برای زنان، اصل مهم حضور اجتماعی است یا شغل ؟
فروغ نیلچیزاده استاد دانشگاه و فعال حوزه زنان دارای مدرک کارشناسی ارشد فلسفه و حکمت اسلامی و عضو هیات موسس نهاد رهبری در دانشگاه است. وی تاکنون پژوهشهای زیادی را در حوزه زنان انجام داده است و در این گفتگو به تبیین حضور اجتماعی زنان و مدلی برای این حضور زنان پرداخته است.
سرویس اجتماعی به دخت؛ سها آبادیان/
– به عنوان سئوال اول، منظور از حضور اجتماعی زنان چیست و آیا به نظر شما این حضور تنها در داشتن شغل و تحصیلات میتواند خلاصه شود؟
– ببینید در اینجا دو بحث وجود دارد که با همدیگر خلط شده است، یکی بحث حضور اجتماعی زنان است و دیگری بحث شغل . ما میگوییم حضور اجتماعی، ولی مخاطب میشنود شغل و اشتغال؛ در حالی که مقصود ما از حضور اجتماعی زنان اشتغال نیست بلکه منظور حضور تاثیرگذار آنان متناسب با موقعیتهای فردی و خانوادگی است که گاهی اوقات امکان دارد یک خانم میزان تاثیرگذاریش از یک مرد شاغل هم بالاتر برود.من مثال میزنم .ببینید مادر شهید علم الهدی در تیترهای امروز اجتماعی ما یک زن خانهدار محسوب میشود؛ اما در واقع خانمی است که هم در حماسه سیاسی فوقالعاده فعال است و هم در عرصههای اجتماعی و این ویژگی در زنان که شغل اصلی و کلیدی خود را خانه و خانواده قرار دادهاند، خیلی جدی است.
به حضور اجتماعی زن باید با این دید که زن ملعبه سیاسی و اقتصادی نیست، نگاه کرد. با این نگاه ویژه تلقی بر این است که اگر قرار باشد شیوهای را برای حضور اجتماعی زنان داشته باشیم، اصلها را مشخص کنیم تا هویت همسری و مادری به عنوان یک نقش کلیدی محسوب شود.
متاسفانه فرهنگ توجه به هویت همسری و مادری نه در دبیرستانها و نه در دانشگاهها به عنوان یک فرهنگ رایج شناخته نمیشود. فرزندان ما نه کتابی در این زمینه دارند و نه با سبک آموزشی و پرورشی در این خصوص آشنا هستند و در حقیقت سیستمهای آموزشی ما و همینطور رسانه ملی به این سمت که از دختران ما مادرانی توانمند بسازند، حرکت نمیکنند. نهایتا اگر خیلی زحمت بکشند از دختران مان یک کارمند خوب میسازند.
– این گفتمانسازی از چه راههایی میتواند صورت گیرد؟
– در این زمینه اصلاح مفهوم سبک زندگی در سیستم آموزشی کشور شرط اول است و پس از آن باید الگوسازیها اصلاح شود. ما وقتی مدام زنانی را که شغلهای مختلف و مردانه انجام میدهند، به عنوان الگو معرفی کنیم با این کار دقیقا زاویههای غلط در نگرشها ایجاد کردهایم و اگر تعداد این الگوسازیها زیاد شود، خطا رایج شده و این خطا به خطای عمومی تبدیل خواهد شد.
مثلا میخواهیم خانمی را نشان دهیم که راننده اتوبوس است، شغل کاملا مردانهای دارد و موقعیتهای مختلف زندگی او را نشان میدهیم، بعد میگوییم ببینید این خانم خانواده خوبی دارد ، اما هیچوقت بعدهای پنهان آسیبهای این خانواده را نشان نداده و ترجیح میدهیم در این زمینه به خودمان دروغ بگوییم و مطمئن باشید تا وقتی دورغ گفتن در نقش و جایگاه زنان رایج باشد، این مشکل ادامه پیدا می کند.
