توجه توجه: حال ادبیات کودک و نوجوان خوب نیست!
بیشک، اصلیترین و مهمترین هدف دستاندرکاران کتاب کودک و نوجوان، تولید کتاب مناسب با موضوع مناسب برای این قشر است.
تغییرات فرهنگی در نسلها، لزوم اهمیتدهی به این مسئله را بیشتر میکند. تغییر ذائقهی کودکان با آمدن وسایل جدید ارتباط جمعی یکی از بزرگترین معضلاتی است که ادبیات کودک و نوجوان را هم تحت الشعاع قرار داده
سرویس اجتماعی به دخت ؛ زهرا مهاجری /
اشاره:
اگر ادبیات کودک و نوجوان را نوشته ها و سرودههایی بدانیم که با این گروه سنی مرتبط است، میبینیم که این بخش از ادبیات در کشور ما قدمت زیادی دارد؛ این قدمت وقتی بیشتر خودنمایی میکند که بدانیم یک بخش بزرگ از ادبیات کودک و نوجوانمان را فرهنگ شفاهی عامه، مانند لالائیها، مثلها، قصهها تشکیل داده است.
مطالعهی تاریخ و آثار قدیمی در زمینه ادبیات کودک و نوجوان، نشان میدهد که بین سالهای 1300 تا 1320، توجه به ادبیات مکتوب برای کودکان و نوجوانان بیشتر شده است. نویسندگانی مثل یحیی دولتآبادی و عباس یمینیشریف و مترجمینی مثل مهری آهنی و علی نقی وزیری دست به نوشتن و ترجمه کارهایی برای کودکان زدند و حتی در همان سال ها، مجلهها و روزنامهها صفحاتی را به کودکان اختصاص میدادند.
چندین سال بعد یعنی در سال 1344 که کانون پرورش فکری کودک و نوجوان به وجود آمد، این شاخه از ادبیات جایگاه خاص و جداگانهای پیدا کرد و اهمیت آن بر همه مشخص شد.
یک نویسندهی کودک باید علاوه بر قلم خاص، نگاه خاصی هم به زندگی داشته باشد چرا که با نوشتههایش میبایست علاوه بر سرگرم کردن کودک، او را برای شناخت، دوست داشتن و ساختن محیط اطرافش آماده کند. باید به کودک بفهماند که در اطرافش چه میگذرد و برای شناساندن کودک به خودش هم تلاش کند.
به همین خاطر، نویسندههای کودک باید خاص فکر کنند و خاص ببینند.
روز ملی ادبیات کودک و نوجوان که مصادف است با سالروز درگذشت یکی از بزرگترین نویسندگان کودک و نوجوان – مهدی آذریزدی- بهانه خوبیست تا این شاخه از ادبیات را ارزیابی کنیم و ببینیم بعد از گذشت نود سال، امروز حال ادبیات کودک و نوجوان چطور است؟
به این منظور، پای صحبت چند نویسنده که همگی سابقه طولانی در عرصه ادبیات، علیالخصوص ادبیات کودک و نوجوان داشتهاند نشستهایم.
ژیلا احمدی یکی از نویسندگان قدیمی کودک و نوجوان است. با این که از دوران کودکی به نویسندگی رو آورده اما اولین اثرش را در سال 69 به چاپ رسانده است. وقتی از او میپرسم چطور شد که حوزه ی کودک را برای کار انتخاب کردید، میگوید از بچگی به بچهها علاقه داشته و با آنها ارتباط عاطفی عمیقی برقرار میکرده است.
این نویسنده میگوید: «الهام اثرهایم از بچههاست. حتی به پرورشگاه میروم تا بچه ها را از نزدیک ببینم و از آنها الهام بگیرم.»
نویسندهی بعدی منیژه پدرامی است. او اولین رمانش در زمینه کودک و نوجوان را در 17 سالگی نوشته و در مجله ی موفقیت با زیربنای مسائل روانشناسی، داستان نوشته است. او هم برای خلق اثر از خود کودکان و نوجوانان الهام میگیرد و بازخوردهایی که داستان هایش در بین نوجوانان داشته را در نوشتن کارهای بعدی موثر میداند.
