مفهوم مقدس بودن ازدواج کمرنگ شده است
پانزدهم مهرماه، به مناسبت سالروز ازدواج خجسته ی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) به نام «روز ازدواج» نامگذاری شده و شاید اختصاص نام یکی از روزهای سال به این واقعه، تنها تا حدودی بتواند اهمیت آن را نشان دهد. بر همین اساس با دکتر عالیه شکربیگی، از متخصصین حوزه زنان و خانواده وعضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در مورد وضعیت ازدواج در جامعه فعلی به گفتگو نشستیم.
سرویس اجتماعی به دخت؛ مشکات سخاوتی/
ازدواج از آن دست اتفاقاتیست که هیچگاه اهمیت و ضرورتش نخ نما نمیشود و هنوز جایگاه خود را در بین افراد جامعه تا حد زیادی حفظ کرده است.
به واقع چقدر به این نکته اندیشیدهایم که این رویداد اجتماعی، در آمار دو مساله بسیار مهم دیگر یعنی «تولد و طلاق» بسیار نقشآفرین است و طبیعتا به دنبال جریان ازدواج، این دو مساله نیز دچار تغییر و تحول خواهند شد.
– چرا در دنیای فعلی با همه تحولاتی که پیدا شده، ازدواج و تشکیل خانواده، هنوز یک ضرورت اجتماعی و یک سنت مقدس تلقی میشود؟
– اگر بخواهیم یک نگاه کلان به ازدواج داشته باشیم، در دنیای امروز ازدواج در جوامع مختلف معنای یکسانی ندارد و در درون هر نظام جنسیتیای که در هر جامعه وجود دارد، قابل تعریف است. فرض کنید در جوامع غربی یک نظام جنسیتی تعریف شده که نگرش نسبت به ازدواج چگونه باشد. اما در همه کشورهای دنیا ازدواج با توجه به آن سنت و ضرورتش تعیین میشود و با دو ویژگی قانونی و مشروع بودن، رسمیت مییابد. بنابراین پیامد این دو ویژگی شکلگیری مفهومی به نام «خانواده» است.
مثلا در جامعه ما بحث ازدواج هنوز یک ضرورت مهم تلقی میشود، چون ازدواج را میتوانیم یک سرمایه اجتماعی بدانیم که زن و مرد براساس باورها، ارزشها و روابط اجتماعی به طور مشترک در آن حضور دارند، هرچه که میزان خطرپذیری این سرمایه اجتماعی کمتر باشد، پیامدهای آن قابل پیشبینی و مطلوبتر است. وقتی در تعاریف ازدواج به عنوان یک ضرورت اجتماعی نگاه میکنیم میبینیم چند عنصر در آن نهفته است: 1- پیوند میان زن و شوهر 2- قانونیبودن و مشروعیت آن 3- زندگی دائمی 4- کنش متقابل
بنابراین میتوان گفت که ازدواج و تشکیل خانواده یک ضرورت اجتماعی است ولی برای همه این مساله، سنتی مقدس نیست چرا که نسلهای مختلف در کشورمان نگاه متفاوتی به ازدواج دارند، یعنی این مقدسبودن در نسل اول و دوم بیشتر دیده میشود تا نسل سوم و نسل چهارمی که در راه است. در این دونسل مفهوم مقدس بودن ازدواج کمرنگ شده و نتایج تحقیقات نیز این را نشان میدهد. طبق تحقیقی که صورت گرفته و نگرش سه نسل را در مورد مفهوم مادری و ازدواج سنجیدهاند، هر چه به سمت نسل سوم میآییم، میبینیم ارزشهایی که در مورد مفهوم مادری و مسائل مشروع ازدواج وجود دارد، دچار تغییر شده است.
ولی برخی از افراد جامعه ما که ازدواج را هنوز ضرورت میبینند، معتقدند که ازدواج نوعی تعهد متقابل در زندگی و نوعی به کمال رسیدن است، (نیازهایی که انسانها به هم دارند، نوعی به کمالرسیدن است) و به نوعی یک مرد و زن با سپردن تعهد اخلاقی زندگی مشترکی با هم آغاز میکنند که در غم و شادی هم شریک باشند و با هم مشکلات را رفع کنند، رابطه عشقی میان آنها ایجاد شود و تولید نسل داشته باشند. در مجموع با وجود تغییراتی که در زمینه ازدواج در طول تاریخ رخ داده، ضرورت آن به قوت خود باقی است. ولی شرایط پیرامونی در وضعیت مختلف، ازدواج را به یک مساله اجتماعی تبدیل کرده است. من معتقدم که ازدواج در مبانی ارزشی و مذهبی ما به عنوان رابطهای تعریف شده که انسان به کمک آن میتواند به نیازهایی که نمیتواند به تنهایی پاسخ دهد، با ازدواج و در قالب خانواده پاسخ دهد و تابع قانون و شرع نیز باشد.
