باید گدا شویم و یتیم و اسیرشان

گوش‌هایت را تیز کنی از آسمان صدای هلهله می‌آید.

0

 فرشتگان در مقابل قدم‏هایشان دامن می‏گسترند. ابرها در پیرهن باد می‏رقصند و بر سرشان سایه می‏بارند. باران‏های شادمانه، تن خاک را می‏بوسند. نسیم، دیوارهای کوچه را غرق بوسه می‏کند. قدم‏هایشان، زیباترین آهنگ‏ها را در گوش خاک آواز می‏کند. لبخندها آغاز می‏شوند و کبوترها شاعرمی گردند. امشب شب وصلت ماه و خورشید است. ستاره‏ها کِل می‏کشند و زهره دف می‏زند.
و ما نیز به بهانه این آسمانی‌ترین عید، با واژه‌های شیرین شعر مجید لشگری کام جان مان را شیرین می‌کنیم.

 

یک آینه که حسرت دارالسلام‌هاست
یک آینه که قبله‌ی بیت‌الحرام‌هاست
یک آینه که عین حقیقت، مجاز نه!
یک آینه که غرق سکوت و پیام‌هاست
یک‌سو جلال حضرت خیرالنسای خلق
یک‌سو جمال واضح خیرالأنام هاست
پیوند پاک سوره‌ی یاسین و کوثر است
آغاز انکشاف تمام ظلام هاست
تلفیق نهر کوثر و امواج سلسبیل
هنگام باده‌نوشی و شرب مدام‌هاست
«حبل متین» گوشه‌ی جلباب فاطمه
خورده گره به پیرهن «لاانفصام» هاست
دست علی به دست «فصلِّ لربّک» است
اشراق آسمانی و صبح امام‌هاست
دیگر نیاز تیغ دو دَم منتفی شده است
زیرا که خطبه خطبه فدک در نیام‌هاست
تا «لَم یَکُن لَهُ کُفُوًا» نزد مرتضاست
خاری به چشم شور جمیع لئام هاست
باید گدا شویم و یتیم و اسیرشان
وقت نزول مائده‌های طعام‌هاست…
بر خانه‌ای که «تُرفَع» و «یُذکَر» نموده «اسم»
بر خانه‌ای که رکن و منا و مقام‌هاست

مجید لشگری

/انتهای متن/

 

درج نظر