پانسیون، سقف مناسبی برای دختر دانشجوست؟
دختر با استعداد شهرستانی که برای پیوستن به دانشگاهی ممتاز در تهران راهی این کلان شهر می شود، زیر کدام سقف ساکن می شود، وقتی که خیلی از این دانشگاه ها براحتی از دادن خوایگاه به اوسرباز می زنند؟ دامن خانواده کجا و معجونی به نام پانسیون دانشجویی کجا…؟
سرویس اجتماعی به دخت؛سحر دانشور/
1- کارشناس با خوشحالی از آمار بالای قبولی دختران در دانشگاه سخن میگوید و با آمار و ارقام ثابت میکند حضور دختران در دانشگاهها پرشور تر از پسران است. تشویقهای مجری برنامه و تلاشش برای خوشحالتر نشاندادن خود آنقدر هست که کارشناس را هیجانزده تر کند تا آمارش را با افتخار بیشتری با مخاطبین در میان بگذارد. نقطه امید در دل پدران و مادران مخاطب پررنگتر از پیش میشود؛ نوبتی هم که باشد, نوبت دختر ماست!
2- کلاسهای کنکور و تقویتی و معلمهای خصوصی و تلاش و تلاش و تلاش! دانشگاههای تهران بهترین دانشگاههای کشورند و شلیک به نقطه مرکزی این سیبل نشانهگیری و همت و پشتکار بیشتری میطلبد. رقابت دختران با دختران، رقابت پسران با پسران، رقابت دختران با پسران؛ اما نوبتی هم که باشد نوبت دختر ماست!
پایان مراحل ثبتنام و لبخند، «ما گفته بودیم به دانشجویان دختر خوابگاه تعلق نمیگیره!»همچنان لبخند و گرفتن آدرس نزدیکترین پانسیون؛ پذیرش در پانسیون بدون کوچکترین مانعی و خداحافظی با والدینی که مطمئن بودند نوبتی هم که باشد….!
3- قصه به اواخر دهه 70 باز میگردد و بالا رفتن تب ورود به دانشگاه و پیشیگرفتن دختران در این رقابت سنگین. پیشی گرفتنی که جدایی تعداد زیادی از دختران 18 تا 20 ساله را از خانوادهها رقم زد و به تن کلان شهرهای هزار و یک رنگ با محوریت تهران چسباند تا تکمیلکننده قطعات پازلی باشند که شکل نهایی آن در دراز مدت مشخص میشد.
قطعات مشخص پازل را کارشناسان و سیاستگذاران همیشه در صحنه همراه با مقادیر زیادی آمار و ارقام موفقیتآمیز! تشکیل میدادند که با همراهی صداوسیما، حامیان حقوق زنان و خانوادههایی که الگوهای موفقیت خود را از دل لبخندهای همیشه کارشناسانه این افراد برمیگزیدند، توانایی ترسیم بخش شاد پازل را از خود به نمایش میگذاشتند.
پر واضح است که قطعات مجهول و ناپیدای پازل را باید در سبک زندگی دختران دور از خانه، آینده حقیقی آنها که در آمارها جایی نداشت و سقف بالای سرشان جست. قطعات این پازل حاوی سوالی است که میتواند اینگونه مطرح شود: آیا متولیان دانشگاهها، خانوادهها و کارشناسان امور تحصیلات زنان به محل زندگی 4 الی 6 (با فرض ادامه تحصیل تا مقاطع بالاتر) ساله دختران دانشجو اندیشیدهاند؟آیا تنها محل تحصیل و رشته تحصیلی است که از اهمیت برخوردار است؟
جهت دیگر این سوال را میتوان در چرایی اولویتبودن حضور در دانشگاههای کلانشهرها و بالاخص تهران جست و بر لزوم بومیگزینی تاکید کرد که پاسخ برخیها مبنی بر ضعف برخی دانشگاهها و قوت و قطببودن دانشگاههای کلان شهرها رخ مینماید و در ادامه به جذب استعدادهای شهرستانها اشاره کرده تا به یاد بیاوریم این دختران دانشجو بدون اندیشیدن به محل اسکان، راهی شهرهایی میشوند که کمترین تجربه را از حضور در آنها دارند.
نکته اینکه این بازی و هر بازی دیگری همراه است با از دستدادن چیزی و به دستآوردن چیز دیگر! یا باید خانواده را رها کرده و راهی شد و یا در دانشگاههای ضعیف محل زندگی خود ماند؛ بسیاری به این دو قطبی معتقدند.
