داستان/نگو بن بست 5

نرگس برای آشتی دادن نسترن با همسرش مسعود نقشه ای کشیده است؛ قرار است دو خانواده نسترن و نرگس هم در این میان بعد از سالها قهر و دوری از هم آشتی کنند. با استاد نرگس هم که مشاوری زبردست است، صحبت ها صورت گرفته است. حالا مانده تماس با مسعود…

داستان/نگو بن بست4

نسترن بعد از سالها که قهر و دوری دو خانواده حالا به شیراز و خانه خاله پروین آمده است. نرگس دخترخاله اش و دوست قدیمی اش، متوجه می شود که او بعد ازاختلاف و بگومگو با مسعود، که چند ماهی بیشتر از ازدواج شان نمی گذرد، به شیراز آمده است. حالا…

داستان/ نگو بن بست3

نسترن به دنبال اختلاف با مسعود روانه خانه خاله اش شده و به شیراز آمده در حالی که به کسی از افراد خانواده اش هم خیری نداده است. حالا نرگس دختر خاله اش که بعد از سالها قهر و دوری خانواده ها همدیگر را دیده اند برای درست کردن اوضاع یک نقشه…

داستان/نگو بن بست 2

نسترن دختر خاله نرگس بعد از سالها قهر دو خانواده و دوری از هم یک دفعه و بی خبر به شیراز و به خانه آنها آمده است. از همان اول هم براحتی سر درددلش باز می شود. بنظر می رسد قضیه یک اختلاف خانوادگی است در زندگی نسترن که فقط هشت ماه است ازدواج…

داستان/نگو بن بست

سر نسترن پایین بود و داشت با دسته لیوان چایی بازی می کرد: ولی خاله جان من الان به بن بست رسیدم. نرگس اومد روبروی نسترن نشست روی صندلی و دستش را گذاشت زیر چانه اش: نسترن خانم نگو بن بست. بن بست میشه وقتی می گی بن بست.