زنان مصري دست به كارهاي بزرگي مي زنند

استشهاد حسن البنا، دختر بنيانگذار اخوان المسلمين در گفت وگو با نشریه الوطن از اوضاع نابسامان زنان مصری گفت.

0

سرویس اجتماعی به دخت/ 

در مورد استشهاد مي گويند مادرش زماني كه او را حامله بود، بيماري قلبي داشت و به همين دليل چيزي نمانده بود كه او را به توصيه پزشكان سقط كنند. روزي كه قرار بود او سقط شود خبر كشته شدن حسن البنا، بنيانگذار جماعت اخوان المسلمين آمد. عمل سقط جنين به تعويق افتاد و كودك زنده ماند تا در زمان موعود متولد شود. به دليل همزماني اين تولد با آن مرگ نامش را “‌استشهاد” به معناي شهادت گذاشتند. در دوران رژيم گذشته رنج ها و مرارت هاي فراواني كشيد. اما با پيروزي انقلاب مصر و به قدرت رسيدن اخواني ها او نيز ارج يافت و به شدت سرش شلوغ شد. استشهاد كه همچنان به شيوه اي اصولي از مواضع اخوان دفاع مي كند درعين حال انتقادهايي هم دارد. در اين مصاحبه دکتر استشهاد حسن البنا خاطرات زندگي و ديدگاه هايش مي گويد.

***

به نظر شما اخوان المسلمين هنوز هم بر همان شيوه اي حركت مي كند كه پدرشما در سال 1928آن را  بنيان گذاشت؟

* اعضاي اين گروه برهمان شيوه عمل مي كنند. اما در دوران رژيم گذشته ملاحظاتي امنيتي وجود داشت و اجازه نمي داد كه خانواده ها گرد هم جمع شوند. منظور از خانواده ها دراين جا خانواده اعضاي اخوان است كه دور هم جمع مي شدند و مسايلي را به بحث و بررسي مي گذاشتند. هدف از اين نشست ها يكي آشنايي باهم بود و ديگري بحث و بررسي مشكلات و سوم قرائت قرآن كريم و گفت وگو درباره مسايل فقهي و شرعي.

اختلاف بين شخصيت حسن البنا و اعضاي اين گروه را چگونه تفسير مي كنيد؟

* اين اختلافي طبيعي است. زيرا هر انساني داراي شخصيتي است و نمي توانم هيچ كس را به او تشبيه كنم. ريشه اين اختلافات به دليل پيشرفت تحولات و تغيير خواسته ها و مطالبات زندگي برمي گردد كه هر روز درحال تكامل است. شيوه اصلي گروه اخوان المسلمين اجراي شريعت اسلامي بوده است و بايد همين روش ادامه يابد چون همه بر آن توافق نظر دارند.

شما در دوران رژيم گذشته رنج هاي فراواني را متحمل شديد. چه نظامي به نظر شما بدترين بود؟

* همه رژيم هاي گذشته به ما ستم كردند. از زمان جمال عبدالناصر گرفته تا انورسادات و تا حسني مبارك. همه بدون استثنا به خانواده هاي اخواني از جمله خانواده ما فشار مي آوردند. خانواده ما چون متعلق به بنيانگذار اين حركت بود بيشتر از ديگران درمعرض اين فشارها قرار داشت. براي همين ما از انجام بسياري از كارها محروم بوديم. نمي توانستيم به درستي درس مان را ادامه دهيم. مادرم بيماري قلبي داشت و مقدماتي را فراهم كرديم تا او را به خارج اعزام كنيم اما وقتي تمام كارهايش آماده شد تا به سوييس برود گفتند او ممنوع الخروج است. حتي وقتي مادرم مي خواست به عربستان برود دولت مخالفت مي كرد و بعد روزنامه هاي سعودي افشاگري كردند تا او توانست به اين كشور سفر كند. خواهرم تا سال 1954 درخارج بود و اجازه ورود به مصر را نداشت. ما نمي توانستيم به خارج برويم. برادر بزرگم سيف الاسلام كه وكيل بود نمي توانست دفتر وكالت داشته باشد يا به صورت طبيعي كارش را انجام دهد. نيروهاي امنيتي هميشه ما را تحت تعقيب قرار مي دادند و ما نمي توانستيم با اعضاي گروه اخوان تماس داشته باشيم و….

