تجربه زیسته زنان، پس از طلاق چه می گوید؟

پدیده طلاق یکی از اتفاقات تلخ در زندگی هر فردی است که به همراه خود، حاشیه ها و مشکلات بسیاری را به وجود می آورد، اما تجربه زیسته مطلقه ها ثابت کرده که طلاق، برای زنان تاوان سنگین تری دارد. نشست ” تجربه زیسته مطلقه ها” به بررسی ابعاد و زندگی مطلقه ها و بخصوص زنان بعد از این تجربه پرداخت.

0

روز گذشته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، نشستی را با عنوان “تجربه زیسته مطلقه ها” برگزار کرد و دکتر سید بیوک محمدی، استاد جامعه شناسی به ارائه یافته های تحقیق خود در زمینه ی تجربه زیسته مطلقه ها پرداخت.

 

تجربه زیسته، قبل از ازدواج شروع می شود

در ابتدای بحث دکتر سید بیوک محمدی استاد جامعه شناسی و  عضو شورای‌ پژوهشکده‌ علوم‌ اجتماعی‌ در مورد تحقیقات خود پیرامون تجربیات زیسته مطلقه ها صحبت های خود را اینطور آغاز کرد:

 “روش تحقیق ما کیفی بوده و از طریق مصاحبه و مشاهداتی که داشتیم سعی کردیم به نمونه گیری مفهومی برسیم.  جامعه آماری ما تهران بوده و دو سال است که روی این موضوع کار می کنیم.

در اینجا لازم می بینم که در مورد معنای تجربه زیسته بگویم. تجربه ی زیسته یعنی تجربه ای که روی ما اثر گذاشته، با آن زندگی کرده ایم، از آن درس آموخته ایم و به باورهای ما تبدیل شده است. از نظر من تجربه زیسته مطلقه ها به دوران قبل از ازدواج آن ها برمی گردد چون این دوره، زمان شناخت بین زوجین است و بسیار بر طلاق مؤثر می باشد.

این جمله را که “ما از همان اول با هم اختلاف داشتیم” را در زن و مرد زیاد می شنویم و این به دلیل عدم معاشرت آگاهانه بین زن و شوهر است.  در واقع شناخت قبل ازدواج یعنی به رفتارهای ریز و درشت همدیگر مثل نوع غذا خوردن، پول خرج کردن، بوی بد دهان و خصوصا چیزهایی است که برایمان مهم است دقت کنیم.”

 

داستان های عشقی ناتمامدکتر محمدی در ادامه صحبت های خود در مورد ویژگی هایی که بر ماندگاری رابطه زن و شوهر ها اثر دارد اضافه کرد:

“پس از گذشت چند ماه از زندگی مشترک، رابطه ی جنسی بین زن و مرد عادی می شود و ویژگی های دیگری باعث ماندگاری زندگی زوجین می شود. اما جوان ها فکر می کنند چون پس از گذشت مدتی، هیجان اولیه زندگیشان کم شده، پس ازدواجشان ناموفق بوده، بنابراین خیانت می کنند یا طلاق می گیرند. در حالیکه عشق واقعی اتفاقا در مراحل بالایی و بعدها صورت می گیرد نه در مرحله هیجانات جنسی و عاطفی ابتدای زندگی. از طرفی برخی از مسائلی که بر زندگی مطلقه ها اثر می گذارد داستان های عشقی ناتمام قبل از ازدواجشان است که بعدها بر زندگی آن ها سرازیرمی شود.”

سپس خانم فرشته میرخشتی، مشاور و روانشناس خانواده و همکار دکتر محمدی در این تحقیق، به موردی در زمینه ی داستان عشقی ناتمام اشاره کردند:

“خانمی ٣٥ ساله به ما مراجعه کرد و از رفتار مادرش ناراحت بود و می گفت مادرم بعد از سی و خرده ای سال زندگی با پدرم ما را رها کرده و رفته است .  طی این سال ها نیز ما شاهد دعوا و بحث پدر و مادرم بودیم. مادر من در سن ١٦ سالگی عاشق پسری شده بوده ، اما پدرش راضی نشده و مادرم حتی به خاطر این مساله خودکشی هم کرده بوده … به خاطر همین ماجراها پدربزرگم بلافاصله مادرم را به عقد پدرم درآورده و این دو نفر هم به ناچار با هم زندگی کرده و حاصل این ازدواج ما سه فرزند هستیم.