– به نظر می رسد تاکید بیش از حد بر اشتغال زنان باعث شده تا برخی از آنها حاضر به قبول هر شغلی حتی بدون در نظر گرفتن شأن و شخصیت خود شوند،فقط به این خاطر که حضور اجتماعی داشته و به عنوان یک زن خانهدار شناخته نشوند، این نوع حضور اجتماعی چه آسیب هایی را برای این زن و خانوادهاش به همراه دارد؟
– به اعتقاد من زنان به خاطر پیدا کردن هویت اجتماعی دست به کاری چنین میزنند که متاسفانه پیامدهای بسیار زیادی دارد. در درجه اول این آسیبها به خود این فرد وارد میشود. در واقع این زن خودش را با چیزی که ارزش ذاتی به او نمیدهد، تعریف میکند و به همان تناسب وقتی اولویتهای اصلی و فرعی جابجا میشود ، طبیعی است که این فرد به ظاهر ادای آدمهای سالم را در میآورد، ولی عدم تعادل روحی، هویتی و عاطفی در این شخص موجب میشود که در محیط کارش نیز اختلال ایجاد شود.از طرف دیگر، چون این فرد در همان جایگاه خودش قرار نگرفته است, بیقراریهای درون این آدم، بی قراریهای محیط کارش را فراهم میکند و برای اینکه بخواهد شغلش را حفظ کند، حاضر است خیلی وقتها به ازدسترفتن حقوق خودش رضایت دهد، ولی به شغل خودش ادامه دهد.
ببینید چرا بیشتر کارفرمایان تمایل دارند خانمها را استخدام کنندو با آنها قرارداد ببندند؟ برای اینکه آنها با حقوق کمتر کار میکنند. خانمها حرف زور رئیسشان را میپذیرند، ولی حرف زور شوهرشان را نمیپذیرند، خانمها برای حضور در محیط کاری شان و رقابتهای کاری ارزشهای زیاد و گزافهتر از ارزش اقتصادی قائلند و در حقیقت میتوان گفت خانمها اگر شغل شان را از دست بدهند، فکر میکنند بخشی از هویت شان را از دست دادند، در صورتیکه در مورد مردها که ره اورد اولیهشان برای داشتن شغل مسائل اقتصادی است و بعد مسائل دیگر،چنین پارامترهایی وجود ندارد.
با این ویژگی؛ با حضور این تعداد خانمهایی که شغل را به عنوان محل درآمد جدی برای زندگی نیاز ندارند، بازار کار به بازار حبابگونه تبدیل میشود. همانطور که بارها دیدهاید وقتی که در روزنامهای درخواست استخدامی_ از مجموعههای دولتی گرفته تا خصوصی و از منشی گرفته تا موقعیت های علمی و اجرایی _ چاپ میشود، تعداد زنانی که فرم استخدام پر میکنند چند برابر مردان است. به این خاطر نیاز کاذب ایجاد میشود. چراکه آنها تصور میکنند اگر شغلی داشته باشند، آدم مهمی هستند و اگر شغلی ندارند، آدم بیکاره و علافی هستند. در این طرز تفکر خانهداری مساوی شده با بیشغلی و کمبود هویت و به خاطر همین تلقی است که حتماً زنان سعی دارند به هر طریقی به بازار کار بیایند و پس از ان انواع تبرجها و جلوهگری ها را میبینیم، این حضور ایجاد روابط غلط را زمینهسازی میکند، باعث میشود که توجه زنان به ظاهرشان بیش از حد متعارف باشد و غالبادرصد قابل توجهی از پولهایی که زنان به دست میآورند, صرف همین ماجرا میشود.به ویژه در زنانی که نیاز جدی به درآمد شخصی خود ندارند.
