دنیایی که “او” برای من رنگ آمیزی کرده
دنیایی که “او” برای من رنگ آمیزی کرده پر از بهانه و نشانه است و افسوس و دریغ از دنیایی که با جعبه رنگ های خودم ترسیم کرده ام!!
سرویس ما و زندگی به دخت؛ باران/
من دو سه روزی بود که دنبال بهانه ای می گشتم برای داشتن یک جرعه احساس ناب.
پی هر نشانه و رد پایی را گرفتم تا به لطافت آن لحظه ای برسم که تمام دنیا به سبکبالی بال یک پروانه می شود؛
لحظه ای که انگار هر غمی ، تلخی ای ، سیا هی و تاریکی ای و بن بستی
یا تحمیل نا جوانمردانه نا امیدی و سماجت بی وقفه بغضی مبهم
همه از معنی می افتند
فقط رهایی و پرواز
تنها امید و ادامه
گاهی از همه دیدنی هایی که ساده از کنارشان رد می شوم شرمسارم
یا از نشنیدن شنیدنی هایی که نمی شنوم…….
حتی از اینکه فرصت لمس گلبرگ هایی را از خودم می گیرم که روزی دو بار دست کم می بینمشان، در باغچه پیاده رو….
دنیایی که “او” برای من رنگ آمیزی کرده پر از بهانه و نشانه است
و افسوس و دریغ از دنیایی که با جعبه رنگ های خودم ترسیم کرده ام!!
خطوطی کج و معوج، رنگ هایی بی ربط، بی روح و تصاویری که به نا کجا آباد ختم می شود.
می دانی بانو… این روزها بعضی ها شاید نتوانند یا اصلا نخواهند به بهانه ها بها دهند، اما من تکانی به خود دادم و فکر کردم چطور است این پرده خود ساخته را از بوم پایین بکشم و صفحه خوش نقش و نگار او را مقابل چشمانم نصب کنم!!
این شبها ماه کامل است.
میلاد و شادی و نور است.
بامدادان زنده شدن در چشمه حیات نیایش در راه است.
چرا بهانه ها را نچشیم بانو؟!
/انتهای متن/