یک نگاه دیگر به خانه سبز

سبز بود و ریشه داشت؛ مثل بهاری استوار؛ خانه سبز را می گوییم که این شب‌ها با همه بار نوستالوژیک و دراماتیک و بازی‌های خاطره‌انگیز و فضای پر از شور و شوقش از تلویزیون پخش می‌شود…

0

محمد قمی/

با دیدن این سریال، علاوه بر تجدید خاطره با یکی از برجسته‌ترین و ماندگارترین مجموعه‌های تلویزیونی خانواده‌محور، متوجه فقدان چنین تولیداتی در حال حاضر و خلأ حضور این نوع آثار روبرو می‌شویم.

شاید در میان مجموعه سریال‌های تلویزیونی که در ایران ساخته و پخش شده‌اند، تعداد آن گروه از ساخته‌ها که بار نوستالوژیک و ماندگاریشان در گذر سال‌های متمادی، همچنان به اشتیاق و همراهی مخاطبان میلیونی منجر شود و بیننده‌های حتی دو دهه پیش را به همراه نسل‌های نوی مخاطبان رسانه ملی، پای گیرنده‌ها بنشاند، به تعداد انگشتان دست نرسد.

بی‌تردید هر سریالی برای اینکه به چنین موفقیتی نایل آید، می‌بایستی علاوه بر حایز بودن استانداردهای تصویری و وجوه نمایشی و جذابیت‌های دیگر این مدیوم، دارای ویژگی‌های خاص دیگری هم باشد که در برقراری ارتباطی فراتر از یک برنامه تلویزیونی و رسیدن به تعاملی فرارسانه ای به توفیق برسد.

سریالی ماندگار در تاریخ مجموعه‌های تلویزیونی پس از انقلاب

خانه سبز بی تردید یکی از ماندگارترین مجموعه‌های تلویزیونی تاریخ سیمای پس از انقلاب است که چه از جهت ساختاری و چه به لحاظ محتوایی حایز ویژگی‌های قابل توجه و گاه حتی منحصر به فردی بود.

خانه سبز نام مجموعه تلویزیونی مشهور دهه هفتاد خورشیدی بود که در سال ۱۳۷۵؛ چهارشنبه‌شب‌ها از شبکه ۲ صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شد. این سریال، کار مشترک بیژن بیزنگ و مسعود رسام از تهیه‌کنندگان تلویزیونی ایران و در زمان پخش خود از پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیونی بود، به‌طوری که حتی رکورد مخاطبان اثر قبلی بیزنگ و رسام به نام “همسران” را نیز شکست.

ساکنین یک خانه؛ نمادهایی از یک جامعه در حال گذار

داستان این مجموعه در مورد ساکنین یک خانه‌است که همه با هم فامیل هستند و در کنار یکدیگر ماجراهای گوناگونی را تجربه می‌کنند.

این شب‌ها که سریال خانه سبز با همه بار نوستالوژیک و دراماتیک و بازی‌های خاطره‌انگیز و فضای پر از شور و شوقش از تلویزوین پخش می‌شود، علاوه بر تجدید خاطره با یکی از برجسته‌ترین و ماندگارترین مجموعه‌های تلویزیونی خانواده‌محور، با فقدان چنین تولیداتی در حال حاضر و خلأ خضور این نوع آثار هم روبرو می‌شویم.

گروه خوب تولید؛ از کارگردانی و نویسندگی تا بازی و لوکیشن

خانه سبز که با به کارگیری یک گروه خوب و درخور توانست فرم جذابی را از یک سریال تلویزیونی -و در آن دوران حتی تا حدی هم ابتکاری- تحویل مخاطبان آن سال‌های تلویزیون دهد، اثری بود که به لحاظ محتوایی و بار معنایی و مفهومی هم تلاش می‌کرد در خلال قصه‌گویی روایت بصری‌اش، یادآوری‌ها و تذکرهایی را در عرصه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی برای مخاطبانش به همراه آورد.

قصه‌هایی که در آن به نقد سنت‌های غلط، تجدد بی‌مهابا، رفتارها و عادت‌های غلط فردی و اجتماعی، ویژگی‌های نادرست محیط‌های خانوادگی و مواد دیگری از این دست می‌پرداخت و تلاش می‌کرد تا ضمن نقد و تحلیل این موقعیت‌ها، حتی‌المقدور به ارائه راهکارهایی نیز برای برون‌رفت از این مصایب و رسیدن به نقطه‌ای امیدبخش و راهگشا برای تماشاگرانش نایل آید.

