سرویس خبر به دخت/
دختر بچه سه ساله قلعه گنجی که چندی قبل بر اثر نیش عقرب و درمان دیر هنگام دچار شوک ناشی از سم و مرگ مغزی شده بود روز گذشته با وجود تلاش تیمهای پزشکی جان خود را از دست داد و کمی آن سوتر از مکانی که زهر عقرب وارد بدنش شده بود برای همیشه به خواب فرو رفت سرنوشتی که امکان تکرارش برای فاطمه های دیگر نیز وجود دارد.
در این میان جای نیش یکی از این عقربها بر روی بدن فاطمه کوچک نقش بست و کودک گریه کنان نیمه های شب از خواب بیدار شد.
پدر فاطمه در نیمه های شب با کمک اهالی روستا فاطمه را به چند مرکز درمانی می رساند اما به گفته وی هیچ یک از درمانگاهها در را به روی کودک عقرب گزیده که جانش در معرض خطر قرار داشت باز نمی کنند و در نهایت با بالا رفتن پدر از دیوار یکی از درمانگاهها و اصرارش بیمار پذیرش می شود.
در نهایت بیمار با آمبولانس و با حضور پرستار به بیمارستان کهنوج اعزام شد اما در راه فاطمه دچار شک ناشی از سم می شود و به گفته پزشکان در بین راه کما را تجربه می کند.
در نهایت فاطمه همان شب به بیمارستان می رسد اما پزشکان با وجود بستری فاطمه درصد اندکی را برای بهبود بیمار قائل می شوند و این امر به هیچ وجه مورد قبول مادر این دختر سه ساله قرار نمی گیرد.
امکاناتی که در ابتدا در اختیار فاطمه و خانواده اش قرار می گیرد بسیار اندک است دستگاه تنفس دستی که مادر فاطمه از نیمه شب تا صبح با آن به فرزندش تنفس می دهد و اعتقاد دارد چون قلبش می زند می تواند با این دستگاه فاطمه را زنده نگه دارد.
پیگیریهای رسانه ای در خصوص لزوم اعزام فاطمه به بیمارستانی مجهز تر دنبال می شود و در نهایت کمبودهای بیمارستان کهنوج از زبان مسئولان محلی بیان می شود و عکس العملهایی در این خصوص شکل می گیرد با انتشار گزارش دوم ” پس از یک هفته دختر سه ساله قلعه گنجی به بیمارستان کرمان اعزام شد/ اهداء عضو در انتظار فاطمه!” پزشکان تصمیم می گیرد شانس نهایی را امتحان کنند و فاطمه را به بیمارستان افضلی پور کرمان منتقل می کنند این انتقال یک هفته بعد از بستری شدن فاطمه صورت می گیرد!
اما خبر دردناک همان روز منتشر می شود احتمال بهبود فاطمه بسیار اندک است دختر بچه تنها به خاطر نیش یک عقرب فرجامی جز مرگ ندارد.
فاطمه به بیمارستان افضلی پور کرمان می رسد اما دیگر دیر شده است نمی شد شانسی برای دختر بچه قائل بود اما تیم هماهنگ کننده پیوند اعضا وارد عمل می شود و با خانواده فاطمه تماس می گیرد اما رضایت برای پیوند اعضای دخترشان برایشان کاری دشوار است که از عهده هر فردی برنمی آید.
گفته می شود مرگ مغزی فاطمه هنوز تائید نشده است و پدر و مادر فاطمه بسیار اصرار و البته امید دارند که فاطمه به زندگی باز خواهد گشت.
تلاشهای تیم هماهنگ کننده ادامه می یابد، مجید گیلانی، هماهنگ کننده تیم پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی کرمان در این خصوص به خبرنگار مهر می گوید: کار بسیار سختی است که انسان دل از زندگی بچه اش بکند و می توان به خانواده حق داد.
وی گفت: اهدا عضو اختیاری است و روند خاص خود را دارد و باید همراه با رضایت خانواده باشد و در این مسیر پنج پزشک هم مرگ مغزی و امکان پیوند را تائید کنند.
وی با وجود تماسهای مکرر خبرنگار مهر گفت: ما با وجود پیگیریهای مستمر موفق نشده ایم و هنوز نتوانسته ایم رضایت خانواده فاطمه را بگیریم.
تلاشها در خصوص اهدای عضو فاطمه و گمانه زنیها در خصوص بهبودش ادامه داشت که عصر دیروز فاطمه آخرین تپهای قلب کوچکش خود را تجربه کرد و جان خود را از دست داد.
هر چند داستان فاطمه دردناک و غم انگیز است اما زندگی محرومان در جنوب کرمان، کپر نشینی و کمبود امکانات بسیاری از فاطمه های کوچک را با نیش عقرب آشنا می کند هر چند که دیگر کاری از دست کسی برای فاطمه ساخته نیست اما شاید کمتر کسی باور کند که خانواده محروم فاطمه حدود 450 تومان پولی را نیز که برای ترخیص فاطمه به بیمارستان افضلی پور پرداخت کردند از پس انداز چند ساله و از پول یارانه هایشان جمع کرده بودند.
توسعه خدمات پزشکی، حذف واقعی محرومیت و کپر نشینی و احساس مسئولیت برخی از مسئولان آرزویی است که شاید با مرگ فاطمه زنده شود.