علاوه بر این یک جور اعتیاد به اینکه دیگران باید به من برنامه بدهند، در این زنان به وجود میآید، ببینید بازنشستگی یک فرد شروع بحران هویتش است. چراکه سی سال دیگران به او برنامه دادهاند، اینکه چه ساعتی بیدار شود، چه ساعتی بخوابد، چه ساعتی کار کند، چه ساعتی غذا بخورد ، ولی حالا این فرد برای خودش مثل یک ماشین شده و برنامهای ندارد؛ اما آدمهای باهویت حتی وقتی هم که کارمند هستند برای خودشان برنامه دارند ولی کسی که زندگیاش را با کار و شغلش تعریف می کند، حاضر است خیلی چیزها را از دست بدهد و حتی به همسر ، فرزندش و سلامتی اش آسیب برسد، اما شغلش را حفظ کند و این خطر برزگیست که زنان جامعه ما را تهدید می کند.
– فکر میکنید با ایجاد مشاغل خانگی, می توان روی این روند تأثیر گذاشت و حضور اجتماعی زنان در مشاغل را به تعادل رساند؟
– ایجاد مشاغل خانگی طرح خوبی است ولی شغلهای آن محدود است, مثلا اگر یک خانمی تحصیلات داشته باشد شما چه شغلی خانگی به او پیشنهاد میکنید؟ نمی توانیم پیشنهادی بدهیم که این دقیقاً پاشنه آشیل است، ولی دورکاری را می توان به عنوان یک پیشنهاد در این زمینه مطرح کرد.شما میگویید شغل خانگی و من از شما مصداق خواستم و شما مثلهایی را در این خصوص ارائه دادید. من مثال خواستم به شما نشان دهم. نوع نگاه به این موضوع و نوع طراحی مدل برای جامعه ما نادرست است.
ببینید تا صحبت از شغل خانگی میشود,چه قشری از جامعه پیش چشم شما میآیند! مسلم است که خانمهایی که زنان بد سرپرستند یا بیسرپرست اند با حداقل تواناییهای فکری، علمی برای این مشاغل در اولویتند. ولی زنان فرهیخته این مشاغل را یک جور اهانت به خودشان میدانند. اگر به آنها بگویید شغل خانگی داشته باشید, میگویند که من محتاج نیستم که بروم سبزی خرد کنم یا تهیه غذا داشته باشم. من این همه درس خواندم که کارهای علمی انجام دهم. ببینید من برای به تعادلرسیدن این حضور مشاغل دوستدار خانواده را عنوان میکنم که عنوانی وسیعتر از مشاغل خانگی است.
– در مورد ویژگیهای این مشاغل دوستدار خانواده کمی بیشتر توضیح میدهید؟
– در این مشاغل خانمها در درجه اول اولویت قرار دارند و بعد از آن می تواند درباره آقایان به تناسب ضرورت مطرح شود, یعنی شغلی که می گوید اصل برای من خانواده، همسرم، فرزندانم هستند و این شغل بر اساس ضرورت های خانواده قدرت این را دارد که کمرنگ یا پر رنگ بشود و میزان حضور و عدم حضور زن در خانواده به تناسب ضرورتهای خانوادگی اوست نه بر اساس تناسب کار، ولی الزاما مشاغل خانگی شغل دوستدار خانواده نیست.
پس شغل دوستدار خانواده شغلی است که میگوید اصل برای کسی که شاغل است خانواده است, نه شغل؛ اما همانطور که خانواده را حفظ میکند به شغلش نیز نباید آسیب ببیند و این یعنی هم شغل هم خانواده!در این شغل اگر قرار شد یکی را به نفع دیگری بیرون برود، شغل را کنار می زنیم تا خانواده آسیب نبیند. این آن چیزیست که دنیای امروز به طور جدی بدان نیاز دارد و زنان جامعه ما که در چارچوبهای دین حرکت کنند و اصالتاً میخواهند با فرهنگ اصیل توحیدی زندگی کنند, فوقالعاده به این نوع نگرش و این پردازش اجتماعی احتیاج دارند.
