گفتوگو با یازده نویسندهی زن
تحلیلی بر کتاب گفتگو با یازده نویسنده زن برای اینکه بدانیم این زنان نویسنده چگونه توانستند از مردان جلو بيفتند.
سرویس فرهنگی به دخت؛ فاطمه ملاتبار/
کتاب گفتگو با یازده نویسنده زن در 305 صفحه به همت مهرشید متولی ترجمه و به چاپ رسیده است. این کتاب شامل شرح حال و معرفی مختصر چند نویسنده است. تمامی منابع این کتاب از اینترنت تهیه شده و هر کدام از مصاحبهها کامل و مستقل از یک منبع است. زنان نویسنده در کشمکش امرار معاش و نوشتن و چاپ آثارشان قطعا مشکلاتی مشابه مردان همکار خود دارند اما اکثرا بار مضاعف همسر و مادربودن را بر دوش میکشند. يازده نويسنده زني كه در اين كتاب با آنها گفتوگو شده است، همگي دستاوردهاي برجستهي ادبي داشته و جوايز معتبري همچون نوبل، پوليتزر، گنكور و بوكر را كسب كردهاند. بعضي از آنها، مثل ناتالي ساروت و سيمون دوبووار، در ژانر يا مكتبي متفاوت در حوزهي زنان صحبت از نوشتن و نويسندهشدن، از تأثيري كه نويسندگان ديگر بر آنها گذاشتهاند و از نويسندگان محبوب خود حرف ميزنند.
انگليسيها ميگويند: زني كه بخواهد در جامعه در همان جايگاه مرد مشابه خودش بايستد، بايد با سرعتي دوبرابر او بدود. ببينيم اين زنان چگونه توانستند از مردان جلو بيفتند.
مارگارت آتوود
نويسنده، شاعر و منتقد كانادايي. كتاب مجموعه اشعار او برندهي مدال ای.جی پرت شد. در اوايل دههي هفتاد، ويراستار انتشارات اتائيس شد و كتاب بحثبرانگيز «نجات» راهنمايي بر مضمون ادبيات كانادا را منتشر كرد. در تمام سالهاي حرفهاياش يكدرميان به شعر و نثر پرداخت. رمانهايش عموميترين بيان اجتماعي را دارد. مجموعه داستانهاي كوتاهش پلي است بر روي شعر و نثر او. آتوود از حاميان جدي قانون كپيرايت است و عقيده دارد حق و حقوق مالي نويسندگان ميبايست حفظ شود. آتود در تمام رمانهایش صدایی فمینیستی دارد، قهرمان زن او، معرف هر زنی است که سیاست و جنسیت، او را کوچک جلوه میدهد و شکنجه میکند.
ايزابل آلنده
اهل شيلي، ابتدا بهعنوان منشي و بعد به روزنامهنگاري روي آورد. ايزابل ميگويد: بهنظرم ماحصل زندگي من نويسندگي نيست بلكه عشقيست كه به خانوادهام دارم. مهمترين چيز زندگي يك فرد، در دالانهاي مخفي قلبش رخ ميدهد. كتاب خانه اوراح، نامهايست كه ايزابل به پدربزرگش كه تنها در شيلي مانده بود، نوشت و به سرعت به پرفروشترين كتاب تبديل شد و به بسياري از زبانها ترجمه. ايزابل در داستانهاي خود، واقعگرايي را با كمي خشونت تركيب ميكند. آثار او را بخشي از ادبيات فمنيستي آمريكايي لاتين ميدانند. زنان، سياست، تاريخ و نهادهاي اجتماعي در آثار او همه منفعل بهنظر ميرسند. كاراكترهاي زن آثارش از سختيها، زندان، گرسنگي و غم ازدستدادن عزيزان جان سالم به در ميبرند. ولي هرگز روحيهي دوستداشتن را از دست نميدهند.
پائولا، دختر ایزابل،در سال 1990 بیمقدمه علائم شدید یک بیماری لاعلاج را از خود بروز داد و چیزی نگذشت که تبدیل به گیاه شد و یکسال بعد درگذشت. کتاب پائولا، شرح بیماری طولانی و مرگ پائولا است.
جويس كارول اوتس
جويس در نيويورك متولد شد. از آن گوهرهاي كمياب است. قبل از اينكه نوشتن ياد بگيرد، با نقاشي داستان مينوشت. در سن 28سالگي اولين رمان خود با سقوطي لرزان را چاپ كرد. در سال 1970 كتاب «آنها»ي او برندهي جايزهي كتاب ملي شد. در دههي 30 زندگي خود، يكي از قابلاقرارترين نويسندههاي آمريكا بود. جويس علاوه بر نام خودش با دو نام مستعار نيز كتاب مي نويسد. يكي روزاموند ساميت و ديگري لورن كلي. خشونت موضوعي دائمي در آثار اوست. درمورد تأثير نويسندگان ديگر، اعلام كرد به راحتي نميتوان تأثير نويسندگان را در آثار او رديابي كرد، زيرا تعدادشان زياد است. او سه بار كانديداي جايزهي پولیتزر شده است. منتقدين او را پاي كانديداتوري نوبل ادبيات ميدانند. درحال حاضر در دانشگاه پرينتون، ادبيات خلاقه تدريس ميكند.
