نباید از ورود زنان به دانشگاه ها نگران باشیم

“ایراندخت فیاض” برای دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی چهره آشنایی است؛ یک استاد خوشرو و خوش مشرب، این توصیفات یکی از دانشجویان ایشان است.

4

سرویس اجتماعی به دخت/ 

فیاض برای اهالی سیاست هم چندان غریبه نیست، چه اینکه کاندیداتوری او در انتخابات مجلس نهم عاملی است برای آشنایی این قشر با رئیس سابق دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی.خبرگزاری دانشجو با او در مورد ورود سیل آسا دختران به دانشگاه  گفت و گویی داشته است:

 – با توجه به اینکه طی سالهای اخیر تعداد دانشجویان زن مخصوصاً در مقطع کارشناسی خیلی بیشتر شده است، ارزیابی شما از وضعیت تحصیلی زنان چیست و آن را از لحاظ کمی و کیفی چطور می­بینید؟

فیاض: با توجه به اینکه بنده عضو هیئت علمی هستم و با جامعه دانشگاهی سروکار دارم، اینکه طی سالهای اخیر تعداد دانشجویان خانم در بخش­های مختلف و از جمله تحصیلات تکمیلی بطور خاص افزایش یافته، هیچ شکی نیست.

از بابت کمیت بنده وارد بحث آسیب­شناسی نمی­شوم، اما بطور کلی تعداد دانشجویان خانم در دانشگاه­ها بیش از سابق است و گاهی درصد حضور خانم­های کلاس (حداقل در دانشگاه ما) 80 به 20 می­باشد و این وضعیت در بسیاری از رشته­های تحصیلات تکمیلی دیده می­شود و فقط در مقطع دکتری تعداد یا معادل است و یا وزنه به نفع آقایان می­باشد، اما در سایر مقاطع تحصیلات تکمیلی مثل کارشناسی و کارشناسی ارشد عمدتاً وضع به نفع خانم­هاست.

علت امر این می­باشد که در کشور ما تحصیلات با شغل عجین شده است؛ یعنی زمانی علم ارزش ماهوی دارد و اما گاهی بصورت پلکانی برای کسب شغل و درآمدزایی درمی­آید. در کشور ما عمدتاً به این صورت است که دسترسی به ثروت و قدرت از طریق علم حاصل می­شود، به همین دلیل مردم از طبقات متوسط و یا متوسط پایین در جهت کسب شغل به مراکز علمی روی می­آورند.

طی سالهای اخیر در کشور ما علم کارکرد و کنش خود را از دست داده و لزوماً هرکسی که به دانشگاه رفت و مدرک گرفت، نمی­تواند در بازار کار جذب شود و اشتغال­زایی و درآمدزایی داشته باشد، بنابراین گرایش مردان ما به تحصیل بسیار کم شده؛ چون علم، ماهیت و کارکرد خودش را از دست داده است.

در بسیاری از کشورهای جهان علم لزوماً ماهیت اشتغال­زایی و تولید ثروت ندارد، گرچه خود علم تولید ثروت می­کند؛ چون تبدیل به فناوری شده و فناوری نیز تبدیل به ثروت می­شود و ثروت به دنبال خود رفاه اجتماعی می­آورد، اما اینگونه نیست که فرد به دانشگاه برود تا فقط شغل بوجود بیاید و مدرکی بگیرد که با آن کار کند.

در کشورهای دیگر افراد تا سطح آموزش­های عمومی ادامه تحصیل می­دهند، اما مطالبه چندان جدی برای آموزش عالی وجود ندارد و در همان سطح آموزش عمومی هم مهارت های لازم برای زندگی شغلی و اجتماعی به فرد داده می­شود، اما در فضای علمی کشور ما تا بخش آموزش عمومی، مهارتی در زمینه اجتماعی، سازمانی، شغلی و حتی در زمینه شخصی به فرد داده نمی­شود و وقتی از چرخه آموزش عمومی خارج می­شود چیزی بلد نبوده و فقط ذهنش سرشار از اطلاعاتی است که بسیاری از آنها هیچ استفاده­ای برای او ندارد و نمی­داند کاربری این اطلاعات کجاست.