کتایون تجلی، نویسنده و مترجم کودک و نوجوان میگوید که کار کودک را خودش انتخاب نکرده بلکه بالعکس انگار او توسط ادبیات کودک و نوجوان برای نویسندگی در این حوزه انتخاب شده است. میگوید: «دنیای بچه ها را بسیار دوست دارم. کودکان بیغل وغش ترین موجودات زمین هستند که میشود خیلی رویشان کار کرد.»
این نویسنده برای الهامگیری، هم آثار کودکانه را مطالعه میکند و هم از کودکی و نوجوانی خودش برای نوشتن داستان استفاده میکند.
تجلی که کار کودک را به طور جدی از سال 81 با ترجمه دنیای دختران، دنیای پسران آغاز کرده میگوید: «گاهی یک اسم، یا یک بو و یا دیدن یک آدم خاص الهامبخش است و پنجرههای جدیدی را به روی نویسنده باز میکند.»
دوره و زمانهای که عوض شده است
بیشک، اصلیترین و مهمترین هدف دستاندرکاران کتاب کودک و نوجوان، تولید کتاب مناسب با موضوع مناسب برای این قشر است.
تغییرات فرهنگی در نسلها، لزوم اهمیتدهی به این مسئله را بیشتر میکند. تغییر ذائقهی کودکان با آمدن وسایل جدید ارتباط جمعی یکی از بزرگترین معضلاتی است که ادبیات کودک و نوجوان را هم تحت الشعاع قرار داده. امروز، کامپیوتر و بازیهایش، اینترنت، موبایل و پیامک و ماهواره، همه و همه نقشهایی به مراتب پررنگتر از ادبیات در خانوادهها و در تربیت فرزندان ایفا میکنند.
کتایون تجلی، نویسنده و مترجم کودک و نوجوان است. او میگوید: «همانطور که در این دوره و زمانه، همه چیز تغییر کرده، دید بچهها هم نسبت به ادبیات تغییر کرده و چون ادبیات همیشه در زمان زنده و جاریست، میبایست زبان را تغییر دهیم تا این ادبیات برای کودک امروز قابل پذیرش باشد».
برای این نویسندهی جوان هم ورود تکنولوژی به تمام عرصههای زندگی کودکان و بخصوص نوجوانان عجیب و قابل تامل است و این وضع را نگران کننده میداند.
ژیلا احمدی یکی دیگر از نویسندههای کودک است. این نویسنده حس بدتری نسبت به جایگاه فعلی ادبیات کودک و نوجوان دارد و میگوید:« از نظر من ادبیات کودک و نوجوان، جایگاه خودش را از دست داده و آن طور که باید و شاید به آن توجه نمیشود.»
این نویسنده که دل پری از اوضاع فعلی ادبیات دارد، میگوید: «بسیاری از کارهایی که در حوزه کودک و نوجوان نوشته میشود، به دست فراموشی سپرده شده و ادبیات ما رونق نگرفته است.»
احمدی به ورود اینترنت و ماهواره به زندگی بچه ها اشاره میکند و میگوید که مهمانهای ناخوانده همیشه برای نسل جدید قابل پذیرش بوده و هستند و الان توانستهاند جای کتاب را بگیرند.
این نویسنده کودک و نوجوان که بیش از صد اثر در این زمینه در کارنامهی ادبی خود دارد ادامه میدهد: «اما باید به این نکته هم توجه کنیم که کودک از یکنواختی خسته میشود و تنوعطب است. درست است که ماهواره و اینترنت خیلی جذاب است اما تا یک جایی؛ از آن به بعد تکراری میشود و اینجاست که اگر کتاب جذاب وجود داشته باشد که به نیازهای کودک یا نوجوان پاسخ دهد، کودک و نوجوان را جذب میکند.»
