مشکلات و آسیبهایی که زنان سرپرست خانوار را از پا نینداخته
زن سرپرست خانوار مسئولیتی سنگین دارد و مشکلاتی سنگین . پس در معرض آسیب هایی جدی هم هست. نگاهی به مشکلات و آسیب های زندگی زنان سرپرست خانوار ما را با شرایط سخت این قشر فداکار از زنان جامعه مان بیشتر آشنا می کند.
سرویس اجتماعی به دخت؛ سمیه سمیعی/
با توجه به اینکه در خانوادههای ايراني معمولا مردان سرپرست خانواده محسوب ميشوند، گاهی اوقات تحت شرايطي چنين مسئوليتي برعهده زنان گماشته ميشود. در واقع در جوامعی مانند ایران گرچه عرف جامعه ما با اشتغال زنان در بیرون از خانه مخالفت چندانی ندارد و زنان میتوانند خارج از منزل نیز به کار پرداخته و مسوولیت نانآوری خانواده را نیز بر عهده گیرند، معمولا مردان نانآور خانواده هستند و زنان به کار خانهداری مشغول هستند.
اما در این بین آنچه موجب میشود این مسئله یعنی سرپرستی زنان خانوار به عنوان یک موضوع اجتماعی شناخته شود، مشکلات و موانعی است که در دنیای بیرون بر سر راه سرپرستی زنان به وجود آمده و باعث میشود تا زنان سرپرست خانوار به عنوان قشری آسیبپذیر شناخته شوند.
تلاش خواهیم کرد در این گزارش هر چند کوتاه به مشکلات این افراد بپردازیم و از زبان خودشان جویای شرایطشان شویم تا حدالمقدور تصویری واقعی و عمیق از زندگی و مشکلاتی که آنها با آن مواجهاند ارائه دهیم.
زنان سرپرست خانوار دارای مسئولیت سنگین اقتصادی و اجتماعی در خانواده هستند، آنان هم مادران فرزندان خود هستند و هم پدران آنها. در هر حال اصطلاح زنان سرپرست خانوار به زنانی اطلاق میشود که مسئولیت تأمین معاش زندگی یا اداره امور خود و یا خانواده خود را بطور دائم یا موقت عهدهدار هستند.
در واقع زنان سرپرست خانوار از جمله گروههای آسیبپذیر اجتماعی هستند که گاه عواملی چون طلاق، فوت یا اعتیاد همسر، از کار افتادگی و رها شدن توسط مردان، موجب آسیبپذیر شدن این طیف در جامعه میشود.
درآمد کمتر زنان سرپرست خانوار موجب فقر نسبی آنان نسبت به مردان سرپرست خانوار میشود و متاسفانه در جامعه کنونی ما زندگی زنان پس از ترک شوهر غالبا با ابهامات و مخاطراتی روبروست از جمله سرپرستی فرزندان به تنهایی، سختی مشکلات اقتصادی، زندگی در تنهایی و همراه با افسردگی و ناامیدی و همچنین نگرش غلط جامعه نسبت به زنان مطلقه و بیوه در فقدان همسرشان آنان را در روابط اجتماعی و حضور در اجتماع با مشکلات عدیدهای روبرو میکند.
نگاههای معنیدار، سخنان تلخ و گزنده
خانم اشرفی که نزدیک به 12 سال است تمام بار مسئولیت خانه و زندگی را با وجود دو فرزند بر دوش میکشد در خصوص مشکلاتی که با آنها طی این چند سال روبرو بوده است میگوید: تمام مشکلات اقتصادی که البته تنها چند سال اول با آن مواجه بودم به یک طرف، نگاههای معنیدار و سخنان تلخ و گزنده از سوی دیگر برایم بسیار طاقتفرسا بود.
نبود پشتوانه مالی و اجتماعی
این زن 42 ساله ادامه داد: از دستدادن حمایتهای عاطفی اطرافیان، فقر اقتصادی و تمایل به تنها ماندن و حفظ حیثیت و شخصیتم همگی تنها گوشهای از مشکلاتیست که این سالها با آن دست وپنجه نرم کردهام. در واقع باید بگویم افرادی مثل من یعنی به نوعی بسیاری از زنان سرپرست خانوار به علت فقدان فيزيكي، رواني و اقتصادي همسرشان و به علت نبود پشتوانه مالي و اجتماعي براي حل مشكلات، درمعرض آسيبهاي جدي رفتاري، اجتماعي و اخلاقي هستند.
وی اضافه کرد: البته با بزرگشدن فرزندانم که تنها امیدها و آرزوهای من در زندگی هستند، شرایط قدری بهتر شده و آن نیاز به عاطفه و احساس امنیت اجتماعی با حضور و ابراز محبت فرزندانم رفع میشود و من شاکر خدا هستم که فرزندانم موجب سربلندی من هستند.