بنابراین حتماً بایستی وارد چرخه آموزش تخصصی شده تا بتواند آینده شغلی و زندگی­اش را تأمین کند، بنابراین علت اینکه مردان ما کمتر وارد مراکز آموزش عالی می­شوند و در دوره های نیمه تخصصی شرکت می­کنند این است که امیدوار به شغل آینده نیستند، اما در دوره تحصیلات تکمیلی بخصوص دکتری به دلیل اینکه مراحل تحصیلی را طی کرده و تقریباً ثبات شغلی پیدا کرده­اند، هرچه مهارت او تخصصی­تر و دقیق­تر شود در شغل او توسعه کیفی حاصل خواهد شد، بنابراین آقایان می­خواهند که حتماً از مقطع ارشد به دکتری بیایند و تعداد متقاضیان دکتری برای آنها زیاد است؛ چون از مرحله اکتساب شغل عبور کرده­اند.

اما در مورد بحث کیفی که بحث انگیزشی است و اینکه چرا تعداد خانم­ها بیشتر بوده و تعداد آقایان در مقاطعی کمتر؟ علت امر این است که خانم­ها به مفهوم علم و ارزش ذاتی و توسعه انسانی آن توجه می­کنند و ملاک اصلی آنها این نیست که شغلی پیدا کرده و درآمدی از آن طریق کسب کنند و حتی اگر در محیط خانه و یا اجتماع آن دانش را لازم داشته باشند، آن را دنبال می­کنند.

بنابراین خانم­ها بیشتر از جهت مسائل انگیزشی و تمایل و توسعه فردی به دنبال علم می روند و به همین دلیل الان در بخش نیمه­ تخصصی دانشگاه­ها تعداد متقاضیان زن خیلی بیشتر است، اما از جهت کیفی علمی، بنده خودم در دانشگاه­های مختلف و حداقل در دانشگاه­های تهران شاهد هستم که در مقاطع نیمه تخصصی تا آغاز تحصیلات تکمیلی تلاش دانشجویان خانم و نه توانمندی آنها، خیلی بیشتر از دانشجویان آقاست.

یعنی آنها به دنبال این می­روند که حتماً textها (متن­ها) را بگیرند و آن را مطالعه کنند، تکلیف زیادتر کلاسی را نکته مثبتی می­دانند، نسبت به استادشان نگرش مثبتی­تری داشته و هر چه استاد سختگیرتر باشد، مقبولیت بیشتری نزد دانشجوی خانم دارد، اما آقایان چون فضای بعد از دانشگاه را خالی می­بینند و برای آنها امنیت بعدی وجود ندارد و علم را برای شغل می­خواهند، بنابراین مهارت آن را با انگیزه به دست نمی­آورند؛ مثلاً می گویند در صورت عبور از این مرحله چه فایده­ای نصیب ما خواهد شد؟!

بنابراین از بُعد کیفیت،ارتقا، فهم و دریافت­های علمی، خانم­ها قوی­ترند و در مقاطع نیمه تخصصی و تخصصی معدل­های آنان بالاتر است.

 

بسیاری از متون دانشگاه علم و حتی شبه علم هم نیست


– در مورد «علم بما هو علم» یک سؤالی برای بنده به وجود آمد، آیا آن چیزی که در دانشگاه به دانشجویان خانم و آقا عرضه می­شود، علم است؟

فیاض: بله، این بحث متفاوتی است؛ در حوزه علوم فنی و پزشکی علم، علم است و به مفهوم Science می­باشد و علم به این مفهوم هم مختصات خاص خود و textهای جهانی را داراست و در این موارد شبهه­ای نیست؛ چون به هرحال فیزیک، فیزیک است، ریاضی، ریاضی است، پزشکی، پزشکی است، بنابراین علم به مفهوم فن و مهارت، شرایط علمی خودش را دارد.

