من کیستم؟

0

سرویس فرهنگی به دخت

یک شنبه -6 ژانویه

(یه نفس راحت)

دیشب خونه ی مادر بزرگم بودم. مادر بزرگ برای تفریح فعلا رفته” آریزونا”Arizona برای همین تا وقتی برگرده “بانی” و “جنی” اونجا زندگی می کنن . دیشب حس اون وقتایی را داشتم که سه تایی با هم خوش می گذروندیم. باور می کنی ، دیشب با هم ذرت بو داده و بیسکویت شکلاتی درست کردیم! مسابقه غذا خوردن گذاشتیم. این پیشنهاد “بانی” بود. مخصوصا که این جور مسابقه قسمتی از کودکی “بانی” بود که هیچ وقت نتونسته بود تجربه ش کنه. به خاطر این که مامان “بنی” “لین”lynn یه زن کاملا امروزی بود.

البته باید اعتراف کنم من و”جنی” یه جورایی ازمامان “بانی” خوشمون می اومد. در مقابل اوبه ما سه تا می گفت: سه خدمتکار پیر. هر چند به سختی شکل خدمتکارها بودیم اونم از نوع پیرش! مخصوصا “جنی” که هر هفته کلی پیشنهاد بهش می شه. “بانی” هم معمولا کلکسیون شماره تلفن جمع می کرد . هیچ وقت نگفته بودم که “جنی” شبیه “کاترین زیا جونزه”Catherine  )zeta jane بازیگرمعروف زن امریکایی ) فقط یه کم لاغرتر و جوون تر!! البته خود “جنی” می گه ،این احمقانه ترین حرفیه که من زدم. ولی من اولین نفری نیستم که متوجه این قضیه شده. به هر حال فکر می کنم اون دوتا لقب خدمتکار پیر را فقط به این خاطر می گیرن. مخصوصا بعد از این که هدف اصلی من تو را فهمیدن . هه هه ! بعدش نشستیم و یه سری از فیلم های قدیمی مادربزرگم را دیدیم.

برگرفته از رمان who I am نوشته:M elody Cartson.

مترجم: ریحانه بی آزاران/ انتهای متن/

ادامه دارد….

درج نظر