آيا انتظار داشتيد كه روزي اخوان المسلمين به قدرت برسد؟

* پدرم در مقاله اي در مجله « آخرساعه »‌ سال 1946 نوشته بود كه اخوان المسلمين هيچ تلاشي نمي كند تا قدرت را به دست آورد اما اگر به حكومت رسيد طبق شريعت اسلامي حكومت خواهد كرد. هر اخواني كه به قدرت برسد شريعت اسلامي را اجرا خواهد كرد و ما همه از او پشتيباني مي كنيم. مهم ترين دلمشغولي پدرم دولت يا قدرت نبود بلكه زهد و تقوا بود. در اوج گرما همه به اسكندريه مي رفتند اما پدرم به مصر عليا مي رفت. هميشه قطار درجه دوم سوار مي شد. اين زهد و ساده زيستي روشي بود كه او از پيامبر اسلام فراگرفته بود. تمام آرزويي كه اخوان داشت و دارد اين است كه كشور اصلاح شود. آنها وظيفه خود مي دانستند كه فساد و خرابي ها را اصلاح كنند.

آيا به دليل فشارها ارتباط خودتان را با اين گروه قطع كرديد؟

* خير رابطه ما استمرار داشت. يك بار يكي از اعضاي اخوان به ديدار ما آمده بود. پدرم از اين ديدار خيلي خوشحال بود. گرچه او يك فرد عادي بود اما فرهنگ بالايي داشت و مثل يك كارشناس خبره درباره مسايل سياسي حرف مي زد. اخوان همين طور بود و كاري مي كرد كه يك كارگر عادي هم شناخت و درك بالايي داشته باشد. ساختمان قديم اخوان را كه پدرم تاسيس كرده بود مصادره كردند و در اختيار نيروهاي پليس گذاشتند. الان مي خواهيم كه اين ساختمان را برگردانيم. من درآن زمان پنج ساله بودم كه اين ساختمان را آتش زدند. هرگز اين صحنه ها را از ياد نمي برم.

اينكه مرسي هر هفته در نماز حاضر مي شود يك عمل تبليغاتي نيست؟‌ آيا پدرشما خواستار اين چيزها بود؟

* البته ما نديده بوديم كه رييس جمهوري در نماز جماعت شركت كند يا نماز را به وقتش بخواهند. براي همين اين رفتارها عجيب است. توجه رييس جمهور به مساله نماز امري طبيعي است. گمان نمي كنم كه اين كار تبليغاتي باشد و او بخواهد از اين مساله بهره برداري سياسي كند. او و همسر و فرزندانش همه قرآن را از حفظ هستند. مرسي در دانشگاه الزقازيق به دختر من درس داده است. او مثل استادهايي نيست كه همه فكر و ذكرشان فروش كتاب هايشان است.

درباره نقاط منفي حركت اخوان چه مي گوييد؟

* اخوان هم خطاهايي مرتكب شده اند و اين امري طبيعي است. همه ما بشر هستيم و خطا مي كنيم. منتها اين مهم است كه وقتي شما اشتباه مي كنيد برگرديد و اشتباه خود را تصحيح كنيد. براي مثال اخواني ها يك بار مي خواستند تظاهراتي را به نام «كشف الحساب» ‌برگزار كنند. اين كار غلطي بود و بعد پشيمان شدند. دكتر مرسي هم همين طور است.  دست به كارهايي مي زند و بعد وقتي اشتباه بود آن را تصحيح مي كند.

وقتي مرسي پيروز شد چه حسي داشتيد؟

* خيلي خوشحال شدم و در همان حال نگران هم بودم. اين موضوع مرا به ياد مقاله اي از پدرم انداخت كه نوشته بود « شما خوشحاليد و من نگران ». وقتي خبر موفقيت مرسي را شنيدم دقيقا اين جمله در ذهنم نقش بست. پيروزي او يك مسووليت و امانت بردوش گروه اخوان است. به اعتقاد من از اين هم فراتر و يك روز حساب در نزد خداوند است. از اين مسووليت مي ترسيدم. بخصوص اينكه كشور ما به لحاظ سياسي و اقتصادي و اجتماعي كاملا از هم پاشيده است.

آيا به آينده خوش بين هستيد؟

* انقلاب مصر خيلي زود پيروز شد. چنان سريع كه ما هرگز تصورش را نمي كرديم. البته احساس مي كرديم كه دارد اتفاقاتي مي افتد ولي هرگز باورمان نمي شد كه اين تغييرات به اين سرعت اتفاق بيفتد. الان يك حالت نوميدي و سرخوردگي وجود دارد. دليل اين سرخوردگي سرعت پيروزي انقلاب است. تصورش را بكنيد افرادي از 60 سال پيش دايم به زندان مي رفتند و مي آمدند. بعد ناگهان درها بازشده و آنها  به قدرت مي رسند. اين براي همه غافلگير كننده بود.

