آیا داریم یک جامعه فرزند سالار می شویم؟

درست است که این روزها فرزندسالاری مد شده است؟ آیا جامعه ایرانی  از جامعه پدرسالار و مادر سالار بدل به جامعه ‌ای فرزند سالار شده و یا به تعبیری در آستانه فرزندسالاری قرار دارد؟ و این رخداد چه پیامدهایی به همراه دارد؟ در این گزارش برای اطلاع از پاسخ این پرسش‌ها گفتگویی داشیتم با یک خانم جامعه شناس خانواده و یکی از آقاثیثان کارشناس مذهبی.

0

می‌گویند این روزها فرزندسالاری مد شده و والدین کمتر نقشی در تصمیمات زندگی ایفا می‌کنند. این فرزندان هستند که برای تعطیلات و مهمانی‌ها برنامه ریزی می‌کنند و در مورد زمان درس خواندن و تفریح خود تصمیم می‌گیرند. درواقع تصمیم گیرنده فرزندان هستند و والدین به هر ساز آنها می‌رقصند، درحالیکه در گذشته والدین تنها تصمیم گیرنده بودند و فرزندان تسلیم بی چون و چرای نظرات آنها بودند.

به چه علت جامعه ایرانی  از جامعه پدرسالار و مادر سالار بدل به جامعه ‌ای فرزند سالار شده و یا به تعبیری در آستانه فرزندسالاری قرار دارد؟ و این رخداد چه پیامدهایی به همراه دارد؟ در این گزارش برای اطلاع از پاسخ این پرسش‌ها گفتگویی با دکتر محبوبه بابایی، جامعه شناس خانواده و هاشم فروزش کارشناس مذهبی ترتیب داده‌ایم با ما همرا شوید.


نمی‌خوام حسرت به دل بمونه

دکتر محبوبه بابایی، جامعه شناس خانواده عمده ترین دلیل فرزندسالاری را در ریشه‌های تربیتی می‌داند و می‌گوید: ” می‌خواهم فرزندم احساس کمبود نکند” ، ” اگر به خواسته فرزندم عمل نکنم دچار ناکامی میشه” ,”نمی‌خوام حسرت به دل بمونه” اینها گوشه‌ای از ادبیاتی است که برخی از والدین در ارتباط با فرزندان خود بکار می‌برند. محور قرار دادن فرزند بدون قرار دادن او در مسیر آموختن، تمرین، یادگیری و مسئولیت پذیری از طریق مشارکت در امور شخصی و خانوادگی که توانایی انجام آن را دارند، پاسخ بی چون وچرا به توقعات آنها، چشم پوشی از اشتباهات و خطاهای فرزندان موجب بروز و ظهور پدیده‌ای شده که از آن تحت عنوان فرزندسالاری یاد می‌شود.


فرزندسالای با رها شدگی فرق دارد

وی در ادامه می‌افزاید:

 فرزند سالاری زاییده دو رویداد است . از یک سو توجه بیش از اندازه و حتی در مواردی بیمارگونه به فرزند محوریت  قرار دادن خواسته‌ ها وبهای بیش از حد به او و از سویی دیگر بکار بستن شیوه‌های تربیتی سهل گیرانه در ایجاد این پدیده نقش دارد. کنار هم قرار گرفتن این دو الگوی رفتاری از جانب والدین در تعامل با فرزندان، موجب تفاوت پدیده “فرزندسالاری” ازپدیده رهاشدگی وخودمختاری فرزندان می‌شود که بیشتر در طبقه کم درآمد و با درجه بالای محرومیت رواج دارد، می‌شود.


اول اقشار مرفه بعد عموم مردم

این استاد دانشگاه در ادامه در خصوص سایر عوامل موجد فرزندسالاری اظهار می‌کند:

با کاهش تعداد فرزندان و محدود شدن آنها به یک تا دو فرزند، افزایش افراد تحصیل کرده، افزایش قدرت خرید والدین، جبران تمایلات و خواسته های سرکوب شده والدین در دوران کودکی و همذات پنداری آنها با فرزند و برداشت‌های غلط تربیتی بدون مطالعه و کمک گرفتن از مشاور، این پدیده در طی دهه های اخیر در خانواده های ایرانی، ابتدا در اقشار مرفه و نیمه مرفه و سپس در بین عموم گسترش یافت.


