چگونه فکر کردن را از مادرم آموختم

مردان بزرگ مادرانی بزرگ و بزرگ پرور دارند. مطهری مرد بزرگ اندیشه و ایمان، هم فکر کردن و هم مؤمن بودن را از مادر آموخته است.

0

سرویس فرهنگی به دخت/

«سکینه خانم» دختر ملاجعفر، همسر شیخ محمدحسین و مادر استاد شهید «مرتضی مطهری» بود. او انسانی بسیار مؤمن و اهل فضیلت بود و سواد مکتب خانه ای را در نزد پدر تا سطح مقدمات خوانده بود. در همان سن نوجوانی کتاب «تحفه الحکیم مومن» را خوانده بود و تمام آن را در حافظه داشت. این کتاب درباره طب سنتی بود و بانو از روی همین کتاب و یادگرفتن قابلگی، به طبابت و قابلگی در روستا مشغول بود. بانو سکینه گاهی کار تدریس به زنان و دختران فریمانی را هم انجام می داد. خداوند به شیخ و بانو سکینه، پنج پسر و دو دختر عطا فرمود که «مرتضی» یکی از آنها بود. این خانم به تربیت و آموزش فرزندانش خیلی اهمیت می داد. شهید مطهری بعدها گفته بود که «من چگونه فکر کردن را از مادرم آموختم». سکینه خانم که شهید مطهری را باردار بود، شبی در عالم خواب دید که در مسجد فریمان به همراه زنان روستا نشسته بود که بانویی محترم به همراه دو خانم دیگر وارد مسجد شدند. آن بانو روی سر همه زنان گلاب می پاشید و وقتی به ایشان رسید، سه دفعه روی سرشان گلاب می پاشد. سکینه خانم از ترس این که مبادا در انجام امور دینی کوتاهی کرده باشد، از آن بانو می پرسد: «چرا فقط روی سرمن سه دفعه گلاب پاشیدید؟» و جواب شنید که «این به خاطر فرزندی است که در شکم داری. او خدمات بزرگی به اسلام می کند»[1].


[1] -برگرفته از کتاب «سرگذشتهای ویژه از زندگی استاد مطهری» به روایت جمعی از قضلا و یاران، موسسه نشر و تحقیقات ذکر

انوشه میرمرعشی/انتهای متن/

درج نظر