“هيس! دخترها فرياد نمي زنند”

سطح شهر پر شده از بيلبورد هاي تبليغاتي فيلم جديد پوران درخشنده، تصويري كه در آن شهاب حسيني بيننده را به سكوت دعوت مي كند. كلمات خشن “هيس! دخترها فرياد نمي زنند” با رنگ قرمز تحكم عجيبي را به مخاطب القا مي كند، كه به جذابيت بيلبورد مي افزايد.

4

سرویس فرهنگی به دخت؛ ندا رهایی/

بازيگران مطرح مانند جمشيد هاشم پور، شهاب حسيني و مريلا زارعي و از همه مهم تر نام پوران درخشنده تا جايي به اين جذابيت اضافه مي كند كه افراد سينما گريزي كه “سليمان نبي” آخرين مقوله گذارشان به سينماها بوده را، دوباره به پاي پرده سينما كشانده است.

فيلم “هيس دخترها فرياد نمي زنند” يكي ديگر از فيلم هاي اجتماعي پوران درخشنده است. فيلم زنگ خطر بلندي است براي جامعه ايراني، جامعه اي كه در آن حفظ آبرو و ميزان اهميت آن در خانواده، پيامدهاي سنگيني به همراه مي آورد. نكته قابل توجه فيلم پديده اجتماعي اعتماد بی جاست؛ اعتماد بي جا به افرادي كه اطراف ما هستند. فیلم والدینی را نشان می دهد كه به خاطر كار و كمبود وقت،  فرزند خود را به فردی غريبه می سپارند و مشخص می شود که اين روزها بايد خانواده ها بيشتر مراقب فرزندانشان باشند. جامعه پر است از گرگ صفت هاي كه از هر مكان و از هر لحظه استفاده مي كنند تا براي رفع نيازهاي خود دست به زشت ترين كارها بزنند.

دختر جواني به نام شيرين شب ازدواجش نگهبان خانه را به قتل مي رساند. علت قتل نامعلوم است، اما روند داستان گونه فيلم، بيننده را دراين تعليق نمي گذارد. شيرين در ابتدا لب به حرف زدن نمي گشايد و هيچ تلاشي براي اثبات بي گناهي خود نمي كند تا جايي كه از زبان نامزدش مي شنود كه اگر حرفي نزند حكم قصاص برايش اجرا مي شود. در اينجاست كه شروع مي كند و قصه تلخ كودكي خود را براي وكيل و بازپرس باز گو مي كند. هشت سال بيشتر نداشته كه توسط مراد، كارگر خياط خانه مادرش، مورد تعرض جنسي قرار مي گيرد. وقت هايي كه مادر و پدر، شيرين را به راحتي به مراد مي سپردند تا او را از مدرسه به خانه بياورد، او را پارك ببرد و در آخر به خانه بياورد و با او بازي كند زمان هايي بود كه مراد نقشه پليدش را به اجرا در مي آورد، از شيرين عكس مي گرفت و همواره، از كودكي او را تهديد به ريختن آبروي خودش و خانواده اش مي كرد. هرچه در كودكي سعي مي كند جريان را براي خانواده و يا معلم ها، به هر طريقي بازگو كند مورد بي توجهي قرار مي گيرد و تنها چيزي كه توجه مادر را بر مي انگيزد كابوس هاي شبانه شيرين است. شيرين سعي مي كند در دوران جواني خود رااز پوسته كودكي خارج كند اما اثرات آزارهاي مراد بر پيكر و روحش همواره با اوست…

بالاخره تصميم به ازدواج مي گيرد، ولي آزار هاي مراد برايش تمامي ندارد. هراس از مراد و اينكه او روزي بي آبرويش مي كند ،كار را به جايي مي رساند كه دست به خودكشي مي زند. ورود نامزد شيرين به داستان نقطه ايست كه شيرين در آن رهايي را پيدا مي كند. اما شب نامزدي وقتي اتفاقي از راه پله هاي ساختمان مي گذشته، صداي التماس و گريه هاي كودكي را مي شنود كه درست مانند خودش توسط نگهبان اذيت مي شده. براي دفاع از كودك دست به كار مي شود و ناخودآگاه از فرط خشم، نگهبان را به قتل مي رساند.

نكته اي كه پوران درخشنده سعي در بيان آن دارد، مشكل فرهنگي خانواده و اجتماع و مشکل قانون مدني است. هنگامي كه “مراد” دستگير مي شود، به ٢٧ فقره آزار جنسي به كودكان اعتراف مي كند. تمام داستان و هدف فيلم اينجا خلاصه مي شود كه هيچ خانواده اي از او ، صرفابه خاطر حفظ آبرو، شكايت نمي كند. حتي خانواده آن دختر بچه كه شيرين به خاطرش دست به قتل زده حاضر به شهادت نمي شوند. دادستان به پدر دختر بچه مي گويد كه در صورت شهادت ندادن شما، يك فرد بي گناه اعدام مي شود ولي پدر حرفي مي زند كه بيننده را به شدت تكان مي دهد؛”حاضرم ديه اش را بدهم ولي نمي توانم…آبرو دارم!”

در فیلم “هيس دخترها فرياد نمي زنند”  علاوه بر خانواده و جامعه، انگشت اتهام به سمت قانون هم دراز مي شود. اينكه قاتل هاي زنجيره اي به سرعت پيدا مي شوند و به سزاي اعمال شان مي رسند چون جسد قربانيان را از خود به جا مي گذارند، اما امثال مرادها هيچ گاه  پيدا نمي شوند، چون جسدي كه باقي مي گذارند جسد روح است. جسدي كه در آخر هم بي كفن و دفن باقي مي ماند… از ترس آبرو!

فيلم پوران درخشنده تلنگر محكمي به  يك تفكر غلط اجتماعي است. چه بسا اگر اولين كودكي كه مورد تعرض قرار گرفت، لب به سخن باز مي كرد، ديگر كار به ٢٧ فقره نمي رسيد!

فیلم تلنگري است به مخاطب كه اگر در جامعه افراد مريض هستند، اين خود ما هستيم كه با فرهنگ غلط مان، اول از همه روح فرزندان مان را قرباني شان مي كنيم و سپس به پاي همان تفكر غلط، خودمان دست به قرباني كردن جان ديگران مي زنيم!

/انتهای متن/

نمایش نظرات (4)