روایتی از سفر ضریح عشق

کتاب سفرنامه ی پنجره های تشنه نوشته ی مهدی قزلی روایتی ساده و دلنشین از مراحل سفریست که در انتقال ضریح حضرت حسین(ع) از قم تا کربلا صورت گرفت که وصفی است از سیمای مردم ایران زمین و عشق شان به سرور شهیدان .

0

فاطمه قاسم آبادی/

“پنجره های تشنه” یک روایت یا سفر نامه ی معمولی نیست، حداقل برای ایرانیان که عشق به امام حسین یک عشق و علاقه ی عادی نیست، این کتاب بسیار فرا تر از یک کتاب و یا سفر نامه است…

سال ۶۱ قمری، «کاروان حسین علیه‌السلام» از «مدینه» به سمت «کربلا» راه افتاد و در بین راه در منزل‌های متعددی توقف کرد. آن روز جز خانواده‌ و بستگان سیدالشهدا علیه‌السلام و معدودی از یارانش که به مرور بر تعدادشان اندکی اضافه‌تر شد، فرد دیگری همراه او نبود. شاید اگر آن روزها، راویان بیشتری همراه کاروان حسین علیه‌السلام می‌بود، اطلاعات و جزئیات بیشتری در اختیار داشتیم.

 

داستان شکل گیری کتاب

سال ۱۳۹۱ شمسی، «کاروان ضریح امام حسین علیه‌السلام» از «قم» به سمت «کربلا» راه افتاد و اتفاقاً در منزل‌های متعددی توقف کرد. این بار اما توقف، به دلیل استقبال بی‌نظیر مردمان دیار مختلف ایران از این کاروان بود. این رخداد اگرچه ممکن است در هر قرن فقط یک بار اتفاق بیفتد اما بخت با ما یار بود که دست‌اندرکاران انتقال ضریح تدبیر کردند و «راوی»ای همراه کاروان فرستادند تا لحظه به لحظه‌ی ماجرا را آن‌گونه که «هست» بر روی کاغد بیاورد….

 

شروع داستان روایت عشق

ماجرا از یک روز پاییزی در سال ۱۳۹۱ آغاز ‌شد. آنجا که رضا امیرخانی با مهدی قزلی تماس ‌گرفت و از او ‌خواست با مسئولین کاروانی که قرار است ضریح امام حسین علیه‌السلام را از قم به کربلا ببرد تماس بگیرد.

تماس گرفتن و قرار ملاقات گذاشتن همان و با کاروان حسینی برای ثبت رخدادها رفتن هم همان…

پنجره‌های تشنه، حاصل روایتگری «مهدی قزلی» است از همین اتفاقی که شاید هر صد سال یک بار رخ می‌دهد. کتابی با «ادبیات ساده و بی‌غل و غش»، درست مانند تمام شخصیت‌ها و کاراکترهایی که در صفحه صفحه‌ی کتاب می‌آیند و خود را به «ضریح حسین علیه‌السلام» می‌رسانند و تبرک می‌جویند و می‌روند.

 

از نظر ساختاری

نثر کتاب اگر چه ساده است، اما ابعاد جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه‌ی آن ساده نیست. نویسنده به‌طور غیرمستقیم، سیمای واقعی «مردم ایران» را «آن‌چنان که هست» به تصویر کشیده است.

در روزگاری که «هنر» بوی روشنفکری می‌دهد و جز «طبقه‌ی متوسط و بالا» در قاب دوربین‌ها و نثر کتاب‌ها جایی ندارند، به تصویر کشیدن چهره‌ی واقعی مردم ایران بدون هیچ گونه بی انصافی و یا اغراق بسی غنیمت است. شخصیت‌های کتاب همان‌هایی هستند که هر روز دور و برمان می‌بینیم؛ با این تفاوت که حالا در موقعیت‌ خاصی قرار گرفته‌اند که می توانند بهتر رخ واقعی و عشق شان به سید و سالار شهیدان را نشان بدهند. درست مانند «مرد تعمیرکار» (صفحه‌ی ۱۰۵ کتاب)

 

داستان مرد تعمیر کار

“اطراف ضریح کاملاً خلوت بود. مرد تعمیرکاری، که مغازه‌ی مکانیکی‌اش همان‌جا بود با تعجب بیرون آمد و مات مات کمی نگاه کرد و وقتی فهمید ماجرا چیست، دوید توی خیابان.

صورتش را شش تیغه کرده بود و تمام لباس‌هایش روغنی بود. خواست دست‌هایش را بگذارد روی شیشه‌های جلوی ضریح که خودش هم متوجه سیاهی و روغن روی دست‌هایش شد انگار دلش نیامد .

دست‌هایش را پشت کمرش برد و با قلبی شکسته، صورت خیسش را گذاشت روی شیشه.

آن‌طرف‌تر، دو آشپز از رستوران کنار خیابان بیرون آمده بودند، با لباس‌های سفید کار و یکی‌شان فرصت نکرده بود کلاهش را هم بردارد. کم‌کم مردم جمع می‌شوند. تعمیرکار برای این‌که مردم به لباس‌هایش برخورد نکنند و روغنی نشوند، عقب‌تر ایستاده بود. حال خوبی پیدا کرده بود. روزیِ تعمیرکار از خیلی‌ها بیشتر بود…”

 

پنجره های تشنه شاید جزو کتاب های خاصی که در مورد امام حسین نوشته اند نباشد مخصوصا اینکه نثر کتاب کاملا عامیانه و ساده است ولی این کتاب قطعا جزو کتاب های ماندگار خواهد شد چرا که موضوع خاص و بکری دارد.

این کتاب نشان دهنده ی عشق خالصانه ی مردم ایران، بدون هیچ دستبرد و یا نظر شخصی نویسنده، نسبت به امام حسین است؛ عشقی که از راه دور یا نزدیک در قلب مردم ایران می جوشد و باعث می شود مردمی که توان رفتن و دیدن ضریح در کربلا را ندارند حداقل با ضریحش درد و دل کنند و از دلتنگی هایشان برایش بگویند…

انتقال ضریح امام حسین از لحظه ی ساخت تا بردن و نصبش برای مردم ایران یک اتفاق مبارک و زیبا بود که خوشبختانه در مشایعت و بردن ضریح نویسنده ای خوش ذوق آن را به زیبایی هر چه تمام به تصویر کشیده است…

خواندن کتاب پنجره های تشنه می تواند حال آدمی را دگرگون کند و انسان را با نویسنده همراه کند و افتخار مشایعت ضریح را نصیب هر دلداده به حسین(ع) کند.

/انتهای متن/

درج نظر