من عروس بدشانسی هستم

خانم منصوری تازه عروسی است که از یکی از شهرستان های جنوبی ایران برای سفر به تهران آمده  و به سفارش یکی از دوستانش برای چاره یابی برای مشکلاتی که در اوایل زندگی مشترک برایش پیش آمده، به دفتر مشاوره حقوقی مراجعه کرده است.

0

دکتر فرزانه اژدری/

خانم منصوری در مورد زندگی کوتاه زناشویی اش تعریف می کند:

من سه ماهه ازدواج کرده ام و در این سه ماه اصلا مثل یک تازه عروس بهم خوش نگذشت. من به عنوان تازه عروس انتظار داشتم که حامد شوهرم یا خانواده اش مرا خیلی احترام کنند و دوستم داشته باشند. همه همکارانم از روزهای اول ازدواج و مهمانی هایی که می رفتند و ماه عسل خوب و شیرین خودشان برای من تعریف کرده بودند، من هم انتظار داشتم که روزهای اول برایم خیلی زیبا باشد، ولی نشد، انگار شانس نداشتم. من زمانی قبول کردم با حامد ازدواج کنم که او بعد از یک مدت طولانی از کمپ ترک اعتیاد تازه خارج شده بود و ادعا می کرد که پاک پاک است و من هم به او اعتماد کردم و برای همسری و یک عمر زندگی مشترک او را پذیرفتم. همزمان با او یکی از مدیران سرشناس شهرمان به خواستگاری من آمده بود و با من که خودم تقریبا کارمندی با رتبه بالای اداری بودم و تحصیلات دانشگاهی داشتم و از حقوق و مزایای اداری خوبی برخوردار بوده و هستم، قرابت بیشتری داشت ولی من ترجیح دادم با این حامد که دیپلمه، بیکار، تازه پاک شده از اعتیاد و چند سال از من کوچکتر بود، ازدواج کنم. چون فکر می کردم مردی بسیار مهربان، باوفا، دلسوز و همراه است. من  شیفته این خصوصیات حامد شدم و ازدواج کردیم. در حال حاضر سه ماه است از ازدواج مان می گذرد. من بعد از آمدن از محل کار به همه کارهای خانه می رسم و خودم را برای آمدن شوهرم آماده می کنم ولی حامد بعد از تنها سه ماه از شروع زندگی مشترک مان، اصلا به من اعتنایی ندارد و به من محل نمی گذارد. بطور واضح اعلام می کند که دیگر برای من جذابیت نداری. مادر و پدرش آدم های بسیار خوبی هستند ولی الان که به مشکل برخورد کرده ام کمکم نمی کنند.

من وقتی قبول کردم با او ازدواج کنم، می دانستم پولی در بساط ندارد که بخواهد هزینه کند و از پدر و مادرش هم توقعی نداشتم. همه هزینه عروسی را خودم دادم، از پول حلقه ها و سالن گرفتن و لباس برای خودم و خودش و همه مخارج ریز و درشت دیگر و حتی خانه هم خودم رهن کردم که به حامد سختی وارد نکنم چون پول نداشت. پدر و مادرم هم می گفتند عیب ندارد، حالا که داری خودت هزینه کن. من هم دریغ نداشتم چون فکر می کردم با مردی مهربان و خوب که یک مشکل بزرگ را پشت سر گذاشته، ازدواج کرده ام  و تجربه های گذشته باعث می شود در زندگی با من رفتار خوبی داشته باشد و حتما قدر زحمات مرا خواهد فهمید. ولی حالا می بینم که اصلا اینطوری که فکر می کردم نشد و سر بحث و جدلی کوچک و معمول بین زن و شوهرها، مرا کنار گذاشت و با دوستی با زنان و دختران در فضای مجازی سرش را گرم می کند و هرچه می پرسم چرا اینطور رفتار می کنی؟ می گوید از چشمم افتادی. من در شهر و محل زندگی و کارم آبرو دارم و نمی توانم نگاه های دیگران را و حرف هایشان را تحمل کنم. پیش روانشناس رفتم و او خواست که شوهرم هم همراهم بیاید ولی او قبول نکرد. در مسائل زناشویی بسیار سرد و بی اعتناست و فقط یک ماه اول زندگی خوب و بسیار مهربان بود و به من احترام می گذاشت، چه پیش خانواده خودش و چه پیش خانواده من. بعد از این یک ماه مثل این است که از نظر مسائل زناشویی دیگر هیچ احساس نیازی نمی کند و به خواسته من هم بی اعتناست و می گوید حوصله ندارم، خسته هستم. در هفته چند شب به خانه نمی آید و من تنها هستم. مشکلاتم را نمی توانم به کسی حتی پدر و مادر خودم مطرح کنم. چون مورد سرزنش قرار می گیرم.الان من نسبت به این مسائل  خیلی حساس  شدم. هرکاری که از دستم بر می آمد برایش می کردم ولی او اعتنایی نداشت. روان شناس گفته کاری نمی توانی بکنی و فقط وکیل می تواند شما را راهنمایی کند. از شما خواهش می کنم کمکم کنید.  