منیژه پدرامی هم با همکارانش هم نظر بوده و معتقد است در چند سال اخیر در ادبیات کودک و نوجوان افت داشتهایم. این نویسنده این افت را بسط میدهد و میگوید: «در کل محصولات فرهنگی مثل انیمیشن و دیگر رشتهها هم شاهد افت بودهایم. این اتفاق، در سالیان گذشته نمیافتاد. نویسندههای مستعدی داشتیم که در این حوزه تلاش زیادی میکردند اما به مرور از دغدغه نویسندگان کم شد و به این روز افتادیم.»
این نویسنده اوضاع اقتصادی را کاملا بر این بحث موثر میداند و میگوید: «مسائل اقتصادی بر روی فرهنگ تاثیرگذار است. اگر کتاب ارزان باشد و خانواده بتواند این کالای فرهنگی را در سبد کالای خود بگنجاند، شاهد اوضاع بهتری خواهیم بود. اما وقتی مردم نتوانند کتاب بخرند، حتی اگر بچه ها علاقهمند باشند، باز نمیشود امیدوار بود.»
پدرامی به نسل خودش اشاره میکند که کودکان آن نسل هر کتابی اعم از فلسفی و مذهبی و داستانی به دستشان میرسید میخواندند: «در نسل حاضر عدهی زیادی از کودکان و نوجوانان اصلا به دنبال مطالعه نیستند. راحتطلبی آن قدر زیاد شده که هر چه بخواهند را سریع از اینترنت جستجو میکنند و حوصلهی پژوهش و تحقیق ندارند.»
در حوزه ادبیات کودک و نوجوان، با پول میشود نویسنده شد!
پای درددل نویسندههای حوزه کودک و نوجوان که مینشینی، دل پردردی دارند؛ از وضعیت اسف بار تیراژ و قیمتهای بالای کتاب کودک و نوجوان گرفته تا حقالتالیف های غیرمنطقی و ناامید کننده.
ژیلا احمدی یکی از این نویسندههای دردمند است. میگوید: «امروز میشود با پول، نویسندهی کودک شد. ناشرها به استعداد نویسنده نگاه نمیکنند و فقط برایشان پول مهم شده..»
این نویسنده به رعایتنشدن قانون کپی رایت هم اشارهای میکند و میگوید: «ادبیات کودک ما رو به زوال است و من پیشرفت و ترقی در آن نمیبینم. کارهای خوب ما را در حال حاضر خارجی ها ترجمه میکنند بدون این که حقی به مولف تعلق بگیرد.»
پدرامی هم ضمن گله از وضع موجود، حمایت دولت از نویسندهها را مهم و تاثیرگذار ارزیابی میکند و میگوید:«اگر نویسنده بیمه و حقوق درست و حساب شدهای داشته باشد، و یا حمایتهای معنوی مثل برگزاری گردهماییهای خاص صورت پذیرد، در بهبود شرایط موثر خواهد بود.»
چه باید کرد؟
احمدی برای مقابله راهکاری هم ارائه میدهد و می گوید: «ما باید ادبیات کودک را جهانی کنیم. یعنی یک کودک وقتی کتاب را میخواند، هم اینترنت را در آن ببیند هم ماهواره را. همهی آن جذابیت ها که در این وسایل وجود دارد اگر در کتاب هم باشد، چرا کودک به دنبال چیز دیگری برود؟»
او به یکی از داستانهایش اشاره میکند به نام سیندربلا. میگوید:«وقتی داستان سیندربلا را نوشتم و برای بچهها خواندم، بچه ها به من میگفتند ما سیندربلا را بیشتر از سیندرلا دوست داریم. این نشان میدهد که اگر ما جهانی فکر کنیم، می توانیم جذابیتهایی را در ادبیات و در کتاب کودک به وجود آوریم.»
پدرامی معتقد است که نویسندگان مستعد و دغدغهمند باید تلاش خود را بیشتر کنند و اقداماتی از قبیل برگزاری کارگاههای کتابخوانی در مدارس انجام بدهند تا کمی حال ادبیات کودک و نوجوان بهتر شود.
