شهر فرشته ها

ما به آنچه داریم شاکریم ،یا طلبکار؟ فرقی نمی کند که حساب کارمان با خودمان است یا با کسانی که با آنها زندگی می کنیم یا با خدا. بیائیم خودمان را بیازمائیم. ببینیم از کدام دسته انسانها هستیم. این داستان را بخوانید؛هشداری است برای غفلتمان.

10

سرویس زنگ تفریح به دخت/

 روزي مردي خواب عجيبي ديد.او خواب دید، رفته پيش فرشته ها و به كارهاي آنها نگاه مي كند. هنگام ورود دسته ي بزرگي از فرشتگان را ديد كه سخت مشغول كارند وتند تند نامه هايي را كه توسط پيكها از زمين مي رسند باز مي كنند و آنها را داخل جعبه هايي مي گذارند. مرد از فرشته اي پرسيد: “شما چكار مي كنيد؟ “فرشته در حالي كه نامه اي را باز مي كرد گفت :” اينجا بخش دريافت در خواست هاست و ما دعاها و تقاضاهاي مردم را از خداوند تحويل مي گيريم .”  مرد كمي جلوتر رفت . باز دسته ي بزرگي از فرشتگان را ديد كه كاغذ هايي را داخل پاكت مي كنند و آنها را توسط پيكهايي به زمين مي فرستند . مرد پرسيد :”شماها چه كار مي كنيد؟!”

يكي از فرشتگان با عجله گفت : “اينجا بخش ارسال است .ما الطاف و رحمت هاي خداوند را براي بندگان به زمين مي فرستيم .”

مرد كمي جلوتر رفت ويك فرشته را ديد كه بيكار نشسته .

مرد با تعجب از فرشته پرسيد :” شما اينجا چه مي كنيد وچرا بيكاريد؟”

فرشته جواب داد : اينجا بخش تصديق جواب است . مردمي كه دعاهايشان مستجاب شده ،بايد جواب بفرستند ولي عده ي بسيار كمي جواب مي دهند .

مرد از فرشته پرسيد :”مردم چگونه مي توانند جواب بفرستند؟”

فرشته پاسخ داد : “بسيار ساده فقط كافيست بگويند: “خدايا شكر”

/انتهای متن/

نمایش نظرات (10)