غلبه بیش از حد عنصر سرگرمی بر برنامه‌های کودک

«محبوبه سمیعی زفرقندی»، از اوایل سال ۹۰ به عنوان مدیر گروه کودک و نوجوان شبکه تهران سیمای جمهوری اسلامی ایران در عرصه برنامه‌سازی کودک و نوجوان در حال فعالیت است.
حسرت خوردن ما بزرگ‌ترها از برنامه‌های کودک، دست و جیغ و هورا و بیشتر موضوعاتی که در ذهن شما بالا و پایین می‌شود را با خانم سمیعی مطرح کردیم و کمی با ایشان درباره مشکلات برنامه‌سازی کودک در سیما گپ زدیم.

0
سرویس اجتماعی به دخت/
 – معمولا کودک از چه سنی با برنامه‌های تلویزیونی ارتباط برقرار می‌کند؟
برخی از تحقیقات نشان داده‌اند که کودکان در اولین ماه‌های تولد به تصاویر متحرک و فیلم عکس‌العمل نشان می‌دهند و حداکثر توجه آنها به پیام‌های بازرگانی جلب می‌شود.

پس باید محدودیتی برای تماشای تلویزیون در رده سنی خردسالان هم در نظر گرفت؟
واقعیتش را بخواهید هنوز تحقیقات درباره تعیین سن مناسب برای آغاز ارتباط خردسال و رسانه ادامه دارد، اما برای اطمینان، کارشناسان توصیه می‌کنند کودکان زیر ۲ سال در معرض رسانه‌های دیداری قرار نگیرند.

 – احتمالا تأثیر یک برنامه تلویزیونی بر روی کودک بسیار زیاد است. این‌طور نیست؟
بله. کودکان برخلاف بزرگسالان که شناخت دقیقی از واقعیت اطراف دارند، مشغول تجربه کردن هستند و گاهی نمی‌توانند بین مناسبت‌ها و روابطی که در اجزای دنیای رسانه وجود دارد با دنیای واقعی تفکیک ایجاد کنند. بنابراین نه تنها فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی بر کودکان تأثیر دارند، بلکه در شکل‌گیری جهان‌بینی و ارزش‌های اخلاقی که همان بایدها و نبایدها هستند، بسیار موثرند.

– اجازه بدهید خیلی حاشیه نروم و یک راست سئوال اصلی را بپرسم. به نظر شما در حال حاضر در برنامه‌های کودک سیما چه مشکلی وجود دارد؟
مشکل اصلی اغلب برنامه‌های کودک، غلبه بیش از حد عنصر سرگرمی است. این موضوع مشکلی است که در دهه ۶۰ وجود نداشت.

– فکر می‌کنید دلیل این توجه بیش از حد به «عنصر سرگرمی» چیست؟
شاید عملکرد گروه‌های کودک و افراط در سرگرمی‌سازی، به علت نیاز به شادی در سطح عمومی جامعه است. نیازی که در دهه‌های قبل مغفول مانده بود.

– جمله‌‎ای که این روزها از بزرگترها، یعنی متولدان سال ۵۹ به بعد زیاد شنیده می‌شود، این است که «زمان ما برنامه‌های کودک آموزنده‌ای ساخته می‌شد، اما اکنون برنامه‌ها صرفا به نمایش‌های تلویزیونی محدود شده است». از نظر شما این موضوع چقدر صحیح است؟
قطعا داستان‌های انیمیشن‌ها در دهه ۶۰ آرامش‌بخش‌تر بود. مثلا در مجموعه‌های دنباله‌داری مانند «خانواده دکتر ارنست» و «مهاجران»، اهمیت خانواده به عنوان مأمن و پناهگاه کودک محور اصلی بود. مجری‌های متعدد وجود نداشتند و تمرکز عاطفه کودکان بر یک یا دو مجری که بدون رقابت کاری ناسالم، با بچه‌ها ارتباط ایجاد می‌کردند، عنصر کامل کننده آرامش در برنامه‌های کودک بود.

– یعنی شما این حس را تأیید می‌کنید؟
ببینید! این یک امر بدیهی است که ملت‌ها در تاریخ زندگی خود پس از گذر چند سال، به بررسی مجدد بسیاری از عناصر بازمانده از این سال‌ها می‌پردازند و با گذر این ایام، آثار باقی و ماندگار هنری و فرهنگی کم کم خود را نمایان می‌کنند، اما از طرف دیگر هم نمی‌توانیم علاقه به پرداختن به گذشته را که بین نسل‌های متولد دهه ۶۰ دیده می‌شود، فقط حس غربت یا نوستالژی بدانیم.