آيا شما از جايي كمكي هم دريافت مي كنيد؟

* ما تاكنون كمكي دريافت نكرده ايم. هرگز از كشورهاي عرب كمكي دريافت نكرديم. بارها به ما پيشنهادات وسوسه كننده اي شد ولي ما نپذيرفتيم. همين طور خارج شدن از مصر و اقامت در كشور هاي ديگر را هم نپذيرفتيم. البته مسافرت مي كنيم كه يا براي درس يا كار است. مادرم از خانواده ثروتمندي بود و همين مساله به ما كمك مي كرد تا بعد از مرگ پدر بتوانيم زندگي مان را سروسامان دهيم. مادربزرگم بخش مهمي از ميراث خودش را به مادرم داد چون مادرم شوهرش شهيد شده بود. درآمدهاي مالي ما بيشتر از سوي همين مادربزرگ تامين مي شد نه ازجايي ديگر.

مادر شما از رسالت پدر و كارهايي كه مي كرد راضي بود؟

* پدرم پيوسته تلاش مي كرد ما را براساس عشق به ايمان پرورش دهد. مادر هم همين كار را مي كرد. انگار پدر همچنان زنده بود. وقتي يكي از اعضاي اخوان به خانه ما مي آمد براي ما آن شب عيد بود. مادرم از اين بابت نسبت به راهي كه پدر انتخاب كرده بود اطمينان خاطر داشت و كاملا به آن ايمان و عشق مي ورزيد. يادم مي آيد روز عيد قربان برادر بزرگم رفت تا گوسفندي براي قرباني بخرد. ما خوشحال بوديم كه الان گوسفند مي خرد. اما او بعد از مدتي بدون گوسفند آمد. وقتي دليل آن را پرسيديم گفت به يكي از اعضاي اخوان برخورد كردم و چون نياز به پول داشت پول گوسفند را به او بخشيدم. مادرم او را تحسين كرد و گفت «خيلي كار خوبي كردي». بحمدالله مادر ما را با همان شيوه اي تربيت كرد كه پدر مي خواست. يك بار ما داشتيم تلويزيون نگاه مي كرديم. مادر از جلوي اتاق ما رد شد و ديد كه ما داريم تلويزيون نگاه مي كنيم. آن زمان تازه تلويزيون آمده بود و ما شيفته آن بوديم . مادر مخالفتي نكرد اما يك جمله گفت كه براي ما خيلي مهم بود. گفت: «مراقب باشيد شما را از ياد خدا غافل نكند»‌. نگفت تلويزيون را خاموش كنيد يا چه و چه. ما خودمان بلند شديم و تلويزيون را خاموش كرديم.

آيا از شما و خواهران نمي خواست كه حجاب داشته باشيد؟

* هرگز. ولي من و خواهران، خودمان حجاب را انتخاب كرديم. وقتي من دبستان درس مي خواندم مصر دوران اوج ليبراليسم خود را تجربه مي كرد. در اين مدارس حجاب وجود نداشت ولي من محجبه بودم. يك بار مدير مدرسه جلوي دانش آموزان از من خواست تا حجابم را بردارم. ولي من نپذيرفتم و به او گفتم كه خدا از دست من عصباني مي شود. يكي از معلمان كه از اعضاي اخوان بود به مدير گفت اين دختر حسن البناست و هرگز حجابش را برنمي دارد. فشارها به خاطر حجاب زياد بود. بخصوص در كوچه و خيابان كه كودكان سعي مي كردند حجاب را از سر ما بردارند يا برخي جوانان كه لباس هاي ما را مسخره مي كردند و مي گفتند عباي پدرش را پوشيده است. با اين حال ما به كار خودمان ادامه مي داديم و از اين ها واهمه اي نداشتيم.

چرا برادر شما سيف الاسلام همان راه پدر را ادامه نداد؟

* شرايط اجازه نمي داد. فشارهاي امنيتي فرصتي دراختيار او نمي گذاشت. يك بار او مي خواست اتومبيلي را بخرد چون مادرم بايد پيوسته دكتر مي رفت و ما به اتومبيل نياز مبرمي داشتيم. از زماني كه ماشين خريديم نيروهاي امنيتي همه جا برادرم را كنترل مي كردند. حتي او را بازداشت كرده و درنهايت به شكلي عجيب و غريبي ماشين را از او گرفتند. من آن موقع دبيرستان درس مي خواندم. زماني بود كه سيد قطب ( رحمه الله ) اعدام شد و من خيلي ناراحت بودم. يادم مي آيد در مدرسه جايي  اعتراض كردم كه چرا او را كشتند و اين كار غير قانوني بوده است. شب نيروهاي امنيتي آمدند و برادرم را دستگير كردند. برادر هميشه ما را تشويق مي كرد كه برخوردهاي خوب داشته باشيم. او از پدرم بسيار نقل مي كرد و براي من جالب بود. چون من وقتي پدرم به شهادت رسيد در این دنیا نبودم.