اما در حوزه علوم انسانی ما از علم به مفهوم Knowledge بحث می­کنیم و آن را به معنی مطلق دانش بشری مفید می­دانیم، تفکر دینی به قید «مفید» بسیار تأکید دارد، مانند «أَلّلهُمَّ ارزُقنا عِلمَ نافِع». اگر ما نافع بودن علم را در حوزه علوم انسانی وارد کنیم، سؤال مطرح می­شود که آیا علم در دانشگاه علم است؟

خیر، بسیاری از آنها علم و حتی شبه علم هم نیست. آن علوم با اقتضائات و شرایط ما همخوانی ندارد و ذهن ما پر از اطلاعات غیرقابل استفاده است. این اطلاعات یا منسوخ است و یا کاربری ندارد؛ یعنی اطلاعات در فضای علمی خاصیت Functionalist را ندارد و من آن را بفهمم و یا نفهمم فرقی به حال من نمی­کند.

اگر ما علم را در حوزه علوم انسانی به این مفهوم بگیریم به جهت فردی و یا اجتماعی باید نافع باشد. در این حوزه بسیاری از اطلاعات ما منسوخ و textها قدیمی است و بسیاری از اطلاعات به جامعه و فرهنگ ما مربوط نمی­شود و با اقتضائات ما همخوانی ندارد.

بنده به خاطر می­آورم در دهه 60 که روانشناسی نوجوان می­خواندیم، استاد (که خودش تازه از آمریکا آمده بود) کتاب­هایی را بعنوان textهای دانشگاهی به ما معرفی کرد که همه به نوجوانی در غرب مربوط می­شد و ارتباطات دختر و پسر و نیازهای آنان و پاسخ­های نیازها را توضیح می­داد و واقعاً فارغ از فرهنگ ایرانی و اسلامی (به کلی هیچ چیزی از اسلام در آن نبود) بود و با هنجارهای ایرانی فاصله داشت و اصلاً شرم­های اخلاقی اجتماعی اجازه نمی داد که دانشجویان حتی برای امتحان پایان ترم کتاب را بخوانند.

این کتاب نه تنها نافع و علم نیست، بلکه ضدعلم و ضد یک دانش مفید است. آن کتاب را اگر کسی می­خواند، عمرش را تلف کرده بود. اخیراً آیت الله جوادی آملی فرمایش بسیار خوبی داشتند که «منظور از اسلامی کردن دانشگاه، تفکیک جنسیتی نیست، بلکه منظور از اسلامی کردن دانشگاه، اسلامی کردن دانش است.»

وقتی دانشی که در حوزه علوم انسانی جهان­بینی و طرز تفکر را به وجود می­آورد اصلاح و اسلامی شد و باورها، نگرش­ها و طرز تفکر دینی شد، بطور اتوماتیک از این طرز تفکر دین مدار، رفتار دین­مدار صادر می­شود. وقتی فرد باور داشته باشد که خدا او را می­بینید، پس باور می­کند که در محضر خدا بایستی مؤدب بود.

بنابراین باید باور به وجود بیاید و این باور را نظام فکری می­سازد و بعد رفتار ضددین از او سرنمی­زند و فرد کمتر دچار معصیت و گناه می­شود و سپس تمام رفتارهایش را براساس این باور تنظیم خواهد نمود.

اسلامی شدن دانشگاه به زنان جهت می دهد

– نسبت اسلامی شدن علوم با ورود زنان به دانشگاه و فرصت ها و تهدید های این ورود چیست؟

فیاض: یکی از کارهایی که ما باید در حوزه علوم انسانی دانشگاه­ها انجام دهیم، این است که از وارد شدن بیشتر زنان به دانشگاه نترسیم، اتفاقاً این یک فرصت بی­نهایت خوب در حوزه علوم انسانی است که باید از آن استفاده کرد.

