آرشیو دسته بندی

داستان

داستان بلند/ مدافع عشق 18

بعد از اتفاقاتی که برای ریحانه افتاد، رفتار علی اکبر با او بهترشده اما نه آن طور که ریحانه دوست دارد. در کافی شاپ هم که ریحانه شاهد است که دوباره علی اکبر ما بین صحبت هایش برای بار دوم از بینی اش خون می آید و این باعث نگرانی اش می شود.
بیشتر بخوانید...

داستان کوتاه/ باید بفهمم

فاطمه دانشور جلیل مسئول بخش داستان سایت به دخت به صورت حرفه­ ای از سال 1389 وارد وادی داستان نویسی شد و دوره ­های داستان نویسی را در حوزه هنری تهران سپری کرد. "مرخصی اجباری" و "بهترین بابای دنیا"، دو مجموعه داستان کوتاه در حوزه دفاع مقدس…
بیشتر بخوانید...

داستان بلند/ مدافع عشق17

مادر علی اکبر بعد از برگشت عروس و پسرش از بیمارستان، ریحانه را مقابل خود می نشناند و از او می خواهد همه چیز را توضیح دهد. ریحانه مجبور می شود به مادرشوهرش بگوید که در روز خواستگاری علی اکبر به او شرط کرده که اجازه بدهد به جنگ برود. مادر…
بیشتر بخوانید...

داستان/ در این مسابقه همه برنده ‏اند

یوسف یزدیان وشاره مهندس کشاورزی است ولی به ادبیات فارسی بویژه داستان نویسی علاقه مند است. سلسله داستان های «کودکی ها» در مجلۀ «باران» و دو مجموعه داستان کوتاه «کروکودیل در کلاس» و «چشمان بیدار» از اوست.
بیشتر بخوانید...

داستان بلند/ مدافع عشق 16

ریحانه در اعتراض و گله ازعلی اکبربا هیجان همه حرف های نگفته اش را به علی اکبر می گوید و در حال صحبت از فرط هیجان، بارها با دست زخمی اش را به سینه او می کوبد، طوری که بخیه های دستش باز می شود و علی اکبر او را به بیمارستان می برد و در بازگشت…
بیشتر بخوانید...

داستان بلند/ مدافع عشق 15

ریحانه که از علی اکبر دلخور است، برای جلب توجه و در واقع انتقامجویی سر سفره کنار سجاد - برادر شوهر بزرگش- می نشیند و...شب هم در خانه مادرشوهرش و در تاریکی سجاد را به جای علی اکبر اشتباه می گیرد و دستش را روی شانه اش می گذارد. علی اکبر این…
بیشتر بخوانید...

داستان بلند/ مدافع عشق 14

ریحانه که دستش به شدت مجروح شده و بخیه خورده، چند روزی در خانه استراحت می کند. اما برای آنکه کمی دلش باز شود، خانواده شوهرش او را به پارک می برند. در پارک ریحانه و فاطمه از خلوت بودن زمین بازی استفاده می کنند و سوار تاب می شوند. علی اکبر…
بیشتر بخوانید...