ماه عسل تان، عسل

هر سال ماه مبارک رمضان که از راه می رسد، میهمانان این ضیافت الهی خود را برای تماشای برنامه ی زنده ی قبل از افطار آماده می کنند، با جان و دل پای برنامه ای می نشینند که شاید پخش آن در دیگر ماه های سال چنین تأثیرگذار نباشد.

2
 سرویس فرهنگی به دخت؛ منیژه جانقلی/
ماه عسل، برنامه ای ست که تلاش دارد ماه میهمانی خدا را تبدیل به شیرین ترین ماه، همچون عسل کند و به روزه داران و غیر روزه داران یادآور شود که در هر حالت و زمانی فراموش نکنند، خدا از رگ گردن هم به بنده اش نزدیکتر است. او را به فراموشی نسپارند و بدانند که خداوند معجزه گری است بزرگ و بخشنده ای ست بی همتا. و اگر به هر دلیل و بهانه ای فاصله ای افتاده و این جدایی آن ها را از خالق دور کرده، به بهانه ی همین ماه، به سویش رفته و دست آشتی به طرفش دراز کنند.
و این حس از همان ابتدا با تیتراژ برنامه و ترانه ای که خواننده اش فرزاد فرزین است، به بیننده القا می شود.
برنامه ی ماه عسل متفاوت از دیگر برنامه های تلویزیونی است که شاید در ایام مختلف روی آنتن می رود. متفاوت از این جهت که مثل دیگر برنامه های زنده، آن هم گفت و گوهای مستقیم با میهمان یا تماشاچی ها ، نیست. اینجا خبری از هنرپیشه ها و افراد مشهور و شناخته شده نیست. میهمانان این برنامه ویژه اند، به لحاظ ویژگی خاص زندگی شان.
 آنها افرادی هستند گمنام با کارهایی گاه خطیر و بزرگ و گاهاً معمولی و شاید هم پیش پا افتاده. اما چیزی که مهم است، استثنایی بودن آن هاست. و این که این استثنائات برای نخستین بار مقابل دوربین زنده قرار می گیرد. این میهمانان مردمانی هستند درد کشیده که گاه به انوار الهی مزین شده اند و درخشش کارشان چشم نواز است و تک.
اما با تمام تفاوت هایی که ممکن است در موضوع یا روند و شکل زندگی میهمانان ویژه ی این برنامه وجود داشته باشد یک وجه اشتراک بین تمام میهمانان وجود دارد و آن ارتباط قوی برقرار کردن با خداست. یکی با کمک به یک هموطن همدرد و دیگری در سهیم شدن در موفقیت دیگران و آن یکی در دیدن معجزه ی الهی.
این برنامه برکات بی شماری هم برای بینندگان دارد. هرچند شاید گاهی اشک را در پهنای صورت همه مان بنشاند. این اشک فقط برای این نیست تا حس همذات پنداری مخاطب را بیدار کند. این اشک ها، غم ها و دل های پردرد  یادمان می آورد که زندگی فقط خوشی و غرق شدن در دنیای مادی نیست. فرار از واقعیت های زندگی هم نیست.
یادمان می دهد حتی اگر بد کردیم راه توبه به رویمان باز است.
یادمان می دهد اگر بیماری ناعلاج گرفتیم، به خدا پناه ببریم حتی اگر در یک قدمی مرگ باشیم.
 یادمان می دهد تمام کسانی که ناآگاهانه و به ناچار، دچار اعتیاد، ایدز یا دزدی و کار خلاف شده اند، راه برگشت دارند و مطرود جامعه نیستند.
 یادمان می دهد در اوج بدبختی هم می شود به خوشبختی فکر کرد.
یادمان می دهد که معجزه، خاص دوران پیامبران نیست و هنوز هم رخ می دهد. و سرآخر، می آموزد که با مشکلات چگونه برخورد کنیم و صبوری بیاموزیم.
همین که سالی یک بار کسانی مقابل دوربین پخش زنده قرار می گیرند که در هیچ کدام از مناسبت های سال جرأت ندارند از دردشان برای کسی بگویند، بزرگ ترین نعمتی است که این برنامه به جماعت مسلمان می بخشد.
ماه عسل را برای همین دوست داریم. برای همین تفاوت هایش. واین که در ماهی متفاوت از دیگر ماه ها پخش می شود.آن هم در ماه خودش. وشاید اگر در ماهی غیر از این پخش می شد نه دلچسب می شد و نه تأثیرگذار.
دیگر مهم نیست مجری این برنامه جوانی است که گاه هوس می کند شیک بپوشد و رنگی شادتر بپاشد به درون برنامه ای که مخاطب را در اوج لحظات گرسنگی و تشنگی روزه داری پای جعبه ی جادویی میخکوب می کند.
و دیگر مهم نیست حتی اگر میهمان خجالتی، تپق بزند، عرق بریزد یاشرم کند از گفتنی های که عذابش می دهد. بیننده با جان و دل می نشیند و تمام اتفاقات پیش بینی نشده را به گوش می سپارد و تا مدتها فراموش نمی کند که شاید روزی او نیز در چنین شرایطی گیر کند و بداند که در آن زمان چه باید کرد.
ماه عسل را با عشق نگاه می کنیم چون فکر می کنیم حرف دل همه ی ما را به زبان می آورد. آن هم با زبانی ساده، روایت گونه و قصه وار، آن هم با اجرای یک مجری جوان که نه تلاش دارد نقش یک انسان عابد و زاهد را بازی کند و نه لب به موعظه و اندرز بگشاید.
اگر داستان هایش پندی دارد، همه ی پندهایش در دل قصه هایی نهفته که از زبان تک تک مهیمانان بازگو می شود. پندی که بیننده باید خود، درکش کند. همانند زن و مردی که آموختند که با داشتن فرزند، می توانند نقش و محبت پدر ومادری را با کودکی دیگر هم تقسیم کنند. یا مادری که در مبارزه با بیماری سرطان برآن پیروز شد و با تولد فرزندش زندگی دوباره ای یافت.
احسان علیخانی با همان لحن ساده و عامیانه اش و با ایجاد تعلیق داستان گونه، مخاطب را با خودش تا انتهای برنامه همراه می کند.

او در برنامه اش به طور غیرمستقیم به بیننده اش درس اخلاق می دهد. چیزی که در جامعه ی امروزی رنگ باخته و کمتر به چشم می آید. آن هم با یک گفت و گوی کشش دار و نه حتی از قبل هماهنگ شده. هرچند در سال های گذشته کم تجربه تر بود و گاه با سخنانی نسنجیده، باعث آزار مخاطب و میهمانش می شد اما امسال ثابت کرد که پیراهن تجربه ای که برتن کرده مرغوبتر از دیگر سالهاست. وشاید این که فهمیده، همدردی کردن واحترام به میهمان در درجه ی اول قرار دارد، راز موفقیت امسال این برنامه باشد. و سخن آخر این که ؛ چرا برنامه ای که قرار است مخاطبینی میلیونی را به سوی نور و روشنایی و در نهایت امید وزندگی والا سوق دهد، با دکوری هرچند شکیل و زیبا اما با رنگی تیره و سیاه که رنگ دوست داشتنی خدا هم نیست، مزین شده است؟!

/انتهای متن/

نمایش نظرات (2)