اگر در حوزه علوم انسانی دانش ما اسلامی شود، زنانی با باور و نگرش دینی تربیت می کنیم که می­توانند انسان­های رشیدِ بالغِ مؤمنی باشند و این یک فرصت بی­نهایتی برای کشور است.

مقام معظم رهبری نکته بسیار خوبی مطرح فرمودند که در مورد رشته های علوم انسانی خطر وجود دارد. این همه رشته علوم انسانی تولید شده، در حالی که دانش اسلامی آن وجود ندارد. وقتی که دانش اسلامی نباشد هرچه تعداد رشته­های علوم انسانی و دانشجویان این رشته­ها زیادتر باشد؛ یعنی فاصله گرفتن از فرهنگ دینی و خطر بیشتر خواهد بود و هرچه زنان در این حوزه بیشتر مطالعه کنند، خطر بیشتری به همراه دارد.

یعنی در یک طیفی از فرصت و تهدید، نوسان دارد و ما می­توانیم این تهدید را به یک فرصت تبدیل کنیم؛ یعنی یک دانش اسلامی تولید کرده و آن را منتقل کنیم و زنان (حتی اگر هیچ شغلی نداشته باشند) را به عنوان انسان­هایی با طرز تفکر و معرفت دینی­ تربیت کنیم که در فضای زندگی فردی­، نقش مادری، نقش همسری، نقش فرزندی و نقش شهروندی، دین‌مدار هستند و در آن صورت جامعه اصلاح خواهد شد، بنابراین یکی از راه­های مقابله با تهاجم فرهنگی، اسلامی کردن علم است.

– یعنی به نظر شما اگر دانشگاه اسلامی باشد، ورود زنان به این عرصه فرصت بزرگی است ولی در شرایط فعلی تهدید محسوب می­شود؟

فیاض: در حوزه علوم انسانی. ورود زنان در دیگر حوزه­های تخصصی دیگر “علم بما هو علم” نیست بلکه “علم بما هو شغل” است و وقتی زن وارد آن حوزه­ها شد بطور طبیعی به دنبال شغل خواهد بود و بعد همین زن به عنوان مثال باید در رشته مهندسی پتروشیمی با گرایش پالایش فعالیت کند. ما در دانشگاه خودمان گرایش پالایش را داشتیم که می­گفتند برخی خانم­ها با چادر وارد دکل­های نفت با آن ارتفاع زیاد می­شوند.

ما به دو چیز نیاز داریم؛ یکی مدیریت علم است، یعنی ما علم را مدیریت کنیم به این مفهوم که این علم دارای چه اقتضائاتی است و چه نیروهایی باید به این حوزه علمی وارد شوند. اگر ما علم را مدیریت کنیم می­گوییم که مثلاً در رشته مهندسی پتروشیمی با گرایش پتروشیمی یا با گرایش پالایش و مهندسی زمین­شناسی خانم نمی­پذیریم.

از طرف دیگر اسلامی­سازی علم و دانش مطرح است. اگر ما دانش را در حوزه علوم انسانی، اسلامی کنیم درحالیکه آن را مدیریت هم کرده باشیم که به چه کسانی با چه اقتضائاتی نیاز دارد، در آن صورت هیچ تفاوتی ندارد که تعداد زنان و مردان چقدر باشد، چون مدیریت کرده­ایم.

اما الان چون مدیریت علم نداریم بخشی از افراد در حوزه­ها و رشته­هایی از معرفت علمی هستند که نباید باشند و بعد که اینها از فضای دانشگاهی و علمی خارج می­شوند در فضای شغلی و کاری کشور ناهنجاری ایجاد کرده و این امر به فضای خانواده هم تسری پیدا می­کند.

