بررسی تغییرات هویتی زنان مهاجر افغان به آلمان

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در هشتمین نشست رساله های علوم انسانی و نیازهای جامعه، به بررسی موضوع “جنسیت و مهاجرت؛ تأثیر جابجایی های بین المللی در بازتعریف هویت زنان” پرداخت.

1

دکتر سعیده سعیدی که دکترای خود را در سال ٢٠١٧ در رشته انسان شناسی و مطالعات فرهنگی از دانشگاه برمن آلمان دریافت کرده است، به توضیح رساله ی دکترای خود در موضوع “تغییرات فرهنگی و اجتماعی هویت زنان افغان با تمرکز بر قوم هَزاره در کشور آلمان” ارائه داد. 


زنان، عاملان اصلی مهاجرت در دنیای امروزند

دکتر سعیدی گفت :

“مهاجرت های بین المللی از چالش برانگیزترین مسائل در رشته های مختلف است. بیش از ٢٤٤ میلیون مهاجر در جهان داریم که ٦٥ میلیون آنها جابجایی اجباری دارند و ٢٠ میلیون مهاجران را پناهندگان و ٤٠ میلیون آنان را آوارگان تشکیل می دهند. مهاجران افغان در اروپا جزو جمعیت های بزرگ هستند و در آمریکا، استرالیا و کانادا شاهد حضور آنان هستیم. در آمریکا مطالعات زیادی در مورد هویت افغان های مهاجر صورت گرفته اما در اروپا به ویژه آلمان علی رغم حضور زیاد مهاجران افغان در این کشور هنوز مطالعات جدی ای روی آنها انجام نشده است. من زنان را به عنوان جامعه هدفم انتخابم کردم، اچون مهاجرت های داخلی و بین المللی فرایندی جنسیتی است و زنان در سال های اخیر نقش فعالی در مهاجرت ها دارند. با اینکه زنان افغان در گذشته مهاجر تبعی و وابسته  به مردان و خانواده بودند اما امروزه به عاملان مهاجرت تبدیل شده اند و هم در مهاجرت های فردی و هم در مهاجرت های خانوادگی به صورت تصمیم گیرندگان اصلی در حوزه مهاجرت نقش ایفا می کنند. افزایش سطح تحصیلات، آشنایی با تکنولوژی و شبکه های اجتماعی و اینترنت در نقش عاملیت زنان برای مهاجرت بسیار مؤثر بوده است.”


پژوهشی کیفی در مورد زنان مهاجر افغان

این محقق و استاد دانشگاه در رابطه با علت مطالعه روی مهاجران افغان هَزاره و روش تحقیق خود، اظهار کرد:

 “افغانستان جزو چهار کشور مهاجرت فرست در دنیاست و مهاجرت های داخلی و بین المللی تجربه زیسته ی بسیاری از اتباع افغان می باشد، طوریکه  ٧٦ درصد اتباع افغان آوارگی را تجربه کرده اند. از طرفی فرهنگ افغانستان مثل فرشی پر از رنگ و طرح و نقش است یعنی مذاهب، قومیت ها، فرهنگ ها، و گویش و زبان مختلف را شامل می شود و قوم “هَزاره” یکی از قومیت های این کشور است. چند کار تحقیقی که در اروپا در مورد افغان ها انجام شده روی پشتوها و سنی مذهبان بوده اما در مورد هزاره ها که شیعه مذهب هم بودند کاری نشده بود. بنابراین مطالعه روی این گروه را انتخاب کردم. بعد هم چون قرار بود ما کار مردم نگارانه کنیم و این روش نیاز به ارتباط با میدان تحقیق دارد آن هم برای مدتی طولانی، شیعه بودن و همزبان بودن با  آنها برای مصاحبه و ارتباط گرفتن راحت تر بود. روش پژوهش کیفی بود . ٦٧ مهاجر زن افغان هَزاره را مورد بررسی قرار دادیم. البته برای تکمیل داده ها هشت مصاحبه تلفنی با زنان افغان هزاره که در کشورهای دیگر ساکن بودند و ١٠ مصاحبه با متخصصان آلمانی در سازمان های دولتی و غیردولتی آلمان و سازمان های مربوط به مهاجران انجام دادیم. گروه هدف ما زنان مهاجر افغان هَزاره بالای ١٥ سال بود که حداقل یک سال از حضورشان در آلمان می گذشت و حداقل برای سه سال آینده انگیزه حضور در آلمان را داشتند.” 