مادر ما در این سال ها منتظر بود ما بزرگ شویم و ازدواج کنیم تا با خیال راحت به دنبال عشق سابق خود برود و حالا هم با او در ارتباط است. در حال حاضر شش ماه است خانه را ترک کرده و می خواهد طلاق بگیرد.

 

زنان مطلقه و قدرت “نه گفتن”

دکتر محمدی در ادامه صحبت های خود در مورد نیاز های بعد از طلاق گفت: ” ما در عمل به این رسیدیم که بزرگترین مسأله بعد از طلاق تنهایی افراد است چون تنهایی پنج نیازِ در کنار هم بودن، هم صحبت داشتن، تأیید و تصویب تصمیم گیری، نیاز عاطفی و نیاز جنسی را مطرح می کند و مشکل تنهایی افراد مطلقه با ایجاد رابطه مناسب با جنس مخالف برطرف می شود اما به دلیل مشکلات بزرگتر از تنهایی مانند مزاحمت و سوء استفاده مردان از زنان مطلقه، این ارتباط سالم عملا ایجاد نمی شود.

مثلا خانم مطلقه در محیط های مختلف می بیند که دیگران در موردش قضاوت می کنند و هیچ جایی برایش امن نیست. البته مسأله مهم در اینجا قدرت “نه گفتن” زنان مطلقه در موقعیت هایی است که مردان مزاحم آن ها می شوند و متأسفانه از این قدرت استفاده نمی کنند.

شاید گاهی از این توجهات بدشان هم نمی آید و حتی دریافت کادوها، پیام های محبت آمیز و پیشنهاد مختلف برایشان خوشایند هم هست در حالیکه برای این دریافتی ها، هزینه های بسیار بالایی را باید بپردازند.

 

داستان خشم و نفرت میان مطلقه ها

دکتر محمدی در ادامه صحبت های خود در مورد رفتار زن و مرد هنگام طلاق گفت:

“وقتی مرد می گوید “مهریه را به زور از من گرفت و مرا بیچاره کرد و رفت” یا زن می گوید “آنقدر مرا اذیت کرد که از مهریه ام گذشتم” اتفاق مهم این است که هر کس زور بیشتری دارد به خواسته ی خود می رسد و نظام قضایی جای امنی برای افراد ضعیف نیست.

همچنین  همین تجارب تلخ افراد مطلقه مانعی برای زندگی آینده آن ها می شود و ذهنیت هایی برای آن ها ایجاد می کند مثلا زنان می گویند همه مردان حقه بازند و مردان می گویند زنان پولدوست و منفعت طلبند. داستان افراد مطلقه، داستان خشم و نفرت است .

 

جوانی از دست رفته به خاطر بچه ها

این  جامعه شناس و پژوهشگر حوزه خانواده در مورد حضانت فرزندان اضافه کرد:

“یکی از مشکلات طلاق برای برخی زنان این است که  زن برای رفع تنهایی حضانت بچه ها را به عهده می گیرد اما چون از نظر اقتصادی به او فشار می آید و باید زحمت زیادی بکشد، پس از مدتی می بیند بعد از بزرگ شدن بچه ها، جوانی و سرمایه جنسی اش ازبین رفته.

مثلا خانمی می گفت بعد از طلاق همیشه می ترسیدم از ازدواج مجدد چون فکر می کردم شوهر دوم من امکان دارد به دخترم چشم داشته باشد بنابراین صبر کردم که دخترم بزرگ شود و شوهر کند و خوشبخت شود بعد ازدواج کنم اما حالا می بینم خودم جوانی ام را از دست داده ام. افراد مطلقه  که بچه ندارند هم دچار مشکلات دیگری می شوند مثلا وقتی به دنبال صیغه و ازدواج موقت می روند حتی با وجود توجهات، هدایا و مسائل عاطفی ای که این رابطه برایشان در پی دارد، پس از مدتی می فهمند که هزینه های زیادی چون زیر پاگذاشتن احترام و عزت نفس را برای این انتخاب پرداخته اند.