آموختم مشکلات موجب رشد توانمندیهای انسانیست
خانم حسینی نیز از دیگر زنان سرپرست خانواریست که به دلیل جدایی از همسرش از سال 88 تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی (ره) درآمده و معتقد است که مشكلات زندگي باعث ساختهشدن شخصيت و رشد توانمندي انسانها میشود، در صورتیکه کمی از زمان خود را صرف حل مشكل و درصد بیشتری را به پيدا كردن راهحلهاي مناسب براي زندگيمان اختصاص دهيم و توكل به خدا را هم فراموش نكنيم.
وی در ادامه بیان داشت: سختی و مشکلات در زندگی هر زوجی یافت میشود، چه برسد به زندگیای که تنها یک نفر باید بار مسئولیت را بر دوش بگیرد. اما بیشک بزرگترین هنر هر انسانی امیدوار بودن در شرایط سخت و دشوار زندگی است.
باوجود سرپرست خانوار بودن، گاهی خود را سرپرست خانوار معرفی نمیکردم
این زن سرپرست خانوار ضمن اشاره به اینکه گاهی به ناچار خود را سرپرست خانوار معرفی نمیکردم، خاطر نشان کرد: در واقع برخی از مسائل فرهنگي و سنن اجتماعي باعث ميشد با وجود اداره خانواده،خود راسرپرست خانواده معرفي نكنم و این یکی از مهمترین مشکلات بود. گرچه سالهای نسبتاً سختی را پشت سر گذاشتهام اما با توکل و پشتکار در حال حاضر به خودکفایی رسیدهام و افراد دیگری را نیز تحت پوشش قرار دادهام و این برای من بسیار امیدوار کننده است که سالهای باقی عمرم را به درستی زندگی کنم.
لیلا نیز که 20 سال است همسرش را از دست داده در خصوص مشکلات و آسیبهایی که با آن مواجه بوده است اظهار داشت: سن و سالی نداشتم و تازه داشتم زنگ خوشبختی را میدیدم، با پسری ازدواج کردم که سالها دوستش داشتم و با هم زندگی مشترکی را آغاز کردیم اما از بخت بد من عمر این خوشبختی 5 سالی بیشتر طول نکشید و من با سه فرزند که یادگارهای همسرم هستند تنها شدم.
انجام کارهای طاقتفرسا و طولانیمدت، مرا از تربیت فرزندانم غافل کرد
وی ادامه داد: آن زمان من سواد چندانی نداشتم و براي خرج و مخارج زندگي مجبور بودم در مكانهاي صنعتي با كارهاي طاقتفرسا بيشترين وقت خود را براي تامين معاش زندگي خودم و فرزندانم صرف كنم و چون از نظارت مستمر بر تربيت فرزندانم غافل شدم پسرم بزرگم در معرض اعتیاد قرار گرفت. گرچه با زحمت و رنج فراوان توانستم او را از این گرداب نجات دهم اما سالهای سختی را پشت سر گذاشتم.
استرس و مشکلات روانی موجب شد از داروهای آرامبخش استفاده کنم
این زن 52 ساله ضمن اشاره به مصرف قرصهای آرامبخش تصریح کرد: چیزی که من طی این سالها به آن پی بردم این است که زنان سرپرست خانواده به علت داشتن چندين نقش مختلف به طور همزمان نقش مادر، نقش سرپرست، نقش پدر، دوست، نقش يك كارگر كارخانه و … استرس و مسائل و مشكلات رواني بيشتري را تجربه ميكنند و این امر در مورد من باعث شد به مصرف دارو های آرامبخش روی بیاورم.
لیلا اضافه کرد: گاهی مشکلات انقدر زیاد میشد که آرزوی مرگ میکردم، گاهی با بعضی از همسایههایمان دردودل میکردم اما احساس میکردم زیاد دوست ندارند به آن ها و خانوادهشان نزدیک شوم و این خیلی من را آزار میداد و باعث میشد اعتماد به نفسم کم شود و بیشتر دچار اضطراب و افسردگی شوم.
این زن سرپرست خانوار خاطر نشان کرد: البته حالا با گذشت این همه سال، زندگیام رنگ و رو گرفته و با بزرگشدن فرزندانم و ازدواجشان امید دوباره در من زنده شده و گاهی که به گذشته فکر میکنم میبینم خیلی قویتر از آن چیزی بودهام که تصور میکردم.
