات زندگیش که تا پیش از این نمی دیده است روبرو می شود و این بیداری به سبب خواست همسرش برای انصراف از کار کردن اتفاق می افتد.
در جریان همین بیداری مریم به بی کفایتی همسرش هم پی می برد و با جملاتی نظیر: اگر وام و اضافه کاریهای من نبود همین 50 متری را هم نداشتیم و….وضعیت مالی متوسط شان را تقصیر بی کفایتی همسرش می اندازد.
نویسنده فضای زندگی مریم را طوری توصیف می کند بسیار دردناک است در واقع نقش زن در اینجا نقش کسی است که قرمهسبزی میپزد و چای دم میکند و این تصویری است که خود راوی هم از آنچه باید باشد گرفته است و باید به آن تبدیل شود و ازاین قضیه خوشحال نیست.
در جایی از داستان وقتی در کارخانه راجعبه استعفایش با همکارانش صحبت میکند به او میگویند میخواهی چه کار کنی؟ برو خانه و لذت ببر.
راوی دوستی به نام لیلا دارد که به او میگوید: تو این همه سال کار کردی و کسی که این همه سال کار کرده به همین راحتی نمیتواند به گوشه خانه پناه ببرد و تحمل کند و با شرایط کنار بیاید.
نقش دیگری که در این داستان وجود دارد، نقش زن به عنوان دختر است. تصویری که راجع به پدرش صحبت میکند و میگوید: «برگهای لاله عباسی را میکشیدم روی لبها، چند گلبرگ هم روی ناخنها. وقتی با یک سیلی بابا دیدم که گلبرگها را ریختهام روی زمین بدو رفتم تا صورتم را نه یک بار دوبار بلکه هزار بار بشویم تا هیچ اثری از آن روی لبهایم نماند.
یا برای مثال : منصور میگوید توی خانه آرایش کن، نه بیرون… مداد را در میآورم و میکشم روی ابروهام تا پر شوند…
در واقع نویسنده همان خاطراتی که از تسلط پدرش برای خودش دارد که چه طور باید بگردد و چهطور باید لباس بپوشد و چهطور آرایش کند و زن چهطور باید باشد و همه این بایدها و نبایدها را در همسرش نیز میبیند. همسر مریم روی اینکه او مادر خوبی نیست تأکید دارد و هم خانوادهاش و هم خودش روی این موضوع فشار میآورند و از این موضوع به عنوان اهرمی علیه خودش استفاده میکند تا او را خانه نشین کند.
این دید بسیار تیره نسبت به زندگی زنان در داستان کتاب روزهای ناکوک، بیشتر فضای غم و اندوه تکراری را برای مخاطب به بار می آورد و از جذابیت قلم نویسنده می کاهد.
متاسفانه نویسنده در برخی موارد از تعادل خارج شده و نگاه فمنیستی اروپایی را جایگزین نگاه متعادل کرده است. البته اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم در کتاب روزهای ناکوک اثری از تعادل و ارزش های دینی وجود ندارد! آنچه که شخصیت های داستان را به مرز جنگ و ویرانی همدیگر می کشاند نگاه سنتی بسته در کنار نگاه فمنیستی تازه راه یافته به زندگی شخصیت اول داستان است.
در واقع در این کتاب شخصیت زن برای حقوقی می جنگد که در واقع اسلام برای زن با مرزهای محترمانه مشخص کرده است منتها نویسنده چنان روی نگاه سنتی اطرافیان مریم فشار آورده است که دیگر جایی برای نگاهی آرام تر و منطقی تر نگذاشته است.
با همه ی این توصیفات رمان روز های ناکوک ارزش خواندن را دارد چرا که نویسنده در آن سعی کرده است وضعیت زنان شاغل را مورد بررسی قرار بدهد و راه حلی برای آنها بیابد و هر چند که می شد بهتر از این به روابط میان شخصیت های داستان بپردازد ولی به عنوان تجربه ی اول نویسنده این رمان قابل تامل است.
/انتهای متن/