او و شوهرش در کانادا انتشاراتی کوچکی راهاندازی کردهاند.
سيمون دوبووار
در پاريس متولد شد. پدرش او را با شاهكارهاي ادبي آشنا كرد. او پاياننامهي تحصيلي خود را دربارهي لايبنيتز نوشت و در كنكور اگرگاسيون فلسفه «كنكور عمومي فارغالتحصيلان براي احراز شغل معلمي و گاهي استادي دانشگاه در فرانسه»، نفر دوم شد. عنوان جوانترين معلم فلسفهي فرانسه را به خود اختصاص داد. كتاب «او آمد كه بماند» مسألهي اختيار در دنياي پوچ را بررسي ميكند.
در مجلهي عصر جديد، هم مقالهمینوشت و هم ويرايش میكرد. اين مجله، زمينهي اصلي رمان ماندارنهاست كه براي سيمون بالاترين جايزهي ادبي فرانسه گنكو را به ارمغان ميآورد. در كتاب جنس دوم، سيمون بيان ميكند كه زنها، زن متولد نميشوند، بلكه توسط مردان در دنياي مردانه، زن ساخته ميشوند. شهرت او به دليل آثار خود او و ارتباط با سارتر است اما خودش ميگويد: بسياري از عقايد او، متعلق به خودش است.
سوزان زُنتاگ
از تأثیرگذارترین متفکرین و نویسندگان آمریکایی است. در نیویورک متولد شد. زنتاگ کارش را با عنوان نویسنده در سی سالگی با ولینعمت آغاز کرد. در اوایل دهه 60، زنتاگ به عنوان یک زن آزادیخواه تندرو آمریکایی مشهور شد. در منتخبی از نوشتههایش بنام علیه تفسیر و سایر مقالات،اعلام میکند که درک هنر از واکنش مستقیم نشأت میگیرد نه تجزیه و تحلیل و عنایات روشنفکرانه. در سال 1974 شعار «فاشیسم دلفریب» را ساخت. در سال 1992 سومین رمانش بنام عاشق آتشفشان به عنوان پرفروشترین کتاب سال شناخته شد. زنتاگ علاوه بر نوشتن کتاب و مقاله، چندین فیلم ساخت و نمایشنامههای متعددی به صحنه برد.
سوزان زنتاگ در 28دسامبر 2004 پس از چند سال مبارزه با سرطان خون در 71 سالگی در نیویورک درگذشت.
ناتالی ساروت:
ساروت، نویسنده فرانسویِ رمان، نمایشنامه، مقاله و نقد ادبی که همراه با چند تن دیگر، از پیشگامان رمان نو است. او نظرات سنتی درمورد پلات، توالی زمانی، کاراکترسازی و قصهگویی را کنار گذاشت و از همان آثار اولیه، روی خودآگاه و ناخودآگاه ذهن تمرکز کرد. ناتالی علاقهای به شرح وقایع زندگی نداشت و در کتاب کودکی که تقریبا اتوبیوگرافیست، بیشتر به شرح احساسات و تصاویر پرداخته تا روایت مفصل زندگینامهای. او در سالهای 3ـ1932 دو طرح یا داستان کوتاه نوشت که بعضیها به آن شعر منثور و بعضی دیگر داستان تجربی گفتند. از دید رمان سنتی، چیز خاصی در کتابهای ساروت رخ نمیدهد. از رمان «آسماننما»ی ساروت به عنوان نمونه کلاسیک رمان نو استقبال شد. کلود موریاک درباره ساروت میگوید: تنها نویسنده زندهای که بعد از پروست چیز جدیدی نوشته است.
در سال 1925 پروانهی وکالت گرفت و با رمون ساروت، همکلاسیاش در دانشکدهی حقوق ازدواج کرد. این دو صاحب سه دختر شدند.
فرانسوا ساگان
در دهكدهاي در جنوب غربي فرانسه بهدنيا آمد. نام واقعي او فرانسوا كواره است. اسم مستعار خود را از پرنسس ساگان در رمان «در جستوجوي زمان از دسترفته» گرفته است. در 18 سالگي كتاب «سلام بر غم» را نوشت و توفيقي جهاني كسب كرد. سبك فرانسوا، كلاسيك متين و بيپيرايه است و زمانيكه رمان نو، سبك غالب بود، او رمان فرانسوي روانشناختي مينوشت. كاراكترهاي تنهاي ساگان از ارتباطات شخصي خود مأيوس هستند و تلاش ميكنند گذشت زمان را در جستوجوي خوشبختي پر كنند. منتقدين فمنيست معتقدند كه رمانهاي اوليهي او شايستهي توجه بيشتري است. فرانسوا در دههي 1960 به سوي نمايشنامهنويسي روي آورد و استعداد خود را در نوشتن ديالوگهاي شوخطبعانه ثابت كرد. سرانجام در 69سالگی در اثر ابتلا به سرطان ریه درگذشت.