آسیب شدید به خانواده و جامعه

دکتر بابایی با اشاره به این نکته که پدیده فرزندسالاری معضلی به شدت آسیب رسان در نهاد خانواده و جامعه محسوب می‌شود می‌گوید:

رواج پدیده فرزند سالاری به هر دلیلی و در هر شرایطی، به سبب ایجاد روابط غیرسازنده، ناسالم و بیمارگونه توسط شخصیت‌های خودمحور، خودبزرگ بین، سلطه جو، خودکامه با درجاتی از ناتوانی در ابعاد مختلف به فرد و جامعه و سازمان‌های اجتماعی آسیب می رساند. از طرفی فرزندسالاری موجب تداوم فرهنگ اقتدار گرایی و اختلال در فرآیند هویت یابی والدین، ایجاد احساس بی معنایی و درماندگی ناشی از به ثمر نشستن محصول فرزندسالاری آنها می‌شود.


سرمایه های فردی کودک از دست می رود

وی در ادامه می افزاید:

 فرزند سالاری موجب ناتوانی فرد در برقراری یک ارتباط سالم و انسانی با دیگران می شود. این آشکارترین صدمه حاکمیت فرزندسالاری در خانواده نه تنها به فرزند بلکه به جامعه است. کودک اولین مشق های توانمندسازی اجتماعی و آموزه های مهارت اجتماعی و ارتباطی را از خانواده دریافت می کند و این مشق های مشارکت، همدلی، همکاری و مسئولیت پذیری پی ریز سرمایه اجتماعی فرد و کیفیت آن خواهد بود. بدیهی است هرگونه نقصان و اختلال در کیفیت سرمایه اجتماعی فرد، موجب اختلال در سرمایه اجتماعی می شود.


از موانع صلح جویی

 استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی در خصوص تبعات اجتماعی فرزند سالاری می‌گوید:

در سطح اجتماعی فرزند سالاری یکی از عوامل مهم بازتولید و تعمیق فرهنگِ سالاری کردن، اقتدارگرایی، خودمحوری، تقدم و تسلط”منیت” بر”مائیت”، منافع فردی بر منافع جمعی و… است. این پدیده به شدت مسموم و کشنده از موانع تعیین کننده در جهت ساخت جهان اجتماعی سالم ، صلح جو و صلح دوست عاری از ستم، اجحاف، تبعیض، قلدری، زورگویی، سلطه گری و دیکتاتوری است.


اول والدین باید توانمند شوند

وی در انتها می افزاید:

 نمی توان انتظار داشت والدینی که مشق، تجربه و توانایی مشارکت، همیاری، همکاری و همدلی نازلی دارند و از نظر مهارت های اجتماعی و ارتباطی فقیر هستند و سرمایه های اجتماعی آنها پایین است، بکوشند با استفاده از الگوهای تربیتی دموکراتیک، فرزندانی سالم و توانمند پرورش دهند. بنابراین تعلیم و تربیت و توانمندسازی اجتماعی والدین از حیث بکارگیری الگوهای تربیتی مناسب با شرایط فضای خانوادگی و شخصیت، مقدم است.


اول کار آماری تحلیلی باید انجام دهیم

اما نظر کارشناس مذهبی درباره علل رواج پدیده فرزندسالاری در جامعه چیست و چه نسخه‌ای از دیدگاه مذهبی برای برون رفت از این معضل وجود دارد؟

هاشم فروزش کارشناس مذهبی در این باره می‌گوید:

 کلمه سالاری که به فرزند اضافه می‌شود بیانگر این است که تصمیم نهایی به خواست فرزند تنظیم می‌شود و به غلط گمان می‌کنیم با این کار به فرد احترام مضاعفی گذاشته ایم. در حالی که این مسأله باعث می‌شود فرد از مدار عقلانیت خارج شود و یا در تصمیم سازی حرکتی انجام دهد که بر خلاف مصلحت خود و اطرافیان اوست. لفظ سالار نشان دهنده آفت و آسیب است. الزما رویکرد تعریفی به معنی مثبت کلمه نیست. البته اینکه در جامعه ما پدیده‌ای بنام فرزندسالاری وجود دارد یا خیر احتیاج به کار آماری تحلیلی دارد و در مورد وجود آن بطور قطع نمی‌توان اظهار نظر کرد. اما اگر در برخی از خانواده‌ها این پدیده وجود دارد به این علت است که تعریف صحیحی از کرامت در مباحث تربیتی فرزندان دیده نمی‌شود. تعریف کرامت به غلط عمل کردن به تمامی خواسته‌های فرزندان است و ثمره این عمل خودمحور بارآمدن فرزندان است .