– آیا شغل دوستدار خانواده میتواند در میان نخبگان هم رایج باشد؟
– این شغل اتفاقاً در مورد نخبگان بیشتر رایج خواهد شد. ببینید الآن ما در دورهای هستیم که تکنولوژی پیشرفتهای خوبی دارد؛ یعنی ما هر چند سال یکبار پیشرفتهای فوقالعادهای را پیدا میکنیم, گاهی مثلاً 5 سال به اندازه 20 سال نسبت به گذشته رشد تکنویوژیکال داشته باشیم. با این ویژگی کار با این قدرت و قابلیت برای کسانی که با ابزارهای دیجیتال و تکنولوژیک مرتبط اند آسانتر میشود, چرا که به حضور فیزیکالشان نیاز ندارد.
ببینید در یک خانواده در درجه اول اینکه که زن در موقعیت مادری و همسری اش بتواند حضور فیزیکال داشته باشد، خیلی مهم است و شاخصههای دیگر در درجه بعدی اولویت قرار دارند؛ ببینید عدم حضور دائمی مادر در کنار فرزندان خود تبدیل میشود به یک مسأله ای که مسائل بعدی را ایجاد میکند. پس مرحله اول در این نوع مشاغل جبران خلأ فیزیکال در محیط کار است وبرخی کارها به حضور فیزیکال زنان نیاز ندارد.
دومین مسأله که مشاغل دوستدار خانواده دارند این است که زنان میتوانند از ساعتهای مرده خود استفاده کنند, نه از ساعتهای زنده و این اتفاقاً یعنی مدیریت زمان.
– در خصوص ویژگی دوم مشاغل دوستدار خانواده بیشتر توضیح میدهید؟
– یعنی این که خانمی که شغلی از مشاغل دوستدار خانواده را دارد و باید کاری را در طول 24 ساعت تحویل دهد، این 24 ها برای او ظرفیتهای سه روز و یک هفتهای پیدا میکند و ضربالاجل ساعتی در مورد ارائه کار ندارد چون مستقیما با ارباب رجوع کار نمیکند. ما تعداد اندکی از مشاغل را داریم ارباب رجوع مستقیما با کارمند در ارتباط کاری باشد و این مسائل با کمک رسانههای دیجیتال تا حدی حل شده است.
یک خانمی میتواند در روستایی باشد به اینترنت وصل شده و از جهت علمی و تکنیکی قابلیت استفاده و بهرهمندی از این وسیله را داشته باشد. این زن میتواند ساعتهای کمترافیک که اتفاقاً فرزندش خواب است و همسرش هنوز به خانه نیامده است برنامهریزی کرده و کارش را انجام دهد. یک خانم میتواند در 24 ساعت 4 ساعت وقت خالص را پیدا کند و کارش را ارائه کند ولی این صرف وقت را خودش معین میکند و از وقتهای مردهاش استفاده کند.مثلا از نماز صبح بنشیند و تا ساعت هشت صبح کارش را تمام کندو دیگر نیازی نباشد زمانهای دیگرش را درگیر کار نماید.
در حقیقت ما اینجا فرصت میدهیم تا تفاوتهای فردی و قابلیتهای خانوادگی خودش را نشان دهد. اجازه میدهیم که فرد از موقعیت خودش بالاترین بهرهمندی را داشته باشد و کاری را که به او سپردهایم را به خوبی انجام دهد. ما یک موقعی فکر میکنیم اگر کاری به صورت دورکاری ارائه شود، حتما کار بیهودهای است، اما وقتی شغل را بر اساس عشق، علاقه و استعداد افراد ارائه کنیم، او میتواند به تناسب وقت و موقعیتش این فرصت را در اختیار گرفته و با بالاترین حد خلاقیت انجام دهد و اینگونه، خلاقیتهای فردی این فرد امتیاز پیدا میکند.
یعنی این زن در این موقعیت؛ دیگر نه نیاز به این دارد که مدام یک مدل و یک تیپ خاص داشته باشد و نه نیاز به تردد در سطح شهر را که هزینهبر و از بین برنده انواع انرژیهاست، دارد و همچنین از آسیبهای جتماعی در امان میماند. در عین حال ما نمیگوییم این خانم حبس در خانه باشد، حتی بحث شغل خانگی هم در شغل دوستدار خانواده مطرح نیست. ممکن است این کار ارائه و نوشتن یک مقاله باشد، امکان دارد یک پروژه آزمایشگاهی باشد و این زن به راحتی می تواند بخشی از خانهاش را به آزمایشگاه تبدیل کند. یک زن میتواند به راحتی و در خانه به یک دادخواست حقوقی رسیدگی کندبا یک فضاسازی شخصی که این فضاسازی در دل فضای خانگی جای میگیرد و مخل یکدیگر نیست بلکه با هم تعامل سازنده دارند.