– همین موضوع هم باعث شده است که متولدان دهه ۶۰، این روزها تبدیل شدن فرهنگ «دست و جیغ و هورا» در برنامه‌های کودک را مورد انتقاد قرار بدهند. چرا برنامه‌های فعلی تلویزیون به این شکل درآمده‌اند؟
اگر بخواهیم کمی عمیق به موضوع نگاه کنیم، می‌بینیم که هویت‌بخشی به کودکان، عنصر گمشده در برنامه‌های تلویزیونی است. در برنامه‌هایی که گاهی حضور کودکان تنها در حد آکسسوار صحنه است و بار اصلی نمایش و پلاتو بر دوش مجری‌هاست، تبدیل شدن به فرهنگ‌هایی که شما می‌گویید، مانند «دست و جیغ و هورا» به یک فرهنگ رایج، دور از ذهن نیست.

– هیچ علاقه‌ای در سازمان نیست که بخواهد فضای حاکم بر برنامه‌ها در دهه ۶۰ را احیا کند؟ مثلا کمی مجری‌ها کم بشوند؟
حذف و کاهش مجریان در حال حاضر به هیچ وجه عملی نیست.

 – چرا؟
چون فضای دهه ۶۰ قابل برگشت نیست! در آن زمان حضور دو مجری کارکردهای خودش را داشت؛ اما در حال حاضر باید سطح کاری و اجرای مجریان را ارتقا دارد و با حفظ این گروه که هر یک برای خود مخاطبانی دارند، انواع جدیدی از برنامه‌سازی را تجربه کرد تا بار جذابیت برنامه‌های کودک تنها بر دوش مجریان نباشد.

– برای پر کردن خلأ عنصر هویت‌بخشی به کودکان، و البته تعدیل عنصر سرگرمی که اشاره کردید، چه باید کرد؟
ببینید! حذف و یا تعدیل عنصر سرگرمی از برنامه‌های کودک به راحتی میسر نیست. عرض کردم افراط در عنصر سرگرمی در برنامه‌های کودک، پاسخ به یک نیاز عمومی جامعه است. در مقایسه با جوامع غربی که موسیقی‌های پاپ، ویدئو کلیپ‌ها، برنامه‌ها و مسابقه‌های مختلف با زرق و برق و تبلیغات فراوان را برای مخاطبان بزرگسال و حتی کودک و نوجوان تولید می‌کنند، جامعه و تلویزیون ما ابزارها و راهکارهای بسیار محدودتری برای مشغول کردن مخاطبان خود دارد، به همین دلیل است که موسیقی‌ها و نمایش‌های برنامه‌های کودک می‌تواند مخاطبان بسیار زیادی در بین گروه‌های بزرگسالان داشته باشد.

– خود شما به عنوان مدیر گروه کودک و نوجوان شبکه تهران سیما برای تعدیل این فضا چه کارهای انجام داده‌اید؟
بنده نه قادر هستم به تنهایی فضای رسانه‌ای را تغییر بدهم، و نه می‌خواهم که عنصر سرگرمی را از برنامه‌های خود حذف کنم. چون نمی‌خواهم خلأ رسانه‌ای در این زمینه پر رنگ‌تر شود.

– پس این تغییر بایستی از کجا آغاز شود؟
زمانی که فضای عمومی رسانه و برنامه‌های دیگر بتوانند تا حدی این خلأ را پر کنند که امیدوارم سیاست‌گذاران اصلی رسانه در سطح کلان به زودی برای رفع این مشکل چاره‌ای بیندیشند.

– به نظرتان در حال حاضر به چه تیپ برنامه‌هایی احتیاج داریم؟
برنامه «گل آموز» شبکه آموزش از نمونه‌های خوب است. این برنامه نشان می‌دهد که هویت‌بخشی به کودکان زمانی می‌تواند در برنامه‌های کودک ریشه بگیرد که کودکان در اجرا و حتی در تولید برنامه‌های خودشان نقش پررنگ‌تری داشته باشند.
البته مجموعه «شکرستان» هم از نمونه‌های بی‌نظیر وطنی است که می‌تواند کودکان و نوجوانان را به عناصری از فرهنگ عامیانه خودمان علاقه‌مند کند.