اگر این افراد وارد فضای شغلی نشوند دچار استیصال و احساس ناکارآمدی می­شوند و همین حس آدم را از پا درمی­آورد و در صورتی که بخواهیم این افراد را در رشته­ای که تحصیل کرده­اند به کار بگماریم که آنجا جای آنها نیست، یعنی یک چرخه معیوبی درست شده است. بنابراین دو چیز مورد نیاز است: یکی مدیریت علم و دیگری اسلامی کردن دانش.

 

دانش باید نگرش ساز باشد

– ما در سال­های اخیر شاهد توسعه کمّی دانشگاه­ها بوده­ایم که اخیرا به سمت توسعه کیفی و تغییر سرفصل­ها و تغییر برخی رشته ها و… حرکت هایی صورت گرفته. آیا شما امر توسعه کیفی را که اسلامی­سازی را هم دربرمی­گیرد، در روند ورود زنان به دانشگاه مؤثر می­دانید؟

فیاض: این تغییراتی که در بحث محتوای علم بوجود می­آید می­تواند یک فرصت خوبی را برای کشور ایجاد کند. اگر دانش از نوع جهان‌بینی­ساز و نگرش­ساز باشد خیلی تأثیر دارد و اگر دانش از جنس Science  است که مدیریت می­شود و آن هم مؤثر است.

اما الان یکی از مشکلات کشور ضعفی است که در امر اسلامی­سازی دانش داریم و علت هم این است که ما در زمینه توسعه دانشگاه­ها به اقتضائات اجتماعی و نه به افق پیش­رو پاسخ می­دهیم. اقتضائات اجتماعی ما چیست؟ این است که سیل عظیمی از دانشجویان کارشناسی نیمه‌تخصصی پشت درهای دانشگاه هستند و کاری برای آنها وجود ندارد، بنابراین به تحصیلات تکمیلی روی می­آورند و ما در دانشگاه­ها را باز می­کنیم و استانداردهایمان را ضعیف­تر می­گیریم و این افراد وارد دوره‌های تحصیلات تکمیلی می­شوند و فعلاً بصورت موقت مشکلات اجتماعی حل می­شود.

بعد دوباره این افراد با یک توان تخصصی ضعیف­تر اما درجه بالاتری وارد فضای اجتماعی می­شوند. یعنی درهای دانشگاه تحت فشار نیروهای بیرون اجتماع باز می‌شود و ما هم منفعلانه درها را برای وارد شدن آنها باز می­کنیم. اما اگر همه سیستم­ها کارشان را خوب انجام بدهند و همه افراد دیگر به موازات هم کار کنند، این همه فشار به نظام وارد نمی­شود.

اما در اثر این فشارها کیفیت علم پایین می­آید، مدیریت دانش به حداقل می­رسد، اسلامی­سازی دانش انجام نمی­شود، چون اصلاً وقتی برای این کار باقی نمی­ماند. چه کسی باید مدیریت کند و چه کسی باید به توسعه بومی­سازی و اسلامی­سازی کمک کند؟

همین اساتید دانشگاه هستند که الان نمی­توانند به نیاز دانشجو پاسخ بدهند. این مسائل تنها مربوط به دستگاه­های کشور نیست، چون همه سیستم­ها کارشان را خوب انجام نمی­دهند. همه سیستم­ها باید کارآفرینی کنند، یعنی وزارت کار باید کارش را خوب انجام دهد، وزارت صنایع باید کارش را خوب انجام دهد، صنعت باید نیازش را بگوید، ایران خودرو نیازش را بگوید، و… و دانشگاه­ها باید به اینها پاسخ دهند و اگر دانشگاه‌ها پاسخ ندهند، استیصال صنایع در جذب نیروها باعث برگشتن مجدد آنها می­شود و دقیقاً مثل توپی است که به دیوار می­زنیم و به خودمان برمی­گردد.

یعنی دوباره نظام آموزش عالی کشور در مقطعی دیگر باید به اینها پاسخ بدهد و بنابراین دائماً گرفتار این سیکل خواهیم بود. الان همه مشکلات کشور گردن آموزش عالی افتاده است، چون بازار کار وجود ندارد و برای جوان تنها یک راه وجود دارد و آن هم ادامه تحصیل است. حالا این سیستم چگونه باید پاسخگو باشد؟ یا باید در دانشگاه را ببندد و یا اگر باز کند کیفیت را پایین بیاورد.