در حال حاضر یک مادر وقتی در دفتر کارش نشسته باید از طریق وبکم یا تلفن تصویری بچههایش را ببیند ولی وقتی برای او کار دوستدار خانواده تعریف شود میتواند در خانه بماند و گاهی یک بوسهی بچه او میتواند کل آن انرژی از دسترفته این زن را به او برگرداند.به علاوه اینکه در فرصت استراحت میتواند یک شعر یا کتاب قصه برای فرزندانش بخواند تا او فکر نکند یک شیء دور انداختنی است.
احساس طردشدگی در خانودههای امروز خیلی شدید است، زن نسبت به شوهر احساس طردشدگی دارد، شوهر نسبت به زن، بچهها نسبت به والدین و احساس میکنند اینها را دور انداختند؛ احساس میکنند مثل عروسک کهنهای هستند که دیگر کسی به آن ها توجه نمیکند . ولی وقتی اعضای خانواده با تعریف اینکه خانواده یعنی چه ،خانواده چه کارکردی دارد، خانواده همه هویت ماست، دور هم باشند بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
– به نظر شما سیاستگذاریهای ما به سمت مشاغل دوستدار خانواده حرکت میکند؟
– ببینید در اسلام هیچ بنایی محبوبتر از ازدواج وجود ندارد، یعنی کارکرد خانواده یک کارکرد ماندگار است و با هیچ نهاد یا سازمانی قابل مقایسه نیست و جایگزینی برای خانواده وجود ندارد؛ به اعتقاد من اگر جامعه ما می خواهد به سمت جامعه سیاسی و اقتصادی حرکت کند باید یک حماسه جدی خانوادگی درآن رخ دهد,یعنی در روی پاشنه خانواده بچرخد, به خانواده، برای زن و مرد و فرزند اصالت دهد. در حال حاضر افزایش مرخصی زایمان برای زنان از شش ماه به نه ماه و دو هفته مرخصی اجباری برای پدران لحاظ شده است که البته شورای نگهیان آن را رد کرد و متاسفانه از فرهنگ کشورهای غربی گرفته شده نه فرهنگ شرقی! این فرهنگ، فرهنگ غربیست با آن ویژگیهای خاص خودش؛ ببینید مثلا این یک خانم 35 ساله است که دو تا بچه دارد، زندگیاش خوب است و در بیرون از خانه مشغول به کار است. این خانم اگر در طول ماه بچههاش مریض بشوند مرخصی خواهد گرفت و از مرخصی سالانهاش استفاده میکند، اگر همسرش مأموریت باشد یا مشکل برای همسرش پیش بیاید، مرخصی خواهد گرفت؛ حالا اگر خودش مریض بشود، به او میگویند که خانم شما چرا انقدر مرخصی می گیرید، فورا همه مسئولین ارشد صدایشان در میآید, در صورتی که یک خانم به طور طبیعی احتمال اینکه یک الی دو روز وضعیتش کاملاً وضعیت متفاوتی با کل ماه باشد وجود دارد. اگر بخواهید فضا را به یک فضای زندگی خوب و موقعیت کاری مناسب تبدیل کنید، باید مرخصی این خانم را 12 روز اضافه کنید و در طول ماه برای کارمندان زن یک روز را مرخصی استعلاجی تعریف کنید، چون هیچ خانمی معمولاً برای خودش مرخصیهای استحقاقی را استفاده نمیکند و این خانم وقتی به خودش می رسد میبیند هیچ مرخصیای ندارد.
