مادر ان در ازدواج و طلاق فرزندان نقش مهمی دارند
ازدواج امر مقدسی است که این روزها جوانان براحتی به آن رضایت نمی دهند و آنها هم که قدم به این راه می گذارند در موارد زیادی به بن بست می رسند. آمار رو به کاهش ازدواج و نرخ رو به افزایش طلاق گواه این امر است.اما آیا خانواده ها در سوق دادن جوانها به ازدواج و بازداشتن شان از طلاق نقشی ندارند؟ ؟ برای روشن شدن همین نقش به سراغ خانم آقامیری، مشاور خانواده و ازدواج رفتیم تا با ایشان در رابطه با نقش تربیتی خانواده و مخصوصا مادران در ازدواج جوانان و هم در طلاق شان به گفتوگو بنشینیم.
سرویس اجتماعی به دخت؛ الناز مردی/
به راستی چه دلیلی باعث میشود اکثر زندگیهایی که امروزه شکل میگیرد به طلاق منتهی شود؟ در این خصوص نگاهی به آمار رسمی ازدواج و طلاق در ایران میاندازیم که طی سال های 84 تا 91 از سوی سازمان ثبت احوال کشور منتشر شده است، این آمارها نشان میدهد که سال 91 با کاهش 100 هزار مورد نسبت به سال 89، بیرونق ترین سال ازدواج طی 8 سال اخیر بوده است. ضمن آن که سال 1390 نیز بالاترین آمار طلاق طی این سالها را دارد. از سوی دیگر سال 89 با رشد 12 هزار طلاق نسبت به سال گذشتهاش، رکورددار رشد طلاق در این سالها است. در این فهرست، سال 91 سالی است که آمار طلاق رشد منفی داشته و بیشترین آمار ازدواج در این سالها مربوط به سال 89 بوده است.
به بهانه تحصیل فرار از ازدواج
متاسفانه امروزه شاهد این هستیم که دختران شهرمان درگیر تحمیل خانوادهها برای ادامه تحصیل شدهاند که این موضوع باعث شده کمتر به ازدواج فکر کنند.
وقتی از خانم آقامیری دلیل اصلی کاهش ازدواج و افزایش طلاق بین جوانان را جویا شدم، او در پاسخ گفت: «امروزه سن ازدواج در بین دختران افزایش پیدا کرده و متاسفانه شاهد این هستیم که دختران 24-25 سال قربانی یکسری تفکراتی شدهاند که از سوی خانواده شکل گرفته است.»
وی در ادامه گفت: «هفته گذشته با تالارهای عروسی و سازمان ثبت اصناف کشور در ارتباط بودم که بالغ بر 50درصد ازدواجهایی که صورت گرفته بود؛ سن دختران بین 16-19 سال بود که این خود یک هشدار و در حقیقت خطر بزرگی برای آنان است.»
آقامیری گفت: «متولدین دهه 60از نظر هوش و استعداد فرزندان بسیار قابلی هستند اما متاسفانه ازدواج را به بهانه تحصیل کنار گذاشتند که در این زمینه خانواده ها هم نقش مهمی داشتند. رسانهها و همچنین آموزش عالی نیز در به وجود آمدن این پدیده دخیل هستند. آن موقع که رسانههای ما بعد از اجرای هر کنکور دانشگاهی آمار تعداد شرکتکنندگان دختر و پسر را میدادند و خیلی مفتخرانه میگفتند 70 درصد پذیرفتهشدگان کنکور، دختران هستند باید متوجه بعضی از این عواقب بودند.»
گاه از این طرف بام میافتد و گاه از آن طرف!
به نظر می رسد که متاسفانه خانوادهها نتوانسته اند تصمیم درستی برای ازدواج فرزندانشان بگیرند، یا آنها را به ادامه تحصیل تشویق میکنند که منجر به عدم ازدواج اکثر جوانان میشود و یا به ازدواج زودهنگام که اکثرا منجر به طلاق میانجامد.
آقامیری در خصوص عدم ازدواج جوانان و درگیری ذهنی آنها به ادامه تحصیل گفت: «متولدین دهه 60 بسیار مستعد، دارای مدارج علمی بالا و در موقعیتهای اجتماعی بسیار ویژهای قرار دارند اما متاسفانه اکثر آنها مجرد هستند. خود این یکی از عواملی است که امروز ما را با خطر کاهش جمعیت مواجه کرده است.»
وی در ادامه گفت: «متاسفانه وقتی خانواده ها متوجه بازخورد بد ادامه تحصیل جوانان شدند این ذهنیت بین آنها ایجاد شد که اگر دختر ما ادامه تحصیل دهد ممکن است دیگر به ازدواج فکر نکند. در نتیجه روش خود را تغییر داده و دخترانشان را تشویق به ازدواج کردند ولی بشکل غیر اصولی ، یعنی ازدواج زودهنگام که این موضوع هم امروزه زنگ خطر دیگری را به صدا درآورده است.»