«ه»-  در تأیید فرمایشات شما من فکر می­کنم همه تقصیر بر عهده آموزش عالی نیست بلکه آموزش و پرورش هم در این جریان مقصر می­باشد. مشکل ما این است که از ابتدا کودک، نوجوان و جوان را وابسته به دیگران و در نهایت وابسته به دولت تربیت کرده­ایم و نتیجه این می شود که فرد بدون هیچ خلاقیتی و بدون اینکه خودکفا باشد همواره دستش را بر شانه دولت حفظ کرده و تنها از او انتظار شغل و رفاه و… دارد.

فیاض: در خانواده­های ما اقتصاد فرزند وابسته به پدر است و تا زمانی که ازدواج نکند استقلال اقتصادی پیدا نخواهد کرد و بعد از ازدواج هم این رفتار پدرانه تا سطح اجتماعی آورده می­شود و توانایی لازم و چندمهارتی بودن را به او آموزش نمی­دهیم.

یک فرد باید مهارت­های مختلفی داشته باشد تا اگر در جایی نتوانست برود جای دیگری برای او وجود داشته و وقتی انسان دارای مهارت­های مختلفی باشد اعتماد به نفس پیدا می­کند. بنابراین ضعف تربیتی ما در آموزش عمومی و خانواده وجود دارد و در حوزه کار هم دستگاه­های ذیربط که باید مدیریت کار را بر عهده داشته باشند، کارشان را خوب انجام نمی­دهند و در نهایت همه بار آنها روی دوش آموزش عالی کشور می­افتد و الان باز بودن درهای دانشگاه نه تحت اقتصاد اجتماعی است و نه افق 1404.

ما از کدام توانایی سخن می گوییم؟

«ه»- به نظر شما چطور می­شود تحصیلات زنان را با توانایی­های آنان نسبت داد؟ آیا اصلاً می­توان به وسیله دانشگاه آنان را توانمند کرد؟

فیاض: توانمندی­ها باید منطبق با اقتضائات و نیازها و شرایط آنان باشد، یعنی حتی اگر هم توانمند است و استعدادی دارد، باید آن را در جهت اقتضا و نیازها و مأموریت­های آتی او پرورش داده و مدیریت کنیم. بنابراین ما باید دانش را متناسب با جنسیت افراد به آنها آموزش دهیم.

برای نمونه من بعنوان یک زن به یک­سری مهارت­ها احتیاج دارم و دانشجوی هم­کلاسی من بعنوان یک مرد به مهارت­های دیگری. اینکه ما دانشگاه­هایی را به خانم­ها یا آقایان اختصاص بدهیم و فقط تفکیک جنسیتی صورت بگیرد و همان کتاب­هایی را که دانشجوی الزهرا می­خواند دانشجوی علامه هم بخواند درست نیست.

این مسئله به مدیریت علم برمی­گردد. در بحث مدیریت علم، علم باید در سطح فردی متناسب با اقتضائات و نیازها و افق پیش­رو و آینده­نگری و در سطح اجتماعی نیز، باید اقتضائات محلی و منطقه­ای و استانی و همچنین اقتضائات ملی و فراملی درنظر گرفته شود و در آن صورت مدیریت علم صورت گرفته است.

یعنی مثلاً ما در سیستان و بلوچستان به چه رشته­ها و آموزش­هایی متناسب با اقتضائات نیاز داریم. آموزش روانشناسی در دانشگاه زاهدان دارای یک معنایی است و آموزش روانشناسی در کرمانشاه معنای دیگری.