ما در بحث پردازش زندگی اجتماعی مان اگر نگاهمان را اسلامی ایرانی کنیم، نگرشمان به این موضوعات متفاوت میشود. وقتی به آن آقا می گویید که شما میتوانید بعد از زایمان فرزندتان در حقیقت مرخصی داشته باشی, این به نظر مسخره میآید. این شاید برای خانوادههایی که مفهوم خانواده را بفهمند خیلی معنی داشته باشد اما شما اصلاً کارکردش را تعریف نکردهاید که این آقا قرار است در این مدت مرخصی چه کاری برای همسرش انجام دهد. مگر نه اینکه در فرهنگ ایرانی ما، مادر خانم معمولاً تا 10 روز می اید و از دختر تازه زایمان کردهاش پرستاری کرده و زندگی او را سر و سامان میدهد؟ پس ببینید در فرهنگ ایرانی ما مرد پس از زایمان همسرش مسئولیتی ندارد چون ما با خانوادههای غربی فرق داریم, آنها خانوادههای کاملا هسته ای هستند، اما اینجا خانوادهها هنوز نیمه گسترده است، با این نگاه بهتر است این مرخصی برای مرد در نظر گرفته شود تا زمانی که وضعیت جسمی و روحی همسرش مساعد شد، بتواند از آن فرصت استفاده کرده و به اتفاق همسرش به مسافرت برود.
دقت میکنید، کارکرد مرخصی در این زندگی تعریف نمیشود . گرته برداری ناقص از دنیای غرب صورت میگیرد، با این نگاه آنوقت شما ببینید خانواده معیار نیست. پس مشاغل دوستدار خانواده برای این است که فضای اشتغال به یک فضای امن برای خانواده تبدیل شود، مسکن آنها جایی است زن، مرد و فرزندان احساس آرامش میکنند, نه اینکه همه فراری از خانواده باشند.
– خانم دکتر یکی از آسیبهای دیگر حضور اجتماعی زنان در جامعه افزایش سن ازدواج است، به نظر شما با تفیک جنسیتی دانشگاهها میتوان تغییری در این روند ایجاد کرد و شاهد کاهش اختلاط دختر و پسر در اجتماع بود.
– تفکیک جنسیتی در این زمینه قطعاً مؤثر است، اما چاره اصلی نیست، ببینید ما الآن یک مشکل جدی داریم اینکه دختر و پسر در کنار هم باشند، لزوماً مشکلدار نیست. اما الآن ما به یک آسیب جدیای رسیدیم به اسم اختلاط بیرویه، یعنی شما میبینید دختران و پسران در حال حاضر اولویت اول شان را تحصیل، اولویت دومشان را اشتغال، اولویت سومشان را تفریح و بعد در اولویتهای آخر بحث ازدواجشان را مطرح میکنند؛ اما مثل کسی که با دست پس و با پا پیش میکشد.به دانشگاه که وارد میشوند مهمترین جلوهگریشان ایجاد جاذبه برای جنس مخالف است برای یک رابطه نزدیک که این فقط در کارکرد ازدواج به زیباترین شکلش صورت میگیرد و در مابقی موارد جنبه پاتولوژیک دارد. یعنی ظاهراً میگویند ازدواج موضوع من نیست، اما در عمل نیاز به ازتباط نزدیک و تنگاتنگ با جنس مخالف در دانشگاهها خودش را به شکلهای معیوب و بیمارگونه نشان میدهد؛ پس تفکیک جنسیتی میتواند به عنوان یکی از حلقههای ایجاد سلامت مطرح شود ولی خودش به تنهایی کارکرد مناسبی نمیتواند داشته باشد، فقط میتواند اجازه ورود به برخی بناهنجاریها را در یک بخش و گروهی ندهد.