 

پاسخ فرزانه دکتر اژدری

  • قبل از هر راهنمایی حقوقی، با اینکه به مشاور روان شناس مراجعه کرده اید، باز پیشنهاد می کنم که به مشاور رجوع کنید و این بار به مرکز مشاوره اختلالات زناشویی مراجعه کنید. احتمالاً همسر شما به دلیل مشکلات گذشته خود و تاثیر مواد مخدر به اختلالات زناشویی مبتلاست. شاید با چند جلسه مراجعه درمان شود.
  • احتمالا مشکلی که برای شما پیش آمده، ریشه دارتر از این اختلال است و آن هم به انتخاب نامناسب خود شما برمی گردد. (نه به شانس و بدشانسی!) از جمله این موارد عدم تناسب، نوع انتخاب همسر بدون توجه به سن است (شاید به دلیل تاخیر در ازدواج) که به کوچکتر از سن خود راضی شده اید.
  • شما خود گفته اید که به دلایلی که برای ما روشن نیست، خواستگاری که در کفویت با شما نردیک تر بود را رها و به زندگی با فردی که تازه از کمپ ترک اعتیاد مرخص شده و آه در بساط برای شروع زندگی ندارد، راضی شده اید.
  • اینکه همه مخارج زندگی و مراسم ازدواج را به عهده گرفته اید، عملا باعث شده اید که همسر شما هیچ احساس مسئولیت و مردانگی در خود نمی کند و به همین علت با کوچکترین بهانه می خواهد خود را رها می کند. به نظر می رسد از اول مسیری که انتخاب کردید  مناسب نبود.
  • بهتر بود بعد از آشنایی با همسرتان و قبل از ازدواج و رسمی شدن روابط تان، به مشاور مراجعه می کردید. در آن صورت ممکن بود مشاورد نظر مثبتی روی کوچکتر بودن همسرتان از شما اظهار نکند. شاید ترس از همین جواب منفی مشاور باعث شد که شما مشاوره قبل از ازدواج نداشته باشید. در حالی که آن مشاوره می توانست باعث پیش بینی و پیش گیری از مشکل امروز شما شود. در ان مشاوره ها معمولا بعضی از مهارت ها را به طرفین آموزش می دهند تا زندگی مشترک بهتر و پایدارتری داشته باشند.
  • در حال حاضر ممکن است همسرتان چون از شما چند سال کوچکتر است، احساس ذی حق بودن کند. ممکن است برای اینکه در کنارتان بماند، درخواست هزینه بیشتری از طرف شما داشته باشدو برای این منظور وانمود می کند که پای دیگرانی در کار است. این روال خوبی نیست و در این مورد سعی کنید تسلیم احساس خود نشوید.
  • ممکن است چون ابتدای زندگی مشترک هستید و هنوز به رفتار هم عادت نکرده باشید، این مشکلات پیش آمده. بهتر است کمی تامل و تحمل کنید. برای انجام کار حقوقی که در حکم شمشیر از رو بستن است، حالا زود است. اگر همه راهها را رفتید و موفق نشدید، در صورت لزوم راهکارهای قانونی را خواهم گفت. ولی هزینه هایی را که کرده اید چون به میل و اراده خودتان بوده نمی توانید از طرف مقابل دریافت کنید ولی آنچه که به نام خود خریده اند و جهیزیه شماست، مال شماست و کسی نمی تواند به آن آسیب برساند و موجب ضرر و زیان شما شود. ودیعه ای هم که برای گرفتن منزل داده اید قطعا به نام و برای شماست. بعلاوه هدایایی را که برای همسرتان خریده اید ، می توانید دریافت کنید. حتی می توانید درخواست پرداخت نفقه و تهیه مسکن از شوهرتان بکنید.

/انتهای متن/

 

درج نظر