«ه»- آیا می­توان نهادهای واسطی را در جهت مفهوم­سازی از دو لحاظ در این حوزه تعریف کرد که اولاً بحث­های مفهومی و نظری را آنها را برعهده گرفته و به مراجع تصمیم­گیری تزریق کنند و ثانیاً اینها مرجع بشوند و دیگر زنان به دانشگاه نروند و لزوماً افق زنان رفتن به دانشگاه نباشد اما در نهاد و یا NGO خاصی چیزی یاد بگیرند. این یک سؤال چالشی است. آیا می­توان به چنین چیزی فکر کرد؟

فیاض: در یک جاهایی باید گفتمان­هایی درست کنیم مثل دانشگاه برای فرهیختگان و نخبگان، و یک جا و گام واسطی هم باشد که این گفتمان را توده­ای کند. یعنی نیاز به یک حد فاصل است که می­تواند NGOها، رسانه­های جمعی، خطبای نماز جمعه، مساجد، کانون­ها و … باشند.

گفتمان­ها را حتماً نخبگان تولید می­کنند. این گفتمان­ها در سطح نخبگی تولید شود و بعد بعنوان مثال خطبای نماز جمعه، ائمه جماعت مساجد، رسانه­ها، NGOها و … می­توانند حتی در مسائل و اقتضائات زنان و یا کشور تریبون­های بسیار خوبی بشوند و وقتی ما حرف تخصصی را گفتیم تبدیل به یک گفتمان توده­ای خواهد شد.

«ه»- آیا شما تفکیک جنسیتی را در حوزه رشد و تحصیلات زنان مؤثر می­دانید و فکر می­کنید در صورت انجام تفکیک جنسیتی گرایش به تحصیلات و ادامه تحصیل بیشتر می شود و یا مانع آن می گردد؟

فیاض: قبل از انجام هر کاری ابتدا باید بسترسازی صورت بگیرد و با گروه هدف مفاهمه بشود. اگر گروه هدف فهم کرد و مفاهمه مشترک به وجود آمد همسو می­شود.

اگر سیاستگذاری در زمینه برنامه­ای نتواند با گروه هدف و ذی‌نفع و ذیربط و ذی‌علاقه­اش مفاهمه کند، این فاصله باعث بوجود آمدن واکنش دفاعی می­شود و زمانی که واکنش دفاعی وجود داشته باشد، بهترین برنامه هم از بین رفته و عقیم می­شود، چون مفاهمه صورت نگرفته است.

تفکیک جنسیتی می­تواند به عنوان یک متغیر مؤثر باشد اما یک دفعه بصورت چکشی اتفاق افتاد و همین چکشی بودن گروه ذی‌نفع و هدف را قانع نکرد که چرا این کار انجام شد و می­گویند آیا شما به شعور و تدین ما شک داشتید که بین ما فاصله انداختید؟ در واقع افراد اصل قضیه را توهین به خودشان می­دانند و وقتی توهین شد مقاومت صورت می­گیرد و حتی اگر بهترین تفکر هم پشت آن باشد، چون تفکر منتقل نشده عقیم می­ماند. یعنی فاصله بین سیاستگذار و برنامه­ریز با گروه هدف که اجراکننده برنامه است، پر نشده و یک واکنش دفاعی را تولید می­کند.

ما وقتی می­خواهیم عضوی را پیوند بزنیم باید ابتدا تمام شرایط آن مانند درجه حرارت، تب، خون و بسیاری چیزهای دیگر را در آزمایشگاه آزمایش ­کنیم و وقتی سنخیت داشت پیوند را انجام می­دهیم و اگر این سنخیت وجود نداشته باشد آن را قبول نمی­کند و اگر پیوند انجام شود ممکن است علاوه بر از بین رفتن آن اندام، همه پیکر دچار عفونت گردد. منطق تفکیک جنسیتی یک منطق از بالا به پایین بود به همین دلیل واکنش­های دفاعی در مقابل آن خیلی بیشتر از همراهی و همسویی است.

منبع :خبرگزاری دانشجو/ انتهای متن/

نمایش نظرات (4)