به نظر شما زنان در داخل جماعت اخوان المسلمين نقش سياسي خوبي دارند؟

* زنان در جماعت اخوان المسلمين با تمام قوا تلاش خود كار مي كنند به طوري كه هيچ وقت اضافي برايشان نمي ماند. الان با پيروزي هايي كه به دست آمده فرصت كاري آنها چند برابر شده است. براي مثال اين گروه از من هركاري بخواهد ازجمله خدمات يا چيزهاي ديگر پاسخ مثبت مي دهم. زنان مصري الان دست به كارهاي بزرگي مي زنند.

آيا كلا از وضع زنان مصر راضي هستيد؟ آيا اعتقاد داريد آنان به حقوق شان دست يافته اند؟

* وضعيت زنان مصر اصلا راضي كننده نيست زيرا به نظر من آنها شايستگي هاي خيلي بيشتري دارند. بخصوص كه زنان متحمل رنج هاي متعددي مي شوند. هم در خانه و هم در جامعه. بايد آنها مشاركت بيشتري در حوزه سياسي و اقتصادي داشته باشند. البته زنان مصر فقط كساني نيستند كه در قاهره يا شهرهاي بزرگ زندگي مي كنند. زني كه حقوقش پايمال شده همان كساني هستند كه در روستاهاي دورافتاده زندگي مي كنند. زنان در آنجا به شدت تحقير مي شوند و از همه چيز محروم اند. نه امكان تحصيل براي آنها وجود دارد و نه امكان فعاليت هاي ديگر. بايد به زن از زاويه اين ها نگريست.

مي گويند اخوان المسلمين قدرت را در مصر در انحصار خودش قرار داده است. دراين باره چه مي گوييد؟

* من البته خيلي اين مسايل را دنبال نكرده ام كه ببينم چه كسي آمده يا رفته است. اما اين منطقي نيست كه همه مقامات از بين اخواني ها باشند. زيرا ما بايد در حكومت با ديگران كنار بياييم و با آنها همكاري داشته باشيم. حال چه مسلمان باشند يا مسيحي،‌ عضو اخوان باشند يا نباشند. بهتر است كه ملاك تعيين افراد در مناصب دولتي شايستگي و توانمندي آنها باشد نه وابستگي شان به اين يا آن گروه. چون اين يك مسووليت همگاني است نه مسووليت يك گروه خاص. بايد از اشتباهات گذشته درس بياموزيم و آنها را دوباره تكرار نكنيم.

چون شما دكتراي اقتصاد اسلامي داريد، آيا با اجراي اقتصاد اسلامي مشكلات اقتصادي مصر حل خواهد شد. درباره گرفتن وام هاي خارجي چه مي گوييد. آيا اين ها شرعي و جايز است يا خير؟

* اقتصاد اسلامي مي خواهد مشكلات اقتصادي و مادي نه تنها مصر بلكه همه دنيا را حل كند. موريس اليي برنده جايزه نوبل اقتصاد دريكي از مجلات مطلبي نوشت كه در آن گفته بود « نظام اقتصاد اسلامي در شرايط حاضر بهتر است. دراين اقتصاد بهره ها به 2%مي رسد و اگر غير از اين باشد ربا محسوب مي شود »‌. اما درباره اينكه مي گوييد وام گرفتن درست است يا نه بايد گفت اگر گرفتن آن لازم و ضروري باشد از نظر شرعي حرام نيست. اما اگر بشود چيزهاي ديگري را جايگزين آن كرد حرام خواهد بود. به اعتقاد من ما در مصر جايگزين هايي داريم كه ما را از گرفتن وام هايي نظير بانك جهاني بي نياز مي سازد. ما گرسنه بمانيم بهتر از اين است كه خودمان را تابع و تسليم دولتي ديگر  كنيم. بايد اين تنش هاي سياسي در مصر خاتمه پيدا كرده و اوضاع به ثبات لازم برسد تا شرايط اقتصادي نيز به حالت طبيعي خود برگردد.

منبع: الوطن مصر/ انتهای متن/

درج نظر