ایرانیانِ شیعه امام علی و آل او
آیا ایرانیان به زور صفویه شیعه شدند؟ آثار ادبی بزرگی چون شاهنامه، که همه می شناسیمش ونیز “علی نامه”، که کمتر شناخته شده است، این اتهام را از ملت بزرگ ایران برطرف می کند.
سرویس فرهنگی به دخت؛ انوشه میر مرعشی/
تاریخ نگاران فراماسونر و مستشرقین اروپایی تمام سعی خود را کردند که برای ایرانیان این دروغ تاریخی را جا بیاندازند که مذهب تشیع از دوره صفویه در ایران فراگیر شد و ایرانیان با زور و شمشیر پادشاهان صفوی شیعه شده اند…
این درحالی بود که از صدر اسلام، محبت به خاندان پیامبر-صلی الله علیه و آله- در قلوب مردم ایران بود و در شهرها و روستاهای مناطق مختلف کشور از جمله طبرستان، منطقه اورامانات، ری و مرکز کشور ایران شیعیان و علویان بسیاری زندگی می کردند. اما در سه قرن ابتدایی تاریخ اسلام با تلاش بسیاری از علما همچون «شیخ کلینی» – صاحب اصول و فروع کافی که اصالتا اهل ورامین بود- ، و… تفکر شیعه در ایران گسترش بسیاری یافت؛ تاجایی که حکیم بزرگی چون ناصرخسرو قبادیانی در جریان سفر حجش شیعه شد و یا شاعران و علمای بزرگی در قرن چهارم هجری قمری از شیعه بودن خود دفاع می کردند.
یکی از این حکما و شاعران ابوالقاسم فردوسی بود. فردوسی در خانواده ای متولد شده بود، که هم شیعه و محبّ اهل البیت بودند و هم به اصالت قومی و ملی خود اهمیت زیادی می دادند و برای همین حکیم ابوالقاسم فردوسی هم از کودکی با داستانهایی که پدر و پدربزرگش درباره پهلوانان و نیکوکاران ایرانی دوره کیانیان، تعریف می کردند، بزرگ شده بود. پس عجیب هم نبوده و نیست که شاهنامه او مخلوطی از عقاید شیعی و افتخار به کشور و مردمش باشد. مانند این ابیات:
منآم بنـــدۀ اهل بیـت نبــــــی ستــایندۀ خاک پـای وصــی
برین زادم و هم برین بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم
و البته به خاطر سرودن اینچنین اشعاری هم بود که سلطان محمود غزنوی از شاهنامه او استقبال نکرد و واعظ ناصبی شهر هم به دلیل شیعه بودن وی، بعد از وفاتش اجازه دفن فردوسی را در قبرستان شهر نداد و بستگانش مجبور شدند او را در باغ خودش به خاک بسپارند….[1]
در واقع می توان گفت که در آن زمان بدنه غیر شیعه و علوی مردم ایران، که بیشترشان هم شافعی و یا حنفی بودند، علاقه ویژه ای به دوازده امام معصوم داشتند، ولی به دلیل فضای پرخفقان حکومت عباسیان و نیز برخورد پادشاهان وابسته به خلفای عباسی بغداد، رسما اعتقادات خود را بیان نمی کردند و به نوعی تقیه داشتند. گرچه در همان دوران هم افرادی پیدا می شدند که به عیان عقاید شیعی خود را بیان و تبلیغ می کردند.
به طور مثال چند دهه بعد از وفات فردوسی شاعری به نام «ربیع خراسانی» منظومه ای دوازده هزار بیتی به زبان فارسی سرود که آن را «علی نامه» نامید:
و این قصه را این سراینده مَرد ز مهر دل خود “علی نامه” کرد
ربیع خراسانی در منظومه حماسی خود با تبیین مقام ولایت مطلقه علوی، به زندگی امام علی –علیه السلام- پرداخته و سپس در دوازده مجلس ماجراهای جنگ جمل، صفین و نهروان را سروده است. این شاعر حتی دشمن مرتضی علی را آشکارا دشمن پیغمبر- صلی الله علیه و آله وسلم- نامیده و چنین سروده است که:
اگر با خیانت ببـــودی علـی نخواندیش یزدان ولـیّ وفـی
همیـدون که بـاختیار خــدای شب و روز بُد پیشکار خدای
کسی کو خلاف آورد اندرین بُود دشمـن مصطفـای امیـن[2]
و به این ترتیب بعد از حمله مغولها به ایران، و با سقوط حکومت عباسیان، علمای بزرگ شیعه همچون «خواجه نصیرالدین طوسی»، «علامه حلّی»، «قطب الدین شیرازی» و… با جهادی بی وقفه و تحمل سالهای طولانی تبعید و زندان و سختی های بسیار، توانستند در نهایت جانشینان چنگیزخان مغول در ایران را شیعه کنند و مردم هم فرصت کردند عقاید واقعی خود را درباره حبّ اهل البیت پیامبر و چهارده معصوم به عیان بیان کنند[3].
به این شکل بود که فضا برای روی کار آمدن حکومت شیعی صفویه فراهم شد.
[1] -برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به کتاب «بحثی در ایمان و آرمان فردوسی» -بوسه بر خاک پی حیدر-، نوشته حجت السلام علی ابوالحسنی منذر، نشر عبرت
[2] -دایرة المعارف تشیع، جلد یازدهم، نشر شهید سعید محبی، تهران 1384.ش، ص 450و451
[3] -مفاخر اسلام، جلد چهارم، نوشته علی دوانی، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول 1364.ش، بخش خواجه نصیرالدین طوسی، ص 84 تا98
/انتهای متن/