مهاجرت های غیرقانونی و تغییر هویت زنان

وی در مورد شیوه انجام مصاحبه ها هم حرف زد:

 ” بعد از چند مصاحبه از زنان در حضور خانواده، که دیدیم زنان در حضور مردان شان نمی توانند راحت صحبت کنند، آن ها را به محافل عمومی دعوت کرده تا بتوانیم با آن ها راحت تر صحبت کنیم. در ضمن ما تلاش کردیم زنان در گروه ها و طبقات مختلف را مورد نظر قرار دهیم.”

این فارغ التحصیل مطالعات فرهنگی دانشگاه برمن آلمان در مورد زنانی که به طور قاچاق به کشورهای دیگر منتقل می شوند گفت:

” حقیقتا این مسیری که به طور قاچاقی افراد را به کشورهای دیگر انتقال می دهد، مسائل و آسیب های زیادی را به همراه دارد و در نسل امروز این نوع مهاجرت در حال گسترش است و نیاز به بررسی جدی دارد و هنوز مطالعه دقیقی در مورد اینکه دقیقا چه اتفاقاتی برای زنان و کودکان در این فرآیند در حال وقوع است، وجود ندارد. ما در حین جمع آوری اطلاعات از کمپ های پناهندگان افغان، شاهد مسائل مختلف بودیم: افزایش خشونت خانگی علیه زنان و افزایش تن فروشی، مشکلات کار برای مردان به دلیل ناآشنایی با زبان مقصد، آشفتگی در خانواده، از دست دادن اکثر سرمایه زندگی به دلیل دادن پول زیاد به قاچاق برها، اجازه نداشتن زنان برای کار و تحصیل، کوچک بودن فضای فیزیکی کمپ ها که وجود مذاهب و قومیت و ملیت و فرهنگ های مختلف در کنار  هم شرایط زندگی را برای مهاجران بسیار سخت تر می کرد.”


مذهب و زبان، عواملی هویت ساز

دکتر سعیدی مفهوم تغییرهویت را از چند بعد بررسی کرد:

” بعد اول ما رویه های مذهبی بود؛ کشور سکولاری چون آلمان چه تأثیراتی روی جهت گیری مذهبی زنان داشته. سپس همانندگردی فرهنگی را مدنظر قرار دادیم؛ مسأله زبان منعکس کننده فرهنگ هر جامعه ای است و هویت و تعلق را شکل می دهد اما زبان آلمانی بسیار زبان سختی است حتی برای طبقه تحصیلکرده و حالا مهاجرانی که در کشور مبدأ یا کشور قبلی دسترسی آموزشی مناسبی نداشته اند و سطح تحصیلات آن ها زیر متوسط است به دلیل نیاز روزمره باید این زبان را فرا بگیرند و اگر زبان را بلد نبودند به حاشیه رانده می شدند. مثلا نسل سالمندان و نسل اول مهاجران. گروه دیگری از زنان هنوز به زبان دری وفادار مانده بودند چون این زبان به لحاظ روانی برایشان آرامش بخش بود و با این زبان احساس راحتی با شبکه های ارتباطی و قومی خود داشتند و دوست داشتند در مناطق افغان نشین زندگی کنند. اما در کل نسل دوم و سوم و خصوصا فرزندان به دلیل قرار گرفتن در سیستم آموزشی زبان را زودتر و راحت تر یاد می گرفتند و زبان آلمانی عملا مرزی نامرئی  برای احساس تعلق بیشتر به جامعه میزبان یعنی آلمان بود. یعنی زنان یک نوع هویت جدید از طریق زبان آلمانی پیدا می کردند و در مراودات هم سعی می کردند  از آن استفاده کنند. بعلاوه عامل زبان، ساختار سنتی اقتدار مردان و والدین افغان را زیر سؤال برده است. چون والدین به بچه ها وابسته شده بودند و این تنش ایجاد می کرد. حتی مردان و والدین در مصاحبه ها می گفتند ما احساس جاماندگی از بچه ها  داریم و آن ها به شدت جذب جامعه آلمان شده اند.”


تغییرات هویتی زنان در حوزه ازدواج و طلاق

همچنین این پژوهشگر حوزه مهاجرت های بین المللی گفت:

” جامعه آلمان از یک سو سعی کرده بود با کلاس های مهارت آموزی زنان افغان را توانمند کند اما عملا ما شاهد تحرک رو به پایین در این زنان بودیم و جامعه میزبان (آلمان) بسیاری از مدارک و سابقه ی آموزشی آن ها را نمی پذیرفت و عملا مجبور بودند در مشاغل پایین فعالیت کنند. دولت آلمان غیرمستقیم افراد را مجبور به همانندگردی فرهنگی می کند یعنی اگر فردی بخواهد تابعیت و پناهندگی بگیرد باید یک سری کلاس های آموزش زبان را بگذراند اما این ارتقاء دانش در روابط خانوادگی این زنان اثر گذار بود. یعنی ما شاهد این بودیم که در نسل جدید این زنان، فردگرایی و ترجیحات فردی اهمیت یافته و والدین و مردان این مسأله را افزایش بی حرمتی آنان تلقی کرده و می گفتند زنان و فرزندان ما فرهنگ و زبان افغان را فراموش کرده اند. در ضمن زنان برای انتخاب همسر دیگر مانند گذشته منتظر نظر والدین و انجام مراسم سنتی نبودند. مسأله دیگر در زمینه ی تغییر هویت زنان، افزایش سن ازدواج به دلیل کار و تحصیل زنان، مواجه شدن با الگوهای جدید زنانه و افزایش  ازدواج های خارج از قومیت و با ملیت های دیگر بود . با اینکه طلاق مسأله ای مکروه برای زنان افغان است اما در جامعه ی جدید (آلمان) راحت تر با آن برخورد می کنند و اتفاقا زنان عامل در خواست کننده برای طلاق بودند. البته حمایت های ساختاری دولت آلمان از زنان پناهنده ی مطلقه و بدون سرپرست، افزایش استقلال و سطح علمی و بالا رفتن اعتماد به نفس زنان در افزایش طلاق مؤثر بود.”


خلأ کار پژوهشی در حوزه مهاجرت های غیرقانونی

او در جمع بندی صحبت های خود گفت:

“با توجه به اینکه در ایران نیز پدیده مهاجرت بسیار در حال افزایش است و در مورد جنسیت و مهاجرت بین المللی تحقیقی در ایران نداشته ایم، به تازگی در تلاش هستیم تا درسی با عنوان جامعه شناسی مهاجرت را در دانشگاه تصویب کنیم. متأسفانه امروزه جوانان به هر قیمتی تصمیم به مهاجرت می گیرند، مسئولین وظیفه دارند راهی را پیش روی جوانان روشن کنند و به آن ها بگویند مهاجرت به صورت غیرقانونی فرد را دچار چه آسیب هایی می کند و برای این منظور کار میدانی بر روی کمپ های ایرانی در کشور ترکیه بسیار می تواند مفید باشد. همچنین بین اصطلاح پناهجو و پناهنده باید تفاوت قائل شویم. یعنی اگر فردی  پناهنده شود کشور مقصد براساس قوانین سازمان ملل به او سرویس ها و خدماتی ارائه می دهد اما برای اینکه فردی از پناهجو بودن به پناهندگی برسد باید زمانی طولانی حدود ٥ تا ٧ سال منتظر بماند. به نظر من ما نیاز به تولید محتوای فارسی در مورد  پناهجویی و پناهندگی داریم تا افراد را آگاه کنیم که مهاجرت علاوه بر روی مثبت، روی منفی و سیاهی هم دارد.”


سؤال خبرنگار به دخت

دکتر سعیده سعیدی در پاسخ به این پرسش گزارشگر به دخت که آیا “زنان افغان مهاجر هزاره” احساس رضایت از زندگی و حس تعلق در آلمان داشتند یا نه، بیان کرد:

“هر مهاجری با هر ملیتی در هر جایی از دنیا، به دلیل احساس موقتی بودن، حس رضایتمندی از زندگی ندارد، حتی در یک کشوری چون آلمان که پیشرفته است و به پناهندگان  سرویس های خوبی ارائه می دهد این حس رضایت صد درصد نیست، چون همیشه حالت سردرگمی و برزخ بین وضعیت  اخراج شدن و باقی ماندن دارند. هرچند این عدم رضایت و بیگانگی در کشورهایی چون ایران که مهاجران به لحاظ اقامتی، آموزشی و بهداشتی خدمات ضعیفی دریافت می کنند، بیشتر است. جالب است خیلی از زنان افغان بودند که حتی ٤٠ سال بود در آلمان زندگی می کردند و پاسپورت آلمانی هم داشتند اما عنوان می کردند که هنوز ما اینجا را خاک خود نمی دانیم. البته باید یادآور شوم این احساس عدم تعلق به کشور مقصد در نسل اول بیشتر بود و در نسل دوم و سوم که خاطره ای از افغانستان ندارند و اکثرا در کشورهایی دیگری چون ایران به دنیا آمده اند این احساس تعلق و ادغام شدن در کشور مقصد بیشتر است. رسانه ها هم تصویر مثبتی از افغانستان نشان نمی دهند و همین مسأله حس عدم پذیرش و ادغام را در نسل جدید دامن می زند.”

 

/انتهای متن/

نمایش نظرات (1)