آقامیری در مورد تصمیمگیری دختران جوان برای ازدواج گفت: «وقتی یک دختر 16 ساله امروزی پای سفره عقد مینشیند، مطمئنا چند سال دیگر در تصمیمگیری خود دچار بحران میشود، چرا که او مانند دختران چند دهه قبل نیست که بتواند با عقل و مدیریت کامل یک انتخاب درست و به جا داشته باشد. ازدواج امروز دختران ما یک نظر تحمیلی و یا تهاجمی است که فکر میکنند اگر الان ازدواج نکنند ممکن است دیگر هیچوقت نتواند ازدواج کنند، اینگونه ازدواجها صرفا به دلیل عشقهای زودگذر و بچهگانه است.»
ایجاد توازن توسط پدر و مادر
وقتی از خانواده به عنوان یک نهاد اصلی در اجتماع یاد میشود،یعنی دو عضو اصلی آن پدر و مادر وظایفی را در قبال فرزندانشان بر عهده دارند که یکی از مهمترین آنها برقراری توازن برای ازدواج فرزندان شان است.
خانم آقامیری در رابطه با راهکارهای خانواده برای ایجاد زندگی موفق برای فرزندان گفت: «پدر و مادر باید بتوانند توازن را برای فرزندانشان برقرار کنند چرا که خانوادههایی هستند که فرزندان آنها علاوه بر ادامه تحصیل، زندگی مشترکی را هم شروع کردهاند و بسیار هم موفق بودهاند، اما متاسفانه تعداد این افراد بسیار محدود است.»
این مشاور خانواده در رابطه با علت اکثر طلاقها گفت: «متاسفانه اکثر دختران جوان به دلیل حمایت خانواده وقتی حتی دچار کوچکترین مشکلی در زندگی میشوند، تن به طلاق میدهند و با دلگرمی و حمایت والدین خود این راه را پیش میگیرند، در حالیکه خانوادهها باید نقش مشاوره، راهنمایی و آموزش را برای فرزندان ایفا کنند.»
نقص در نظام آموزشی
متاسفانه نظام آموزشی ما نیز به دلیل عدم آموزش مناسب برای دانش آموزان و دانشجویان مبنی بر انتخاب همسر مناسب و هدف گذاری برای ازدواج آنها موفق نبوده است. چرا که هیچ گونه تمهیداتی برای این موضوع تاکنون در نظر گرفته نشده است.
آقامیری در رابطه با نقص نظام آموزشی در راهنمایی ازدواج دانشآموزان گفت: «نظام آموزشی دوران دبیرستان و راهنمایی ما مملو از تراکم اطلاعاتی است که شاید اصلا به درد این دانشآموزان نخورد و کارایی لازم را نداشته باشد. چقدر خوب بود که ما در کنار این انباشتگی اطلاعات موجود، یک درس با نام “مهارتهای زندگی” برای دانشآموزان داشتیم.»
وی در ادامه گفت: «نظام آموزشی ما باید بتواند مهارتهای لازم و ضروری زندگی را به دختران جوان بیاموزد. علاوه بر مدرسه در دانشگاه نیز اطلاعات صرفا کلاسیک است و برای دانشجویان هیچ رهآوردی ندارد و به دختران تنها یکسری اطلاعات فشرده میدهند و همان در ذهنشان محفوظ میماند که قابل اجرا و عملی نیست.»
آقامیری ادامه داد: «خانوادهها باید بتوانند این کمبود آموزشی را جبران و توازن و تعادل را برای فرزندان شان برقرار کنند و ضمن آموزشی که برای دستیابی به مهارتهای زندگی به آنها میدهند، آنها را برای پیشرفت شان همراهی کنند.»
هدفگذاری برای زندگی مشترک
متاسفانه در مراسم خواستگاری اکثر جوانان نمیدانند در رابطه با چه موضوعی صحبت کنند که این موضوع نیز میتواند دلیل بر کمتوجهی والدین نسبت به آشناسازی فرزندان شان در این رابطه باشد.
آقامیری در رابطه با نقش تربیتی والدین برای ازدواج جوانان گفت: «به طور کلی علت طلاق زوجین نداشتن هدف مشخص برای ازدواجشان است و هر کاری که بدون هدف باشد منجر به شکست میشود، چون ازدواج بدون شناخت، مهارت و آموزش صورت میگیرد و افراد وارد یک زندگیای می شوند که در عین سادگی بسیار سخت است و همین موضوع منجر به پوچی و طلاق میشود.»