 

احساس قربانی بودن در زنان مطلقه

دکتر محمدی در مورد وضعیت مالی خانم ها بعد از طلاق اینطور گفت:

” طلاق شرایط اقتصادی هر دو طرف را تحت تأثیر قرار می دهد اما  برای خانم ها این عامل مؤثرتر است چون به دلیل مزاحمت ها، گاها شغل خود را از دست می دهند و هزینه نگهداری از بچه ها و اجاره منزل و غیره هم  اضافه می شود.

شاید بتوان گفت وضع بد اقتصادی دلیلی برای ازدواج موقت برای برخی مطلقه هاست درحالیکه چه بسا با ازدواج موقت وضعیت آن ها بدتر می شود و به بن بست می رسند البته برخی افراد هم این راه را انتخاب نمی کنند، مقاومت کرده و روی پای خود می ایستند.

به نظر من برای رفع تنهایی بعد از طلاق، زن و مرد باید دنبال ارتباط تازه و عاطفی درست باشند اما به خاطر تجربیات بدی که در زندگی سابق خود داشته اند با بدبینی به محکم کاری افراطی می پردازند و در زندگی مجدد به طرف مقابل خود اعتماد لازم را ندارند.

 

ارزش های مثبت و منفی مردان و زنان متأهل

این جامعه شناس در نتیجه ی این پژوهش کیفی به بیان ارزش های مثبت و منفی برای مردان و زنان متأهل پرداخت:

“ارزش های مثبت برای مردان، رابطه جنسی و عشق و عاطفه با همسر، تعهد و تعلق خاطر طرف مقابل، حفظ آزادی و داشتن حریم خصوصی، ارزشمندی و قدرت در رابطه، و ارزش های منفی برای مردان بی وفایی و بی تعهدی و سلطه جویی و کنترل گری زنان است. ارزش های مثبت برای زنان، عشق و تعلق خاطر در یک رابطه عاطفی، رابطه جنسی در ارتباط عاشقانه، امنیت مالی، احترام به حفظ حریم خصوصی، تعهد در رابطه، آزادی و استقلال و تفریحات و ارزش های منفی برای زنان، عدم سوء استفاده جنسی و عاطفی، ، فقر و نیازمندی، بی احترامی و تحقیر شدن می باشد.

 

سؤال خبرنگار به دخت

دکتر محمدی در پاسخ به این سؤال خبرنگار به دخت که به نظر می رسد تحقیق حاضر بر تجربه زیسته ی زنان مطلقه تأکید داشته تا مردان مطلقه،  اظهار داشت:

” تحقیق ما راجع به مردان مطلقه هم بوده اما در مجموع به دلیل شرایط اقتصادی ، نگهداری از بچه ها، مناسبات و ارتباطات در جامعه ی ما، زنان مطلقه آسیب پذیرتر از مردانند . اما طلاق هم برای زن هم برای مرد سختی هایی را ایجاد کرده و مسأله آبرو برای هر دو جنس مطلقه مطرح هست و زندگی آینده آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد.”

همچنین این جامعه شناس در پاسخ به سؤال دیگری از خبرنگار به دخت در رابطه با اینکه آیا احساس  تنفر و خشم در زنان و مردان مطلقه غربی مانند زنان ومردان مطلقه ایرانی است گفت:

“در کشورهای غربی نظام قانونی معانی پایه ای دارد و مردم چون آن قوانین را قبول دارند، اگر قانونی طبق خواسته آنان نباشد آن را می پذیرند و از آن اطاعت می کنند و احساسی برخورد نمی کنند، یعنی بعد از طلاق زن و مرد بدون دعوا و انتقام جویی بچه ها را بین خود طبق نظر قانون رد و بدل می کنند. اما در ایران ساختار و قوانین متفاوت با کشورهای غربی است و افراد به قاضی و دادگاه وقوانین اعتماد زیادی ندارند و همه این ها به خشم آنان دامن می زند. “

/انتهای متن/

درج نظر