جامعه گریزی و جامعه ستیزی فرزند یکی از پیامدهاست

وی در ادامه در خصوص تبعات اجتماعی این معضل می‌افزاید:

طبیعتا جامعه با محیط خانواده برابری نمی‌کند و فرزندی که در خانواده‌ای تربیت می‌شود که خواسته های او همیشه در اولویت بوده است، در محیط جامعه دچار تعارض شدیدی می شود؛ زیرا الزاما جامعه همانگونه که او می خواهد با او تعامل ندارد و این تعارض باعث می شود فرزند در جامعه سرخورده و منزوی شود و بسیار دیده می شود برخی از فرزندان در اوایل دوران جوانی دچار جامعه گریزی های سنگینی می شوند. از طرفی در برخی از موارد شاهد جامعه ستیزی در افراد هستیم زیرا فرزند وارد فضایی در جامعه می شود که نسبت به آن انتظار کاذب دارد و زمانی که این انتظار برآورده نشود نسبت به آن واکنش منفی بروز می دهد. این واکنش ها یا درون ریز هستند یا برون ریز. درواکنش درون ریز فرد به خودخوری های خاصی رومی آورد که منجر به  افسردگی و سایر بیماری های روانی می‌شود. در واکنش برون ریز فرد به جامعه ستیزی رو می آورد؛ این آفت ها در خانواده های فرزند سالار رایج است.


برداشت غلط از تربیت سنتی

 این کارشناس مذهبی در خصوص این دیدگاه که فرزندسالاری پدیده ای طبیعی درگذاراز جامعه سنتی به مدرن است اظهار می‌کند:

آسیب‌هایی که در گذشته و حال در تربیت فرزندان در جامعه وجود داشته حاکی از نگاه سنتی به تربیت نیست و مقوله سنت نباید اینگونه خرج شود.  از گذشته در ادبیات اصیل ایرانی ما و نگاه تربیتی گذشتگان ما نسخه‌های  تربیتی خوبی وجود داشته که ما را بی نیاز از نسخه های مدرن می کند. روی آوری به نسخه های وارداتی به دلیل بی توجهی به ظرافت های موجود در فضای جامعه شکل گرفت در حالی که با نگاه عمیق به فرهنگ اصیل ایرانی می توانیم این کمبود را اصلاح کنیم. یکی از زیربنایی ترین روایات در تربیت فرزند این است که فرزند در هفت سال اول حاکم است و در هفت سال دوم عبد و هفت سال سوم وزیر است. متأسفانه برخی از والدین در هفت سال اول به غلط گمان می‌کنند که اگر فرزند حاکم است باید اختیار هر کاری را دارد ولو این اقدام برای او و اطرافیان ایجاد خطر و سلب آرامش کند.


پادشاهی فرزند در هفت سال اول یعنی چه؟

وی می افزاید: اینکه در روایت گفته شده فرزند در هفت سال اول پادشاه است به معنی این است که باید همانند یک آقا با ادبیات در خور او با او رفتار شود نه اینکه هر گونه خواست رفتار کند. در واقع کج فهمی در روایات تربیتی عامل تربیت های غلط است. فرزندی که رها شود در هفت سال دوم نمی تواند عبد باشد و این فرزند توان نه شنیدن از اجتماع را ندارد و در معرض بسیاری از آسیب‌ها قرار می‌گیرد. فرزندی می‌تواند در هفت سال دوم زندگی عبد باشد که در هفت سال اول چارچوب به او ابلاغ شده باشد منتهی با ادبیات مودبانه توام با کرامت؛ اگر با فرزند با کرامت صحبت نشود تربیت درستی نخواهد داشت.

/انتهای متن/

درج نظر