– از نظر شما ضرورت ازدواج از نظر جوانها در جامعه کنونی ما تا چه حد است؟
– به نظر میرسد که ضرورت ازدواج مقداری دچار تعدیل شده، فرض کنید در نسل سوم و چهارم براساس تحقیقات، ضرورت اول برای جوانان تحصیل و بعد اشتغال و ازدواج در اولویت سوم قرار دارد، در حالیکه در قبل، ازدواج اولین ضرورت افراد بود چرا که وقتی دختر و پسر به سن مشخصی میرسیدند باید ازدواج میکردند ولی امروز دختر و پسر در عرصه های تحصیلی و عمومی ارتقا مییابند و تاخیر در ازدواج صورت میگیرد.
به واقع امروزه افراد به ضرورت ازدواج از زوایای مختلفی نگاه می کنند. برخی ازدواج را براساس نگرش فردی بررسی میکنند؛ در این دیدگاه ازدواج برای افراد مختلف اشکال متفاوتی دارد.
ازدواج به عنوان امر حساب شده؛ در این ازدواج افراد به منافع هم توجه دارند و امیدبخشی به آینده برایشان اهمیت دارد. گاهی ازدواج را به عنوان عکسالعملی برای فرار از تنهایی میدانند و گاهی ازدواج را به عنوان اتفاقی در سرنوشت خود تلقی میکنند. برخی هم ازدواج را به عنوان یک تکلیف میبینند و فرد با رسیدن به سن بلوغ باید کسی را انتخاب و ازدواج کند.
اما مسلم است که اکنون در خود جامعه ایران، بحث ضرورت ازدواج درخردهفرهنگهای مختلف نیز متفاوت است. ما با ازدواجهای ملی، بینالمللی، دورمکانی و یا مخاطرهای روبهرو هستیم. پس نمیتوانیم به یک تعریف مشخص از بحث ضرورت در ازدواج در جامعهمان برسیم. بنابراین نتیجه این میشود که ازدواج را باید به تناسب نظام جنسیتی و فرهنگ هر جامعه مورد ملاحظه قرار داد. ضرورت ازدواج در جامعه کنونی ما به امری نسبی تبدیل شده و این ناشی از رویکردهای مختلف به ازدواج است.
– آیا وضعیت ازدواج در جامعه ما شرایط مطلوبی دارد؟ اگرنه، تا چه اندازه از شرایط ایدهآلی فاصله داریم و برای رسیدن به این شرایط چه باید بکنیم؟
– از پایهها و در حقیقت ستونهایی که میتواند شرایط ازدواج در جامعه ما را به وضعیت مطلوب برساند، شرایط اقتصادی است. چقدر شرایط اقتصادی ما برای یک ازدواج مطلوب آماده است؟ آمارها نشان میدهد که از این نظر شرایط برای ازدواج مطلوب نیست.
یک اشکال مهم هم نگاه طرفین به ازدواج است. گاهی معلوم نیست که طرفین به دنبال چه هستند؟ آیا به ازدواج یک نگاه مادیگرایانه دارند یا نه، معناگرایانه و معرفتشناختی؟ تشکیل خانواده را با کدام رویکرد دنبال میکنند؟. متاسفانه الان میبینیم که نگاه مادیگرایانه حاکم شده، مثلا پسران به دنبال همسر شاغلاند در حالیکه دختر خانمهایی زیادی هستند که شاید شاغل نباشند، اما از نظر معرفتی و اخلاقی در سطح بسیار بالایی قرار دارند.
دور شدن از شرایط مطلوب ازدواج تا حدودی متاثر از ماهوارهها و رسانهها است و با توجه به اینکه الان شیوه همسرگزینی سنتی کم رنگ شده و ازدواج و خواستگاری بسیار متفاوت شده است، برای رسیدن به شرایط مطلوب رسانهها باید خیلی کار کنند و منظورم از رسانه، «تلویزیون» است که میتواند با برنامههای مختلف این مفاهیم را در قالب برنامهها پیامرسانی کند تا در خانوادهها درونی شود. از طرفی نیاز به همکاری دستگاههای ذیربط و مسئول در این ارتباط داریم . خانوادهها هم میتوانند بر دیدگاه فرزندانشان اثرگذار بوده و مفهوم اصلی ازدواج را برای آنها تعریف کنند و این طور نباشد که ازدواج را رویایی بدانند که پس از ازدواج به همه آرزوها و رویاها دست خواهیم یافت چراکه آنجا نیز مسائل و مشکلات خود را خواهد داشت.
