فریاد یک دختر

برای روز دختر بیشتر مطالب شاد وشیرین در نظر داشتیم. اما بعضی واقعیت ها ی تلخ هستند که اگر چه به زندگی دخترها اختصاص ندارند، اما بر زندگی دخترها هم اثری پررنگ دارند.
شیشه و مصرف آن یکی از آنهاست، که دخترها گاه قربانی مستقیم آنند و گاه قربانیان با واسطه.این یادداشت، فریاد دختریست که شاهد هر دو نوع قربانی بوده است..

0

سرویس اجتماعی به دخت/ 

براي پدري كه بنزين را ريخت روي دخترش و او را چسباند به بخاري تا زنده زنده بسوزد، دير است خواندن اين يادداشت

براي پسري كه سر پدرش را با كارد كند آشپزخانه بريد هم دير است، براي شوهري كه همسرش را با بالش خفه كرد و….

براي خيلي‌ از آنها كه روي تخت بيمارستان خوابيده‌اند و مغزشان پوسيده دير است يا آنها كه پرستارها دست‌هايشان را با دستمال به ميله‌هاي تخت بسته‌اند تا خودشان يا ديگران را نكشند، دير است يا آنها كه ساكنان كم سن و سال قبرستان شده‌اند و زير خاك خوابيده‌اند.

براي خيلي ها‌ دير است اين يادداشت؛ گرچه روزگاري كه دير نبود هم نوشتيم و گفتيم و آنها نخواندند و نشنيدند، اما براي خيلي‌ها هم هنوز دير نشده است. خيلي‌ها هنوز اين راه را شروع نكرده‌اند، خيلي‌ها هم در ابتداي راهند و آنقدر جلو نرفته‌اند كه نتوانند برگردند.

شكارهاي شيشه را مي‌گويم؛ همان‌ها كه براساس پژوهش‌ها، دو سال پس از آغاز مصرف شيشه، از هر 10نفرشان، هشت نفر حتما مي‌ميرند؛ همان‌ها كه گفته مي‌شود پس از شش ماه مصرف شيشه، آسيب‌هاي جبران‌ناپذيري به مغزشان مي‌رسد و سبب ساز جنون و مرگشان مي‌شود.

آنها نمي‌دانند يا باور نمي‌كنند كه مافياي مواد مخدر از سال‌ها پيش آنها را نشان كرده و درباره‌شان مطالعه كرده است و به همين خاطر چوب حراج به شيشه زده است و آن را از كيلويي 80 ميليون تومان در اوايل دهه 80 به كيلويي دو ميليون تومان در ماه‌هاي اخير رسانده است و براي تبليغات دروغ درباره‌اش، مثل ريگ پول خرج مي‌كند.

همان تبليغاتي كه به ورزشكارها قول كاهش وزن سريع و انرژي بي‌حد داده‌اند، به جوان‌هايي كه اهل ورزش نبوده‌اند قول افزايش ميل جنسي و شادي كه هميشه در حسرتش بوده‌اند و به زن‌ها و دختران جوان قول مانكن شدن را.

همان تبليغاتي كه روزگاري در خلأ اطلاع‌رساني و اعلام‌خطر، به باشگاه‌هاي ورزشي و آرايشگاه‌ها هم رسيد و در گوش مشتري‌هاي آينده شيشه دروغ گفتند كه اين ماده اعتيادآور نيست و مي‌تواند جاي مخدرهاي خطرناك ديگر را بگيرد؛ همان تبليغاتي كه به مشتري‌هايشان چشم بند زدند تا جان كندن مصرف‌كنندگان كهنه كار شيشه را نبينند.

ما سال‌هاست درباره شيشه مي‌نويسيم و هشدار مي‌دهيم، به شما گفته‌ايم كه جنون و بدبيني مي‌آورد و به همين دليل معتادانش، خبرسازهاي صفحات حوادث روزنامه‌ها مي‌شوند، به شما گفته‌ايم كه هنوز روش درماني معيني براي درمانش وجود ندارد و شيوه ماتريكس (شيوه درماني بر پايه تغيير سبك زندگي با هدف ايجاد تغييرات رفتاري معتادان در طولاني مدت) نيز كه در خيلي از مراكز ترك اعتياد استفاده مي‌شود، منطبق بر مشابه استانداردش كه در كشورهاي ديگر به كار مي‌رود نيست، ما به شما خيلي از حقايق را گفته‌ايم، اما….

شيشه بيداد مي‌كند، شكارهايش را ديوانه مي‌كند، رنج مي‌دهد و مي‌كشد. ما هشدار مي‌دهيم، مي‌گوييم، مي‌نويسيم، فرياد مي‌زنيم، برخي مي‌شنوند و خيلي‌ها هم نمي‌شنوند، اما مي‌دانيد نكته غم‌انگيز كجاست؟ خيلي از آنهايي كه شكارهاي بالقوه شيشه محسوب مي‌شوند، اصلا اهل روزنامه خواندن نيستند و صداي ما به گوششان نمي‌رسد و هشدارهايمان را نمي‌بينند و بي‌خبر مي‌مانند و به همين خاطر است كه مي‌گوييم حالا ديگر به جايي رسيده‌ايم كه بايد هشدارهاي مربوط به شيشه را از صفحات روزنامه‌ها و خبرگزاري‌ها بيرون بكشيم و به اندازه خيلي از اخبار زرد كه هر روز و هر ساعت از دهان‌ها به گوش‌ها و از گوش‌ها به دهان‌ها مي‌رسند، تكرارشان كنيم.

فكرش را بكنيد اگر هر كدام از شما كه اين يادداشت را مي‌خوانيد خطر را به سایرین گوشزد كنيد، امروز هزاران هزار هشدار رد و بدل مي‌شود؛ هزاران هزار هشداري كه شايد يكي‌شان، زندگي جواني را عوض كند.
دوست عزيز ! بعنوان يك انسان اين نامه را به آن كه دوستش داري ارسال كن شايد يكنفر و فقط يكنفر با خواندن ان اسير آن نشود.

/انتهای متن/

درج نظر