ادبیات زنان زیبارو
در قسمت قبل، تا حدودی به پیشینه ی شکل گیری ادبیات زنان چینی و و نقش حکومت های استعمارگر در چگونگی این شکل گیری اشاره شد. این بار به نقش ادبیات زنان چینی در قرن بیستم و در حکومت مائو می پردازیم، ادبیاتی غنی اما در حاشیه.
سرویس فرهنگی به دخت؛ کامران پارسی نژاد/
غربیان بر این باورند كه تحول و تغییر عمده در ساختار اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی چین، توسط آن ها و به خاطر نزدیكی چین به كشورهای غربی صورت پذیرفت. آن ها سیر تحولات فرهنگی مردم چین را از اواسط قرن نوزده تا اواسط قرن بیست ذكر میكنند. میسیونرهای مسیحی و دانشمندان و فیلسوفانی كه مبلغ دموكراسی از نوع غربی بودند، به عنوان پیشگامان این حركت وسیع اجتماعی و فرهنگی شناخته شدهاند.
پس از هجوم ایدئولوژی غرب، زنان چینی نسبت به شرایط دوران خود قیام كردند و دم از استقلال فردی و آزادی زدند، آن ها حتی بعدها به آنارشیستهایی مبدل شدند كه از ترور مردان دیكتاتور ابایی نداشتند. در پی آن، زنان متأثر از نیت و هدف خاص ابرقدرتها، بر آن شدند تا حكومت چینگ را سرنگون سازند. آن ها برای خود ارتشی تدارك دیدند و به تشكیل گروههای انتحاری مبادرت ورزیدند.
پس از برقراری جمهوری در سال 1911، زنانی كه همچنان معترض بودند و نمیتوانستند حكومت مائو را تحمل كنند، دست به مهاجرت زدند و در كشور آمریكا «ادبیات زنان زیبارو» یا «زنان چینی» را بنا نهادند.
كشور چین تا مدتهای مدیدی برای غربیان سرزمینی اسرارآمیز بود. در آن مقطع از زمان، ادبیات زنان نویسنده چینی نیز از نظر غربیان مخفی ماند. در قیاس میان ادبیات زنان و مردان چینی، مشخص میشود كه ادبیات زنان چینی بسیار در حاشیه قرار داشته است. با این حال، این ادبیات بسیار غنی بوده و نشاندهنده تمدن و فرهنگ متنوع و جذاب مردم آن سرزمین است.
در اوایل قرن نوزدهم، فشارهای اقتصادی شدید در جامعه چین و خط و ربطهایی كه بازارهای بینالمللی اقتصادی اعمال میكردند، زنان چینی را به فساد اخلاقی سوق داد. در چنین شرایطی، از زنان توقع میرفت تا نقش سرنوشتسازی را ایفا كنند. زنان نویسنده ی چینی، در این دوره ی زشت، همچنان به خلق آثار ادبی خود مبادرت ورزیدند تا هویت فردی خود را مطرح سازند. در چنین اوضاع و احوالی، از زنان خواسته میشد تا برای رونق اقتصاد در سطوح مختلف جامعه، جسم خود را پیشكش كنند. در حال حاضر، برخی از محققین، به بررسی موقعیت زنان در آن مقطع خاص مشغولاند.
در دورههای اولیه، غالب زنان نویسنده كه به زبان چینی آثارشان را خلق كردند، به دربار سلطنتی و حرمسراهای امپراتوری تعلق داشتند. این زنان غالباً در شهر ممنوعه زندگی میكردند.
در قرن 15 و 16، یعنی دوره زمامداری مینگ، كینگ و سونگ، زنان اشرافزاده با هویت جدیدی ظهور كردند. این زنان، آزادانه به خلق آثار ادبی برای خود مبادرت میورزیدند. در قرن 18 و 19، زنان فاسد دربار نیز به جمع نویسندگان زن چینی اضافه شدند.
در همین دوران، برخی زنان چینی كه به آیین مسیحیت درآمده بودند و به كار موعظه و ترویج آیین مسیح مبادرت میورزیدند، با خلق آثار ادبی، به این وظیفه خود عمل میكردند.
نقش زنان چینی در ادبیات معاصر جهان
ادامه دارد…