نادين گورديمر
برندهي جايزهي ادبي نوبل سال 1991 است. نادين گورديمر تحصيلات رسمي ندارد و فقط يكسال به دانشگاه رفته است. پانزدهساله بود كه اولين داستان كوتاهش در مجلهاي چاپ شد. اولين كتابش رودر رو؛ مجموعهداستانهاي كوتاه بود، با مضمون خوشبيني در جامعهاي نژادپرست.
زمانيكه كنگرهي ملي آفريقا غير قانوني بود، گورديمر به كنگره پيوست و حلقهي نهضت ماندلاي جوان از آنجا آغاز شد. درونمايهي بسيارمورد علاقهي اين نويسنده، عشق و سياست است. براي گورديمر، رمان و داستان كوتاه، وسيلهاي براي نفوذ به جامعه است. گورديمر بهعنوان هفتمين زن برنده جايزهي نوبل ادبي شناخته شد.
گوردیمر که در جوانی ازدواج کرده بود و یک دختر داشت، در سال 1954 مجددا ازدواج کرد که تا سال 2001 که شوهرش رینولد کاسیرز ـدلال خوشنام آثار هنری ـ در اثر آمفیزم مرد، دوام یافت. حاصل این ازدواج پسری است که اکنون در نیویورک فیلمساز است و به کمک هم تاکنون چند فیلم مستند ساختهاند.
دوريس لسينگ
دوريس در كرمانشاه ايران در 22اکتبر 1919 متولد شد. دوران كودكي او توأم با اندكي خوشي و رنج بسيار بود. او ميگويد: بهنظر، كودكي ناخوشايند، در آينده فرد را داستاننويس مي كند. مدتي بعد عضو حزب كمونيست بريتانيا شد و عليه سلاح شيميايي فعاليت كرد. اولين رمان خود را چمنآواز ميخواند و در لندن چاپ و كارش را بعنوان يك نويسنده حرفهاي آغاز كرد. در اين كتاب، لسينگ به خودخواهي و كممايهگي جامعه سفيدپوست مستعمرات جنوب آفريقا ميپردازد. از سال 1951 الي 1959 لسينگ سري رمانهاي بچههاي خشونت را به سبك قديمي رمانهاي آموزشي چاپ كرد. موفقيت واقعي لسينگ، انتشار كتاب دفتر يادداشت طلايي بود. لسينگ برندهي جايزهي ادبي نوبل در سال 2007 است.
توني مورسيون
يكي از بهترين رماننويسان معاصر است. بچگي موریسون سرشار از فولكور آمريكايي_آفريقايي، موسيقي، شعاير و افسانهها بود. نوشتههاي مورسيون، شبيه قصهگويي و يادآور ميراث مردم و موقعيت همين مردم و جامعه است. رمان آبيترين چشم او دربارهي استانداردهاي زيبايي سفيدپوستي و صدماتي است كه دختران نوجوان سياهپوست ميبينند و در حسرت چشمان آبي هستند. توني موريسون در رمانهاي دقيق و موشكافانهاش عبارات شاعرانه بهكار ميبرد. او بعنوان هشتمين زن نويسنده و اولين زن سياهپوست، برنده جايزه ادبي نوبل شد. موريسون بهمراه پسرش، اولين كتاب كودكان را به اسم جعبهي بزرگ نوشت.
ليليان هلمن
يكي از بزرگترين نمايشنامهنويسان آمريكايي است. او نمايشنامههاي متعدد و واقعگرايانه نوشته است. نمايشنامههايش معمولا بهشدت جنجالي و بسياري از آنها بازتاب ديدگاههاي صريح سياسي و اجتماعي اوست. اولين داستان كوتاهش را در پاريس كامت چاپ كرد. نمايشنامهي روباههاي كوچك از مشهورترين آثار هلمن است. از اواخر دههي 1930 مشغول فعاليتهاي ليبرالي و چپي شد. باغ پاييزي، نمايشنامهي چخوفي هلمن است كه به قدرت نمايشنامههاي ديگرش نيست ولي تأثيرگذار است. در سال 1964 آكادمي هنر و ادبيات براي دستاوردهاي درخشانش در تئاتر به او مدال طلا دادند. او عضو آكادمي هنر و ادبيات آمريكا بود و در سال 1976 مدال مكداول به او اعطا شد.
/انتهای متن/