آقامیری مادران را مقصر اکثر طلاق و ازدواجهای صورتگرفته دانست و گفت: «شاید این بحث برای عدهای خوشایند نباشد و فکر کنند که من میخواهم خانمها را منزوی کنم و به چالش بکشانم، نه اینطور نیست! میخواهم از کمال، ارتقا و توانمندی زن بگویم که میتواند هر کاری انجام دهد، همانطور که امام خمینی (ره) فرمودند: “مرد از دامن زن به معراج میرود”. پس یک زن میتواند توازن را در زندگی برقرار کند ولی چرا گاهی اوقات این توازن را برقرار نمیکند؟ به این دلیل است که هدف از ازدواج و آن چیزی که خداوند برای بشر تنظیم کرده در الویت چندم برای آنها قرار دارد.»
این مشاور خانواده و ازدواج ادامه داد: «وقتی از دانشجویانی که برای مشاوره به من مراجعه میکنند هدف از ازدواجشان را میپرسم، در پاسخ میگویند: به مرحلهای از سن و موقعیت اجتماعی رسیدم که میتوانم از خانواده جدا شوم و تشکیل خانواده دهم، پس باید ازدواج کنم.! این نهایت ضعف آن فرد را نشان میدهد و یک جواب کاملا کودکانه است. متاسفانه دانشجویانی در مقطع کارشناسی ارشد هم چنین پاسخی را میدهند. این موضوع نشاندهنده آن است که فرد در چه خانوادهای رشد کرده و اینکه هدف مادرش از زندگی چه بوده است. از نظر من مادر در آن زندگی نقش اساسی و تربیتکننده نداشته و فرزندش را فقط پرورش داده، بزرگ کرده و به یک مرحلهای از رشد رسانده ولی تربیت نکرده است.»
دوستیهایی با طعمی تلخ!
امروزه اکثر جوانان ما رازهای خود را با رهگذرانی در میان میگذارند که جایگاه خانواده را به نحوی برای آنان پر کرده است. اما نکته مهم اینجاست که این دوستیها دلیلی بر ایجاد بیاعتمادی بین همسران آینده آنها خواهد بود.
آقامیری مشاور خانواده و ازدواج در خصوص دوستیهای میان دختران و پسران گفت: «در دوستیهای به وجود آمده میان جوانان نیز، پای خانواده درمیان است، چرا که دختر و پسر وقتی به سن بلوغ میرسند، گرایش شدیدی به سمت جنس مخالف پیدا میکنند که صرفا به منزله تفنن و بهرهبردن نیست بلکه به دلیل شناخت و کنجکاوی در رابطه با جنس مخالف است.»
وی ادامه داد: «از دیدگاه اسلام ایجاد ارتباط با جنس مخالف صرفا به جهت شناخت است. بنابراین هم قرآن و هم روانشناسان برجسته نیز تاکید کردهاند بهترین جنس مخالف که میتواند جوابگوی نیازها و یادگیری های نوجوانان و جوانان باشد پدر و مادر آنان است، یعنی پسر را مادر و دختر را پدر اقناع کند.»
آقامیری باز هم به نقش پررنگ خانواده در ایجاد اینگونه ارتباطات اشاره کرد و گفت: «نمیتوانیم بگوییم در ایجاد اینگونه دوستیها با جنس مخالف نقش خانواده کمرنگ است چرا که خانواده در این بین حرف اول را میزند. طبق آماری که از میان دختران و پسران ایرانی گرفته شده، دختران از روی عاطفه و پسران به جهت عاشقی رابطه برقرار میکنند، به همین دلیل در این بین لطمه بیشتری به دخترها وارد میشود.»
چرا دوستپسر یا دوستدختر محرم اسرار میشوند؟
در دنیای بزرگ و مجازی امروزی و با مشغله زیادی که پدر و مادرها دارند، بچه ها خلأهایی را در وجود خود حس میکنند و به سرعت در پی پیدا کردن راهحلی برای پر کردن آن خلأها میگردند. در این میان ممکن است به دوستیهایی روی بیاورند که امروزه تحت عنوان دوست دختر و یا دوست پسر شناخته شده هستند.
این مشاور خانواده در خصوص دلیل اصلی ایجاد اینگونه دوستی ها میان جوانان میگوید: «چون جوانان با خانوادههای خود راحت نیستند، بنابراین بیرون از محیط خانواده به دنبال شخصی میگردند که بتوانند مشکلات خود را با او در میان بگذارند که البته اینگونه افراد در بیرون از خانواده بسیار زیاد هستند اما نکته قابل توجه اینجاست که در اینگونه روابط هم صلاح است و هم فساد! که البته فساد در این بین بیشتر است که جوانان بیشتر به سمت آن می روند.»