– با توجه به اینکه ازدواج مسیر اصلی تشکیل خانواده است و از طرفی آسیبهایی چون طلاق عاطفی، خشونت خانوادگی و… نیز در خانواده ها در حال افزایش است، شما به عنوان یک جامعهشناس چقدر به تاثیر منفی این آسیبها بر تشکیل نهاد خانواده در حال حاضر اعتقاد دارید؟ (کمااینکه برخی فمینیستها گاهی نهاد خانواده را به دلیل این آسیبها به زیر سوال میبرند)
– با توجه به هدف اصلی تشکیل خانواده که رسیدن به اهداف بلند انسانی است، یک دختر و پسر زندگی مشترک خود را باید با این هدف آغاز کنند. من به عنوان متخصص حوزه زن و خانواده معتقدم خانواده محلی برای پرورش انسانهایی با ارزشهای والاست که بتوانند این ارزشها را در جامعه عملی کنند و در واقع خانواده همچنان به عنوان یک بستر معناساز، هویت انسانی در آن قابل تعریف است و کارکردها و شخصیتهای اصلی آدمها در خانواده شکل میگیرد.
آسیبهایی چون خشونتهای خانوادگی، طلاق عاطفی و.. که مطرح میشود ما را به طرح مفهومی به نام «خانواده آنومیک» سوق میدهد. یعنی خانواده ای که در این چند دهه اخیر به مسائل و مشکلاتی دچار شده و این مشکلات گاهی از بیرون و گاهی از درون بر خانوادهها تحمیل شده است.
من معتقدم که امروز درصد بالایی از مردم ما مشکلات اقتصادی دارند. طبیعتا خانواده هم از این مشکلات اقتصادی تاثیر می پذیرد.وقتی خانواده امکانات مالی لازم برای تهیه اقلام ضروری و اولیه را نداشته باشد، این می تواند بر اموری مثل طلاق، خشونت خانوادگی و.. آسیبهایی از این دست اثر تقویت کننده داشته باشد.
پس خیلی مواقع مشکلات از بیرون به خانواده تحمیل میشود که در این ارتباط، نیاز به برنامهریزی دقیق در دولت جدید داریم و کارشناسان باید افرادی آگاه باشند که بتوانند راهکارهای مناسب مطرح کنند. من معتقد به این نیستم که نهاد خانواده نهادی از درون آسیبزاست. اتفاقا معتقدم این نهاد اگر بتواند به نیازها و مشکلات خودش به خوبی پاسخ دهد، میتواند به ایجاد خاصیت آسیب زدایی آشکاری بر جامعه داشته باشد. بنابراین نهاد خانواده به عنوان نهادی اجتماعی میتواند هم از درون خالی از آسیب باشد و هم در بیرون آسیب زدا باشد به شرط اینکه مواظب عواملی باشیم که خانواده را به آنومیکشدن سوق می دهد. ثروت اندوزی یکی از این عوامل است که هم در درون خانواده آسیب ایجاد می کند و هم در جامعه.
فمینیستها در ابتدا به دنبال برابری حقوق زن و مرد بودند، ولی بعدا نظر فمینیستهای رادیکال مبنی بر آسیبزا بودن خانواده مطرح شد، که از نگاه من رد شدنی است. در صورتیکه سرمایه اجتماعی در خانواده بالا باشد، این نهاد میتواند هویت جدید انسانی را بازتولید کند و ارزشهای معناگرایانه را در ذهنیت اعضای خود پرورش دهد و در تربیت و پرورش اعضای خود موثر باشد. خانواده هیچ گاه ضد زن و ضد اعضایش نبوده و اگر ما خانواده ایرانی را آنومیک معرفی میکنیم، به دلیل مشکلاتی است که از بیرون بر آن تحمیل میشود.
به راستی چرا آمار طلاق بالاست؟ چرا آمارخشونت خانوادگی بالاست؟ باید بپذیریم که روابط زوجین ما وارد تعریف جدیدی شده است. هفته گذشته پایاننامهای با موضوع تاثیر سریالهای ماهوارهای بر خانوادههای ایرانی دفاع شد که یکی از نتایج آن این بود که در حدود 40 درصد اعتماد زوجین در خانوادههای ما کاهش یافته است و در سریالهای ماهوارهای، امروزه همه چیز بر اساس شک و دودلی و خیانت شکل میگیرد، در حالیکه در گذشته عشق مبنای سریالهای ماهوارهای بود. خانواده مورد هدف دشمنان خانواده قرار میگیرد در حالیکه نهاد خانواده میتواند بسیار کارساز باشد و اگر فرزندانی ناسالم تربیت کنیم، جامعه به مسیری بد کشیده میشود. در واقع ما با محاصره رسانهای مواجهیم و باید روابط بین زن و شوهر، اعتماد و مشارکت آنها تعریف شود و نباید بدگمانی رونق گیرد. برخی فمینستها مشکلات را درونزا و از درون خانواده میدانند ولی مشکلات از اجتماع به خانواده هم وارد میشود و روابط اجتماع و خانواده دیالکتیکی است و بر هم موثرند.
ادامه دارد…
/انتهای متن/