تجلی اما راهکار جالبتری دارد. میگوید اگر الان تکنولوژی با زندگی کودک و نوجوان عجین شده، چرا در داستانها از این فناوریها استفاده نکنیم؟ میگوید وقتی بچهها با مفاهیمی مثل چتکردن و اس ام اس زدن آشنا هستند، باید از همین مفاهیم برای انتقال پیاممان در داستان استفاده کنیم.»
این نویسنده معتقد است که اگر الان بچهها به کامپیوتر و اینترنت رغبت دارند، شاید بشود از طریق همین اینترنت و وسایل ارتباط جمعی آنها را به کتاب جذب کرد: «شاید بتوان با تاسیس سایت های معرفی کتاب که جذابیتهای کودکانه هم داشته باشند، کودک و نوجوان را به کتابخوانی علاقهمند کرد.»
ژیلا احمدی همچنین در این باره میگوید: « نویسنده باید زبان کودک را بشناسد و درک کند. از قدیم گفتهاند چون که با کودک سر و کارت فتاد/ پس زبان کودکی باید گشاد.
کودک با زبان بزرگسال، با داستانهایی که مربوط به سن خودش نیست نمیتواند ارتباط برقرار کند. اگر بخواهیم به ادبیات کودک و نوجوان رونق بدهیم باید استعدادمحور باشیم تا شخصیت محور. »
احمدی معتقد است:« بهترین راه فرهنگسازی است. از کودکی باید بچه را با کتاب آشنا کرد. کم کم و به مرور زمان تبدیل به عادت می شود.»
این نویسنده ادامه میدهد:« خود من از دو سه سالگی کتاب را جلوی دخترم میگذاشتم تا ورق بزند و وقتی به سن خواندن رسید، عضو کتابخانهاش کردم. همین کار باعث شد که کتاب خواندن برایش عادت شود.»
پدرامی میگوید باید پدر و مادرها را آگاه کرد که بدانند چطور غیرمستقیم کودکشان را کتابخوان کنند:« وقتی پدر و مادری میبیند که وقت کودکش دارد به بطالت میگذرد و عمر خود را پای کامپیوتر و یا به تنبلی و خواب میگذراند، باید از فرصت استفاده کند و جایگزین مناسبی مثل کتاب را به کودک پیشنهاد دهد. مثلا میشود شبها یک ساعت خاص را برای مطالعهی گروهی اختصاص داد و پدر و مادر همراه با کودک و نوجوانشان، به طور گروهی کتاب بخوانند. این روش از تذکر مستقیم و نصیحت کردن به مراتب موثرتر است.»
او تاکید میکند که این فرهنگسازی باید از خود پدر و مادرها شروع شود: «کودک وقتی ببیند پدر و مادر او را تشویق به کتابخوانی میکنند اما خودشان کتاب نمیخوانند، میگوید اگر کتاب خوب است پس چرا بزرگترهای من آن را انتخاب نکردهاند؟»
این نویسنده راهکارهای دیگری مثل برگزاری کارگاه ها و استفاده از بازی، خلاقیت و نمایش و همچنین برگزاری مسابقات کتابخوانی در مدارس را در علاقهمند کردن کودک به کتاب موثر می داند.
اگر پایهی فرهنگ یک ملت را کتاب و کتابخوانی بدانیم و اگر آیندهسازان فردای کشور کودکان امروز باشند، اهمیت توجه به ادبیات کودک و نوجوان صدچندان میشود.
برنامهریزی دولت و برنامهریزان کلان فرهنگی از یک طرف و توجه خانوادهها به مسئله مطالعه آن هم در سنین کودکی از طرف دیگر میتواند تنها راهکار برای بهبود اوضاع فعلی تلقی شود تا مبادا دود سهلانگاری امروز، فردا در چشم خودمان و بچههایمان که آیندهسازان ایرانمان هستند و حتی نسلهای بعد و بعدتر برود.
/انتهای متن/