– از بحث تولید که بگذریم، شما و همکاران شما چقدر به اسناد بالادستی سازمان صداوسیما در حوزه برنامه‌سازی کودک دسترسی دارید؟
دسترسی به اسناد بالادستی سازمان مانند سیاست‌های عمومی برنامه‌سازی، افق رسانه و اسنادی از این دست، سخت نیست. به ویژه آنکه در بسیاری از کارگروه‌های مربوط به کودک و نوجوان در شبکه‌ها، و به خصوص در جلسات افق رسانه، این سیاست‌ها به روز شده و در دسترس همه قرار می‌گیرد.

 – با این توضیحی که شما گفتید، فکر می‌کنید چه میزان از برنامه‌های تولیدی سازمان با اسناد بالادستی همخوانی دارند؟
از آنجایی که شوراهای طرح و برنامه در شبکه‌ها و اتاق‌های فکر در گروه‌ها براساس اسناد بالادستی سازمان طرح‌ها را ارزیابی و برآورد می‌کنند، فاصله بین محتوای برنامه‌ها و این اسناد زیاد نیست.

– یعنی مشکلی در حوزه تولید برنامه‌ها وجود ندارد؟
این‌طور نیست. نمی‌توانیم منکر بشویم که روند تولید پستی‌ها و بلندی‌ها و مشکلاتی دارد که گاهی باعث بروز اشکالات محتوایی و ساختاری می‌شود.

– و این مشکل از کجا نشأت می‌گیرد؟
این مشکلات به علت دور بودن پروسه تولید از سیاست‌های کلی و عمومی نیست، بلکه نشان دهنده اشکال در روندهای نظارتی است.

– دقیقا سئوالی بود که می‌خواستم بپرسم. چقدر سازوکارهای نظارتی در این زمینه تأثیر دارند؟
سازوکارهای نظارتی سازمان در شاکله کلی خود دارای وحدت قابل قبولی هستند، اما گاهی دور بودن گروه‌ها و شوراهای نظارت از روند تولید، باعث می‌شود که سوء تفاهم‌هایی به وجود بیاید.

– یعنی شوراهای نظارت در این حوزه سلیقه‌ای عمل می‌کنند؟
سلیقه‌ای عمل کردن نیست، اما گاهی اختلافات، به علت دیدگاه‌های متفاوت این دو گروه تولید و نظارت از تفسیر قوانین است. امیدوارم با برگزاری نشست‌ها و هم‌اندیشی‌ها، به تدریج این شکاف بین تولید و نظارت از بین برود و گروه‌ها به سطح استانداردی برسند.

– اجازه بدهید کمی وارد بحث رقابت با بیرون سازمان بشویم. فکر می‌کنید برنامه‌های کودک سیما با برنامه‌های کودک شبکه‌های ماهواره‌ای قابل رقابت هستند؟
البته که قابل رقابت هستند. هنوز هم علی‌رغم انتقادهای زیاد از تکثر خاله‌ها، عموها و دایی‌ها، این تیپ از برنامه‌ها، از محبوب‌ترین مجریان سازمان و مورد علاقه بچه‌ها هستند. تولیدات روز کودک در سینمای جهان و انیمیشن‌های خارجی بیش از گذشته با سیاست‌های سازمان زاویه پیدا کرده‌اند و این خلأ هنوز توسط تولیدات داخلی به طور کامل پوشش داده نشده است.
واقعا معتقدم گروه‌های برنامه‌ساز کودک، بیشترین امید، برای مبارزه با شبکه‌های ماهواره‌ای هستند و در این رقابت و در قیاس با دیگر گروه‌های برنامه‌ساز مانند فیلم و سریال، موفق‌تر بوده‌اند.

– خانم سمیعی! اگر اجازه بدهید یک سئوال خارج از بحث هم بپرسم. این همه اصرار برای زنده (Live) بودن برنامه‌های کودک سیما مثل عموپورنگ و فیتیله‌ای‌ها چیست؟
برنامه زنده صداقت و طراوتی دارد که نمی‌توانیم تأثیر مثبت آن بر مخاطب را نادیده بگیریم.

– فکر نمی‌کنید اشتباهاتی که در چند سال گذشته در این برنامه‌ها رخ داده، تأثیر مثبت آن را بسیار کمرنگ کرده است؟
بعید می‌دانم این اشکالات تا این اندازه حاد باشند که تأثیر نامناسب بر مخاطب بگذارند. اشکالاتی می‌توانند تأثیر نامناسب بگذارند که به صورت روتین و به دفعات تکرار شوند.
 

منبع: دخت ایران/انتهای متن/

درج نظر