– خانم دکتر مهمترین مسألهای که در حوزه زنان و حضور اجتماعی آنها باید بررسی شودچیست؟
– ببینید اولویت یک در حوزه مسائل زنان این است که زنها خودشناسی زنانهشان را در آیینه توحیدی یکبار دیگر نگاه کنند، آیینهای که به واسطه دنیای امروز پر از پارازیت و گرد و غبار شده است. اگر زنی در آیینه آسمانی خدا خودش را ببیند به قدری تناسب و تعادل و زیبایی خواهد دید که در حقیقت به یک خودشکوفایی فوق العاده میرسد و این آیینه را در دست آینهداران حقیقی باید دید و من معتقدم حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری به عنوان دو آینهدار بزرگ خیلی زیبا این را تفسیر کردند؛ یعنی انقدر زیباست که هر چیزی بخواهیم بگوییم باید توضیح همان جملات و عبارات باشد.
حضرت امام (ره) میفرمایند:”زن مربی جامعه است” نمی گویند به عنوان یک شغل خانگی مربی بچههاست و در حالی که کسی که مربی است باید اول خودش را تربیت کند. الآن فرآیند تربیت دچار اختلال است، چرا؟ چون نیازهای کاذب جای نیازهای واقعی را گرفته است. نیاز به زیباییهای ظاهری، چهره و اندام به یک موضوع بسیار جدی تبدیل شده است، نیاز به اینکه مورد تأیید قرار بگیرد، نیاز به اینکه کاری بکند که هویت زنانه اش فقط در بعد جنسی آشکار شود و انواع نیازهای کاذبی که دنیای مدرن آنها را به نیازهای اصلی تبدیل کرده است.در صورتیکه بعضی از این موارد را اصلا نمیتوان به عنوان نیاز تعریف کرد. آدمی که نیاز به مواد مخدر دارد ، اگر به این نیازش نرسد بدنش درد میگیرد، ولی آیا واقعاً این مواد یک نیاز حقیقی را در وجودش برطرف می کند؟
مسلم است نه ، چون معتاد است. زنان ما نیز معتاد به بعضی خصوصیات مدرنیته شدهاند، زنانی که در معرض دود و دم دنیای مدرنیته قرار گرفتهاند و این اعتیاد روی آنها هم اثر گذاشته، فکر میکنند اگر شبیه زنان شناخته شده و شهره و زنانی که زیاد دیده میشوند، باشندبهتر است در حالی که با این نگاه فقط بعد جنسی زنانگیشان دیده می شود نه انسانیتشان و هویت را در برازندگی خلاصه میکنند. فکر میکنند اگر شبیه به آنها نباشند کم آوردند، جا میمانند و حالا چه کار کنند، این چیزی است که در آینههای مقعر و محدب که شکلهای مضحکی از زن را نشان داده، دیده میشود. نگاه کردن به این آیینه ها موجب شده که زنان ما دچار یک نوع در حقیقت نشناختن خود باشند.
خودشناسی شرط اول برای حضور اجتماعی زنان است، اگر خودشان را بشناسند، مقصد آنقدر دور و بعید نیست.خیلی زیباتر و سهلتر از آنی است که آنها فکر میکنند. به خاطر این است که زنی که در این آینه خودش را نگاه میکند، هیچ هنر آسمانی ناب و اصیل و نورانی را نمیبینید در حالیکه در وجود او استعداد است و در این خودشناسی میتواند این استعدادها را در جایگاه و به اندازه خودش آشکار کند.
به نظر من ما باید ماجرای آن داستان هانس کریسنین آندرسن درباره ی دو خیاط شیاد را برای زنان مان بازگو کنیم. دو خیاط شیاد دنیای مدرن جز فریب چیز دیگری ندارند، “پادشاه لخت” کلام آن کودکهای معصومی است که وقتی پادشاه را برهنه میبینند، اعلام می کنند که لباس پادشاه را نمیبینند. دنیای مدرن به زنان ما میگوید تو از پیشرفت و ترقی چیزی نداری و اگر برده و بنده من نباشی، از پیشرفت چیزی بدست نیاوردی؛ نیاز به آن شجاعت و معصومیت هست که اعلام بکنیم همه اینها دروغها و سرابهای بیشماری است که دیدن آن اشتباه است و باید این اشتباهات را به سبک صحیح و سالم رد کرد.