و آنها که راهی میشوند سقف میخواهند؛ اما کدام سقف؟
4- بیتوجهی برخی دانشگاهها به مسئله اسکان دانشجویان دختر و اهمیت محل زندگی این قشر از جامعه، در کنار بخشی از جامعه زنان که به اشتغال در شهرهای بزرگ بالاخص تهران مشغولند و بخشی دیگر که بدون اغراق بیخانمانها و دختران فراری هستند,موجبات بسط و گسترش محلهایی به نام «پانسیون» را فراهم آورده است.
آدمهای متفاوت با قصههای زندگی متفاوتتر که هر کدام به قصدی راهی شهری شدهاند که کیلومتر ها با خانه و خانوادهشان فاصله دارد. نقطه عطف و محل توقف درست بر سر «محلی» است که دختران دانشجویی که دانشگاههایشان به هر دلیلی از دادن خوابگاه به آنها پرهیز میکنند، در آنجا سکنی میگزینند.
در حقیقت با گذر از مسائل خاص خوابگاههای دانشجویی که فرصت طرح آنها در مقال دیگری است، میتوان گفت یکدست و یکسانبودن جمعیت ساکن در این خوابگاهها, بزرگترین نقطه مثبتی است که به بزرگترین نقطه ضعف پانسیونهای دانشجویی تبدیل میشود.پانسیونهایی که نه تنها از وجهه مثبتی در میان مردم برخوردار نیستند بلکه از منظری به شدت منفی و تلخ به آنها نگریسته میشود.
سیستم مدیریتی ضعیف و ناکارآمد پانسیونها که مبتنی است بر کسب پول بیشتر، بدون دقت به ترکیب جمعیتی سکنه به پذیرش هر فردی اقدام کرده که به ایجاد جمعیتی «ناهمگون» از نظر «سن»، «اشتغال» و «نوع زندگی» منجر میشود.
به دیگر سخن دختر دانشجو با جدایی از بستر تربیتی خانواده و فضای فرهنگی خاص شهر خود به فضایی وارد میشود که ترکیبی است از فرهنگهای متفاوت و بعضا آسیبزا که بدون مدیریت و نظارت خاصی در کنار هم قرار گرفتهاند. این ترکیب با نقشآفرینی پررنگتر اعمال و حرکات آسیبزای برخی سکنه پانسیونها که ضعف مدیریت موجبات بال و پر گرفتن ایشان را فراهم میکند، میتواند به ترویج این رفتارها در میان دختران دانشجویی که در سنین پائینی به سر میبرند منجر شود.
مدیریت فوقالعاده ضعیف، روابط آزاد همراه با تفاخر با جنس مخالف، اعتیاد، دزدی، برخوردهای شدید فیزیکیِ مداوم میان سکنه، ادبیات مستهجن گفتگو و استفاده از کلمات رکیک، سخیف و فحاشیهای بی حد و مرز و حضور دختران فراری و خودفروش عواملی هستند که به رهایی و بیمرز بودن بیش از حد پانسیونها دامن زده و فضایی پر از خطر و آسیب را برای دانشجویان دختر فراهم میکند.
حضور فزاینده دختران و تاثیرپذیری از فضای موجود آنقدر جدی هست که مسئولین را به فکر واداشته تا در کنار تمامی تبلیغاتی که در راستای تشویق و تهییج نسل جوان به حضور در دانشگاهها صورت میگیرد, به مسئله مهم تربیت و پرورش ایشان نیز اندیشیده و اسکان آنها را جدی بگیرند.
مسئله تحصیل دختران دانشجو در دانشگاههای غیر بومی، اسکان ایشان و رشد و پرورش در محیطی به جز خانواده یکی از مسائلی است که در صورت بیدقتی میتواند به مشکلات بسیاری ختم شود که فارغ از بعد تبلیغاتی تحصیلات دختران، حامل ابعاد تلخ و تیره مهم و قابل توجهی است.
از سوی دیگر دقت به رشد فزاینده و قارچوار پانسیونها میتواند زنگ خطری باشد که به مسئله تکزیستی دختران و رواج کژرفتارهای اجتماعی میان آنها منجر شود و این لزوم نظارت جدیتر و دقیقتر بر این مکانها را پراهمیت می سازد.
/انتهای متن/