آقامیری ادامه داد: «اگر جوانان ما بدانند حرفی که به مادر خود میگویند، شب برای پدر، خواهر و یا برادر بازگو نمیشود و تنها اگر به یک نفر اعتماد کنند و با او سخن بگویند کافی است، چه لزومی دارد که اسرارشان را با شخصی خارج از محیط خانواده در میان بگذارند.»
وی گفت: «به جرات میتوانم بگویم دختران جوان ما که با وضعی نامناسب در اجتماع ظاهر میشوند، مورد ظلم واقع شدهاند و من تنها مادرانشان را مقصر میدانم چرا که اینها همه نشاندهنده وجود خلأهایی در محیط خانواده است.»
وی درخصوص آزادی و استقلال زنان در اجتماع یادآور شد: «متاسفانه امروزه دختران و زنان ما فکر میکنند به آزادی رسیدهاند. بعد این آزادی را در این می دانند که با هر نوع لباس و قیافه ای به خیابان بیایند.من که فکر می کنم متاسفانه این جاهلیت به ارزش خود دست کمی از آن جاهلیت اعراب ندارب که دختران را زنده به گور می کردند. چون اتفاقا الان با این شرایط بدی که تعریف آزادی مساوی بی قیدی شده، حق مان بیشتر پایمال می شود، حقوق مان هم ناشناخته می ماند. امروزه هویت دختران ما به طور دیگری به چالش کشیده شده است و باز هم خانواده و مخصوصا مادر در این قضیه نقش اصلی را دارد.»
پول و مدرک تحصیلی، بهانهای برای پاسخ منفی به ازدواج
در جامعه امروزی پول و موقعیت اجتماعی تبدیل به یک شرطاساسی برای ازدواج شده است.
آقامیری در خصوص مقایسه شرایط زندگی دختران امروزی با چند دهه گذشته گفت: «در چند دهه قبل دختران و پسران زیر نظر پدر و مادران شان با حداقل امکانات زندگی را شروع میکردند و زندگی بسیار خوبی هم داشتند، بهطوریکه آمار طلاق در آن دوران بسیار کم بود. اما متاسفانه امروزه آمار طلاق به دلیل توقعات بیجا برخی از جوانان بسیار افزایش یافته است.»
مال من، مال تو ، یکی از دلایل طلاق است
امروزه کمتر دختری حاضر به ازدواج با مردی که مدرک تحصیلی پایینتری نسبت به وی دارد میشود. این موضوع خود میتواند دلیلی بر عدم ازدواج آنها نیز باشد.
خانم آقامیری میگوید: «پیشرفت موقعیتهای اجتماعی زنان باعث شده قبل از آنکه مهارتها برای آنان آموزش داده شود، آزادیها داده شود، قبل از اینکه وظایف شناخته شود، حقها داده شده است. حال زنان دیروز که مادران امروز نامیده میشوند، میگویند چون من در خانه پدرم درس نخواندم و در خانه مادر شوهرم سختیهای زیادی کشیدم، نمیخواهم دخترم هم به سرنوشت من دچار شود که این تفکر دقیقا برای متولدین دهه 60 اجرا شده است.»
وی ادامه داد: «تشویق خانوادهها در این بین بسیار حائز اهمیت است چرا که مادر تنها به این موضوع فکر میکند که فرزندش باید درس بخواند و دستش در جیب خودش باشد تا به سرنوشت او دچار نشود. خوب طبیعی است که این دختر امروز در زندگی مشترک حرف از تفکیک مالی میزند.یکی از مسائلی که امروزه باعث ایجاد طلاق زوجین شده است، همان مساله مال من و مال توست. خود این قضیه باعث شده جوانان کمتر به ازدواج فکر کنند و اکثر آنها مجرد بمانند.»
آنچه در نهایت از صحبت های کارشناسی خانم آقامیری می توان نتیجه گرفت این است که خانواده به عنوان یک نهاد اصلی جامعه نقش بسزایی در تربیت فرزندان دارد و ازدواج یکی از مراحلی است که خانواده باید بچه ها را برای آن بدرستی آماده کند. مادر به عنوان عنصر اصلی این نهاد باید فرزندش را به نوعی تربیت کند که بتواند برای تشکیل زندگی جدید هدف مشخصی داشته باشد.حف تعادل و توازن در این میان مهم است.پدر و مادر نه باید به بهانه هایی مثل تحصیل فرزندان را از ازدواج بموقع و مناسب بازدارند و نه برای جلوگیری از بعضی مشکلاتف ازدواج زودرس آنها را باعث شوند. حمایت از فرزند هم به معنای دادن مشاوره و راهنمایی صحیح به او قبل از ازدواج و هم پس از آن است، اما نه به معنای دخالت بیجاست و نه به معنای حمایت افراطی که باعث بسیاری از طلاق ها شده و می شود.
/انتهای متن/