زنها و دخترهای بسیاری هستند که در جامعه ما در نهایت سلامت و صداقت و خوشبختی زندگی میکنند، ولی آنها را متأسفانه هیچ جا نمیبینیم. چون خیلی وقتها در رسانه ملی نیز سراغی از آنها نمیگیرند. چیزی که شبیه به این زن باشد در هیچ فیلم و سریالی دیده نمیشود. باید پرسید چرا باید فیلمهای کرهای، ژاپنی و انگلیسی جزو سریالهای منتخب زنان و مردان ایرانی باشد چون این فیلمها واقعیت ها را آشکار میکند! چرا سریالهای ایرانی معمولاً با یک سری آسیبهایی مواجه میشوند چون این آینهای که قرار است تلویزیون به عنوان یک دانشگاه به زنان ما نشان دهد و فرآیند آگاهی را تولید کند، دچار آسیب است. چون شما خودت را نمیبینی، خودی که فکر میکند و درست عمل میکند و بعضی جاها اشتباه میکند و وقتی این اشتباه را درست کرد، حرکتش را بهتر ادامه میدهد. ما در این سریالها زنانی را میبینیم که معمولاً دچار یک اشتباه بسیار بزرگند یا درگیر مسائل بسیار کوچک شدهاند و اینها بخش اندکی از جامعه ما هستند.
من معتقدم امروز زنان توانمندی در همه عرصهها داریم، یعنی انقلاب اسلامی این توانمندیها را در زنها و دخترها ایجاد کرده ولی آنها را معمولاً در سیستم آموزشی رسمی و غیر رسمی بلوکه میکنند، هم سیاه میکنند و هم کاملاً پشت پردهها قرارشان میدهند و الگوسازی ها به شیوههای غلط همچنان رایج میشود و باید توجه داشت که الگوسازیهای مثبت تصویرهای صحیح خودشناسی و بازشناسی نیازهای ناب از نیازهای کاذب را به زنان نشان میدهد.
– به عنوان سئوال آخر، به اعتقاد شما حضور اجتماعی زنان در حماسهسازی سیاسی و اقتصادی چگونه باید باشد؟
– اگر از نگاه دینی و انقلابی به موضوع زن نگاه کنیم زن یک عنصر منفعل نیست بلکه یک عنصر فعال و تاثیر گذار است پس با این نگاه قدرت حماسهسازی دارد نه صرفا تبعبت از یک حماسه؛ یعنی قدرت جریانسازیای که خانمها دارند خیلی جدی است اما لازمهاش این است که دو مسئله رخ دهد. اول اینکه فرماندهی این ماجرا باید خیلی جدی باشد یعنی فرماندهیِ نخبگانی که متعهد به انقلاب و اسلام است و دوم اینکه بحث شاخصها و معیارهایش با متن اصالتهای دینی و انقلابی ما همخوان باشد.
این دو ضرورت ویژه است والا اتفاقهای زیبایی رخ نخواهد داد؛ یعنی صرفا این عبارت در حد یک شعار باقی میماند و به اهداف حقیقی و ناب خودش نائل نمیشود. زنان با تاثیرگذاریشان هم در بعد خانواده و هم در بعد جامعه این قدرت را دارند که تاثیرهای ویژه و منحصر به فرد بگذارند چه در بعد سیاسی و چه در بعد اقتصادی.
در بعد اقتصادی که کاملا روشن است خانمها برنامه ریز اقتصادی خانواده هستند با این ویژگی خیلی روشن است که اگر خانمها با آگاهی و عشق به سمت و سویی درست حرکت کنند زمینهساز یک حماسه خواهند بود و قدرت حماسهسازیشان به بالاترین حد میرسد. در حماسهسازی سیاسی هم، هم انقلاب و هم تاریخ نشان داده است که زنان این قدرت را به صورت ویژه دارند ولی آن جریانسازی و در حقیقت طراحی مدل از طریق سیستمهای نخبگانی منطبق با دیدگاههای ولایت یک ضرورت است.
/انتهای متن/