فرزندم تصمیم به خودکشی گرفت
ربابه نیز که اکنون در آستانه 47 سالگیست و بیش از 10 سال است که از همسرش به دلیل اعتیاد و فروش مواد مخدر جدا شده است و سرپرستی تنها دخترش را بر عهده دارد در خصوص مشکلاتش بیان داشت: زمانی که از همسرم جدا شدم 36 ساله بودم و دخترم سال دوم نظری (دبیرستان) بود و شرایط زندگی آن زمان هم با وجود همسر معتادم چندان خوب نبود.
وی ادامه داد: تمام تلاش من طی آن سالها این بود که آسیبی به دخترم وارد نشود و با کار کردن در منزل دیگران خرجی خودم و دخترم را تأمین میکردم تا اینکه دیگر طاقت نیاوردم و از همسرم جدا شدم تا برای فرزندم آرامش روانی ایجاد کنم چراکه مدام در خانه ما درگیری بود و مصرف مواد هم در خانه برای همسرم عادی شده بود.
این زن سرپرست خانوار ضمن اشاره به تلخترین لحظه زندگیاش طی این سالها گفت: مهمترین آسیب و مشکلی که زنان سرپرست خانوار کم سواد، بدون حامی و پشتیبان و فقیر با آن مواجه هستند تربیت و نگهداری از فرزندانشان است به خصوص اگر این فرزند دختر یا تکوالد باشد، مشکلات و آسیبها بیشتر میشود و من هم با این مسئله مواجه بودم تا جایی که فرزندم تصمیم به خودکشی گرفت تا به تصور خودش شرایط زندگی برای من بهتر شود که خدا را شکر به موقع فهمیدم و توانستم او را از مرگ نجات دهم. به همین خاطر کنترل مادر بر فرزندان به عقیده من بسیار حائز اهمیت است در چنین زندگیهایی و متأسفانه به دلیل شرایط سختی که آنها دارند این امکان گاهی فراهم نمیشود.
به خاطر فرزندانم حاضر به ازدواج مجدد نیستم
زهرا در حالی که بغض گلویش را گرفته بود از احساس تنهاییاش گفت و ادامه داد: زنی تنها بودم که با 10 سال تلاش به این موقعیت رسیدهام و با وجود شرایط خوبی که برایم پیش آمده به خاطر بچههایم حاضر به ازدواج مجدد نشدم و نخواهم شد. میخواهم تا زمانی که زندهام، کارم را ادامه دهم و زنان سرپرست خانوار را نیز مشغول به کار کنم تا نگران بچهها و مخارج زندگیشان نباشند.
این زن کارآفرین تصریح کرد: گرچه بارها و بارها دچار ناملایمات زندگی شدهام و نگاههای برخی از اطرافیانم را به سختی تحمل میکنم اما با اعتقاد به اینکه خواستن توانستن است و عنایت خداوند هرگز در برابر این آسیبها و مشکلات سر خم نخواهم کرد. اکنون که فرزندانم قدری بزرگتر شدهاند، دیگر مانند گذشته احساس تنهایی به سراغم نمیآید، گرچه به طور قطع نمیتوانم چنین ادعایی بکنم اما از همه چیز برایم مهمتر فرزندانم هستند و بس.
در هر جال با توجه به آنچه گفته شد اگر زنان سرپرست خانواده از منابع حمايتي خانواده و اجتماع برخوردار باشند با مشكلات كمتري روبه رو خواهند بود و آسيبپذيري آنان نسبت به مسائل و مشكلات رواني پائين خواهد آمد اما چنانچه خانواده آنها قادر به حمايت اقتصادي يا حتي نگهداري و مراقبت از فرزندان نباشند يا در جامعه موسساتي جهت ارائه خدمات حمايتي از زنان سرپرست خانواده وجود نداشته باشد، آنان مجبورند خود به تنهايي بار همه مشكلات را بر دوش بکشند، در نتيجه ميزان آسيبپذيري آنان در قبال مشكلات افزايش مييابد.
در واقع نباید فراموش کرد که اینگونه افراد نیاز به حمایتهای همهجانبه دارند البته يكي از راههاي حمايت از زنان سرپرست خانوار و بيوه در گذشته براساس فرهنگ اسلامي و جوانمردي ايرانيها كمك به اين افراد بود و جامعه خود را مسئول ميدانست ولي با پيشرفت جوامع متأسفانه اين سنتها در شهرهاي كوچك كمرنگ و در شهرهاي بزرگ كاركرد ارزشي خود را از دست داده است. زنان سرپرست خانوار، زنان زحمتكشي هستند كه براي به دستآوردن مايحتاج زندگي مجبور به انجام كارهاي سنگين و مردانه شده اند و با گذشت از بهترين روزهاي زندگي خود همواره راه آبرو و شرف را در پيش گرفتهاند.
/انتهای متن/