نقش زنان چینی در ادبیات معاصر جهان

آیا ظهور و رشد مكاتب ادبی مهمی چون مكاتب ادبی مدرنیسم، پست‌مدرنیسم و رئالیسم جادویی و جریان‌های ادبی همچون ادبیات فمنیستی، ادبیات نویسندگان آفریقایی آمریكایی، آسیایی آمریكایی و چینی آمریكایی، با جهت گیری خاصی صورت گرفته است ؟ نقش زنان در این میان چه بوده است؟ این مجموعه مقاله مشخصا به نقش زنان چینی در بکارگیری ادبیات برای اهداف سیاسی و اجتماعی آشکار و پنهان از جمله اهداف استعماری پرداخته است.

1

سرویس فرهنگی به دخت؛ کامران پارسی نژاد/

ادبیات استعمار نو، كه در صدد شناخت ژرفای اندیشه، سنن، فرهنگ و…  ملل تحت سیطره خود است و به طور آشكار قصد تبلیغ فرهنگ و باورهای غرب و نمایان‌سازی اقتدار و روحیه‌ جاه‌طلبی ابرقدرت‌ها را دارد، دارای قلمروی گسترده ی بسیار عظیمی است كه بسیاری از جریان‌ها و مكاتب ادبی را تحت پوشش خود قرار داده تا بدین طریق به اهداف استعماری خود دست یازد. مكاتب ادبی مدرنیسم، پست‌مدرنیسم و رئالیسم جادویی و بسیاری از جریان‌ها و قالب های ادبی همچون ادبیات فمنیستی، ادبیات نویسندگان آفریقایی آمریكایی، ادبیات نویسندگان آسیایی آمریكایی و ادبیات نویسندگان چینی آمریكایی، در خدمت دول استعمارگر خاصه آمریكا و انگلیس بوده است.

استعمارگران پیش از آنكه اجرای طرح‌های استعماری خود را به صورت جدی و همه‌جانبه آغاز كنند، از نویسندگان بومی همان مناطق كه سالیان طولانی در كشورهای غربی رشد و نمو كرده‌اند، می‌خواهند تا آثار ادبی خود را كه غالباً داستان و رمان می‌باشند، خلق كنند. آن چنان كه پیش از یورش آمریكا به عراق رمان‌های زیادی مبنی بر وجود سلاح‌های هسته‌ای در عراق و حضور نیروهای تروریستی عرب در منطقه خلق شد.

نكته قابل اعتنا، علنی بودن طرح‌های استعماری در وادی ادبیات و مشخص بودن هویت نویسندگان استعمار نو است. معمولاً استعمارگران پس از ظهور هر جریان ادبی در مناطق مختلف، بر آن هستند تا این جریان‌ها و نحله‌ها را در راستای نیات و مقاصد خود قرار دهند که ادبیات زنان چینی نیز از این قاعده مستثنا نیست.

این ادبیات در اوایل قرن هفدهم در كشور چین ظهور كرد و بعدها در اواخر قرن بیستم به كشور آمریكا منتقل شد و تبدیل به ادبیات استعماری شد. در دوره اولیه، بسیاری از آثار ادبی خلق شده توسط زنان چینی، بیانگر طغیان و اعتراض آنان علیه شرایط نامطلوب زمانه بوده است. اگرچه در آن دوران زنان شجاعت لازم برای تقابل آشكار را نداشتند، اما پناه بردن به وادی ادبیات، این امكان را به آنها داد تا به طور غیرمستقیم و با استفاده از فنون و صناعات ادبی، حرف دل خود را بازگو كنند. این در حالی است كه پیش از حضرت مسیح، جامعه چین باستان بر پایه مبانی و قوانین مادرسالاری بنا شده بود، اما به تدریج بافت اجتماعی تغییر یافت و به جامعه مردسالاری خشن مبدل گشت. در آن دوران، تمامی آثار ادبی چون داستان‌ها، حكایات و اشعار سروده مردان، به نوعی، زنان و مادران را تحقیر می‌كرد. بسیاری از ضرب‌المثل‌های مطرح در آن روزگار، نشانه چنین مسأله‌ای است

«پرورش غاز خیلی پرسودتر از داشتن دختر است».

«زنی كه استعداد ندارد، پاكدامن هم نیست».

مشخص است كه در آن زمان، مقام زنان بسیار پایین و پست بوده است. به گونه‌ای كه گاه زنان از موقعیت پایین‌تری نسبت به حیوانات خانگی برخوردار بوده‌اند. وجود زنان برده، همسران موقت بسیار، دختركشی و بستن پای تمامی دختران، كه منجر به زخم شدن و وارد آمدن آسیب‌های جدی می‌شد، امری طبیعی و مرسوم بوده است.

كنفوسیوس حكیم، كه پیش از میلاد مسیح می‌زیست، به زنان از منظر بسیار پایینی نگاه می‌كرد. او اصولاً زیاد درباره زنان صحبت نمی‌كرد، اما وقتی هم ‌سخنی از آن ها به میان می‌آورد، غالباً از «صفات برده» و «انسان‌های كوچك» برای آنان استفاده می‌كرد. پیش از ظهور مسیح (ع)، زنان در چین می‌بایست آموزش لازم برای برخورد حساب شده با مردان را می‌دیدند. در این راستا، سه اصل مهم به زنان تفهیم می‌شد.

«مطیع باش، كار كن و پاكدامن باش».

زنان پس از مرگ همسر، می‌بایست از فرزند پسرشان اطاعت می‌كردند. تئوریسن این نوع آموزش‌ها در جامعه سنتی چین، یك زن تحصیل‌كرده چینی به نام «بان تسو» بود كه خود به هیچ عنوان به ایده‌ها و طرح‌هایی كه ارائه می‌داد، عمل نمی‌كرد. در چنین شرایطی، اگر زنی پس از مرگ همسر دست به خودكشی می‌زد، از او تقدیر به عمل می‌آمد و برایش آرامگاه زیبایی ساخته می‌شد. به همین دلیل، در چین آن زمان، تعداد مقبره‌های باشكوه برای زنان، بیش از سایر ملل بود.

ادامه دارد..

/انتهای متن/

نمایش نظرات (1)