کسی نیست برای این پسرهای جادو شده کاری کند؟
دختر ایده ال پسرها کیست؟ وقتی عروسک باربی اسباب بازی دختربچه ها شد و هم باربی شدن آرزوی دختران جوان، برای پسرها هم یک اتفاق عجیب افتاد:چشمان شان جادو شد و هم مغزشان، که زیبایی را برای دختر و زن ایده ال شان همان باربی شدن تعریف کردند. گاهی «باربی های محجبه»، اگر مذهبی اند و «باربی بی حجاب»، اگر غیرمذهبی اند…
سرویس ما و زندگی به دخت؛ انوشه میرمرعشی/
شاید حدود 20 سال پیش بود و ما در عالم بچگی مان غرق بودیم که یکهو از پشت ویترین مغازه های اسباب بازی فروشی عروسک هایی ظاهر شدند به اسم «باربی». عروسک هایی با موهای طلائی، چشمهایی آبی و گونه هایی برآمده و صورت و بدنی لاغر و کشیده. آن موقع آرزوی خیلی از دختربچه های تهرانی شده بود داشتن یکی از آن عروسکهای گرانقیمت. عروسکهایی که از نظر دختربچه های آن سالها خیلی زیبا بود، خیلی دوست داشتنی و رویایی… آن وقت اگر دختربچه ای بعد از دوره ای حسرت خوردن به آرزویش می رسید و یکی از آن «باربی» های کمرباریک و موطلائی را برایش می خریدند؛ ساعتها با باربی اش بازی می کرد. رنگ به رنگ لباس و کفشهای عروسکش را عوض می کرد. موهای بلند طلائی اش را شانه می زد، گاهی موهایش را دم اسبی می کرد و گاهی موهای بافته شده عروسک را یک وری روی شانه باربی می انداخت و خلاصه عالَمی داشت با آن سوغات از فرنگ آمده…
اما نمی دانم آن دور و زمانها چه شد که این باربی ها، قبل از دختربچه ها، چشم پسربچه را مسحور کرد. واقعا پسربچه ها سِحر باربی ها شده بودند…
سالها می گذشت و آن دختر بچه ها و پسربچه ها بزرگ و بزرگتر می شدند. اما پسرها همچنان سحر شدۀ جادوگرانِ فرنگی باربی ساز باقی مانده بودند. حالا انگار خیلی ها تازه از خواب بیدار شده باشند!، می پرسیدند چرا بعضی از دخترها اینطوری شده اند؟ چرا خودشان را می کُشند تا با هزار جور ترفند، پول و اعصاب خرج کردن! کمرشان را باریک، گونه شان را برآمده، موهایشان را طلائی رنگ و چشمهایشان را با لنزهای غیرطبی رنگی کنند؟… چرا بعضی از دخترها می خواهند مثل باربی ها لباس بپوشند و تمام بدنشان را قاب بگیرند؟! و…
اما همان آدمها یکبار هم نمی پرسیدند که چرا پسرهای جادو شده، همبازیهای دوران طفولیت شان را مثل باربی می خواهند؟ چرا پسرها موقع انتخاب همسر دختر «قد بلند، سفیدرو، لاغر و کمر باریک» می خواهند؟ چرا قبل، و در بسیاری از موارد بعد از ازدواج، از همسرانشان می خواهند که به صورتش رنگ و لعابی بدهند! و مثل مرده ها!! توی کوچه و خیابان نروند؟؟ هیچکس نپرسید و نمی پُرسد….
اما آن بعضی دیگر دخترها…
بالاخره در میان نسل همان دختربچه های آرزوی باربی دار شدن، یک دخترهایی هم بودند که خیلی زود نقش غرب در ترویج فرهنگ باربیئیسم» را فهمیدند و به جنگ با آن رفتند. فهمیدند که آن عروسکهای باربی قاتل هستند و با سمّی که از طریق منفذ «چشم» وارد مغز پسرها می کنند، نسلها را به قتل می رسانند. پس باید مقابل این سم بایستند و جلوی آن هم ایستادند و با تمام وجود عفت، حجاب و چادر عزیزشان را حفظ کردند. اما بدبختی اصلی آنجا بود که پسرها –به غیر از یک اقلیت بسیار بسیار کم- همچنان جادو شده باقی مانده بودند. آن وقت پسرهای مذهبی جادو شده تنها تفاوتشان با همجنسان غیرمذهبی شان این بود که آنهاهم باربی می خواستند اما «باربی های محجبه» و در مقابل پسرهای غیرمذهبی آن حجاب را هم نمی خواستند؛ همین…
حالا من از جامعه ای که به نظرش کاملا طبیعی است که حتی پسرهای مذهبی اش هم بخواهند همسرانی به قیافه و هیکل باربی داشته باشند؛ می پرسم:
کسی نیست برای این پسرهای فلک زده و جادو شده کاری کند؟
شما را به خدا! کسی نیست این پسرها را از مسخ تصویر و صدای دجّالها درآورد؟
مردم! ما که داریم می جنگیم ولی شما کجای این جنگ خانمان سوز ایستاده اید؟ اصلا می دانید جنگ است؟…
/انتهای متن/