خانه سبز؛ نمادی از یک اثر اجتماعی راستین

در این سریال که براستی می‌توان آن را یک اثر اجتماعی -با همه بار معنایی مهم و جامعی که برای این واژه باید در نظر گرفت- دانست، تلاش می‌شد تا ضمن ارائه یک مجموعه مفرح و دیدنی با همه جذابیت‌های ماهوی یک سریال شبانه تلویزیونی، نسبت به بار معنایی و محتوای مفهومی و مضمونی آن هم غفلت نشود و به اصطاح درس‌آموزی‌ها و آموزندگی‌های قابل‌توجهی هم در حد وسع این مدیوم رسانه‌ای برای مخاطبان تدارک دیده شود.

خانه سبز در آن دوران، زبان و لحن و اجرای خاصی را هم وارد تلویزیون کرد و پس از تجربه اول سازندگانش در همسران، توانست با چند گام جلوتر و در موقعیتی بالاتر و پرداختی قابل قبول تر به ارائه مجموعه‌ای پرمخاطب و ماندگار نایل آید.

جای خالی «خانه سبز»ها در دوران کنونی رسانه ملی

اما همانطور که اشاره کردیم در حال حاضر دقیقا با فقدان و خلأ آن ویژگی‌های فرمی و به خصوص محتوایی که در خانه سبز شاهدش بودیم، در سایر محصولات تولیدی کنونی سیما روبروییم و به قول معروف دیگر محصولات این رسانه از آن مولفه‌های دوست‌داشتنی تهی است و از آن برانگیزانندگی و حس و حال پر از جذابیت و البته آن معارف و مفاهیم منتشر و مستتر در آن مجموعه خالی است.

در بیان دلایل این موقعیت شاید بتوان کلیت فضای حاکم بر تولیدات هنری و رسانه‌ای امروز و رخوت و نازل‌شدن مجموعه محصولات تولیدی را از جمله موارد مهم و قابل اشاره دانست اما بی‌تردید بخشی از قضیه هم برگشت به تلاش‌ها و مشق‌کردن‌ها و همت خود سازندگان آثار تولیدی تلویزیونی دارد.

از رخوت رسانه‌ای تا بی‌حسی و سَنبل‌کاری فیلمسازان

اینکه سازندگان فیلم‌ها و سریال‌ها، دیگر نه از آن حس و حال پر شور و شوق برخوردارند و نه آن تمرین‌ها و ممارست‌ها را به جان می‌خرند و نه حتی با چشمان باز و نگاه‌های تیزبین، به اطراف خود می‌نگرند تا بتوانند از موقعیت‌های فردی و اجتماعی، بهره‌برداری درستی کنند؛ وگرنه هنوز هم سوژه‌ها و ایده‌های بکر و جذاب، آنهم در همین حوالی سرزمین خودمان کم نیستند که اتفاقا بار دراماتیک و ویژگی‌های متنی و روایی و قابلیت‌های تصویری قابل توجهی هم دارند.

همه این فقدان‌ها دقیقا همه آن چیزهایی بود که خانه سبز تلاش می‌کرد بهترین استفاده را از آن‌ها ببرد و در تبدیل‌کردنش به یک روایت ملودرام خانوادگی همراه با کاتالیزور نقب و اشاره به مسایل فرهنگی و اجتماعی، نهایتا محصولی را روانه آنتن تلویزیون کند که از استانداردهای خوب و قابل دفاعی در طرح موضوع، کشش قصه، کارگردانی حساب‌شده، ابتکارات و خلاقیت‌های روایی و بصری و البته بازی‌های خوب و اثرگذار و باورمند برخوردار باشد.

بی تردید، پرمخاطب‌شدن واقعی و نه دروغین و ناشی کذب آمارهای خودساخته، در هنگامه پخش آن سریال در آن سال‌ها هم دلیلی قاطع بر این مدعاست. مخاطبی که پس از دو دهه همچنان بیننده این مجموعه هستند و به همراه نسل جدید مخاطبان تلویزیونی هنوز با این اثر نوستالوژیک و ماندگار، ارتباط برقرار می‌کنند.

 /انتهای متن/

درج نظر